۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

راه یا بیراهه؟


خیلی از افراد واقع بین در تحلیلها و مقالاتی که در نشریات خارج از کشور و یا در وبلاگها و سایتهای خود منتشر میکنند نگرانی خود را از انحراف خواسته های مردم به نفع جناح خاصی از حکومت(اصلاح طلبان) ابراز میدارند و این جنبش را صرفا یک حرکت کورکورانه که سر انجامش نهایتا به قدرت گرفتن و باز شدن جای پای اصلاح طلبان و رفسنجانی ختم خواهد شد قلمداد میکنند.در تصریح حرف این افراد باید بگویم که حقیقت نیز تاحدودی با انچه که بیان میگردد همخوانی دارد ولی پایان و ماحصل همه این حرکتهای اعتراض امیز چیزی بیش از این خواهد بود.جنبشی که دسته کم از بیست و سوم خرداد ماه بنیاد نهاده شد خواسته یا ناخواسته به رهبری گروهی از اصلاح طلبان و مسلمانانی امریکایی همچون رفسنجانی شکل گرفته است.بسیاری از جوانان و مردمی که در پشت سنگر موسوی خروشان در حرکت هستند شاید از بسیار لحاظ فکری با جمع اصلاح طلبان و شخص موسوی چندان موافقتی نداشته باشند ولی در حال حاضر یک جنبش اعتراض امیز به حکومت و دولت لزوما خواستار وجود رهبری است که سمبل اتحاد باشد و به حرکتهای انتقادی جهت دهد.متاسفانه در حال حاضر نیز رهبری این جنبش به دست موسوی افتاده است.از طرف دیگر اجالتا رهبر یک جنبش براندازنده باید یکی از سابقه داران دولتی باشد چون در غیر این صورت جنبشی که متکی به افرادی حقیقتا سکولار و میهن پرست باشد با انگ خیانت و ضد دینی و امثال این اتهامات بسیار زودتر از انچه که تصورش رود سرکوب و خفه خواهد شد.چیزی که در جریان قتلهای زنجیره ای منجر به از دست دادن بزرگترین افتخارات این مملکت و قیام خونین هجده تیر شد و سر انجامش نیز سلطه بی چون و چرای ولایت وقیح و تحکیم قدرتش به واسطه جو روانی و استبداد حاکم بر کشور بود.
طبق همه شواهد و قرائنی که فعلا در معرض دید و اطلاع میباشد نتیجه تمامی این جنجالات و راهپیمایی ها احتمالا به نفع اصلاح طلبان و گسترش قدرت انها در امور حکومت و شاید هم برکناری خامنه ای باشد اما یک نکته در اینجا میماند و ان حرکتی است که مردم به واسطه فشاری که از هر لحاظ بر انان وارد است بنیان نهاده اند و هر زمانی نیز در صورت وجود یک رهبری و نقطه اتکا و بن بستی سیاسی قادر خواهند بود اعتراضات خود را بسط و گسترش و تا مرحله براندازی حکومت تکمیل نمایند.من فکر میکنم عاقبت این جنبش علاوه بر قدرت گرفتن اصلاح طلبان و اصلاحات احتمالی که انجام خواهند داد به نفع مردم نیز باشد.فروکش کردن عقاید تندروانه و فوق العاده خرافاتی سردمداران فاشیسم مذهبی جملگی دستاوردهایی میتواند باشند که در جریان این جنبش رخ خواهد دهد.همان گونه که در دوران رنسانس اروپا روحانی مصلحی به نام مارتین لوتر رهبری قیام همگانی مردم و جامعه روشن فکر را علیه سیستم فاسد و خرافه پراکن کلیسای اهریمنی ان دوران و پاپ سازمان داد و گرچه از حمایت بسیاری سودجویان در رسیدن به این هدف و تامین منافع شمار زیادی از سرمایه داران نیز بهره برد اما نهایتا بنیان گذار اروپای نوین و انقلاب صنعتی اروپا و رشد و ترقی پر سرعت ان خطه گردید.قرنها بعد نیز یکی از مبارزین جنبش مردمی اتحاد جماهیر شوروی به نام یلتسین که همراه با گورباچف از عوامل اصلی در انحطاط و فروپاشی شوروی بود خود سابقه ای دیر در ادم فروشی و لو دادن مبارزین دانشگاهی و همکاری با عوامل اطلاعاتی شوروی و کی جی بی داشت اما سرانجام نقش وی سبب رهایی مردم روسیه از بند کمونیسم و کسب ازادی های اجتماعی و بعدها و با امدن پوتین علاوه بر روند پیشرفت و ترقی روسیه ازادیهای نسبی بیان را نیز حفظ کرد و توانست تاحدودی از سیاستهای توهم انگیز و فوق العاده استالینیستی اتحاد جماهیر شوری فاصله بگیرد.اگر چنین مواردی در ایران هم اتفاق بیفتند شخصا باید از هر حرکتی که علیه رژیم صورت میگیرد پشتیبانی و دفاع و در ان شرکت نماییم.مشغله فکری ما اکنون باید تمرکز بر روی تغییراتی اساسی در حکومت و از بین بردن منصبی فردگرا به نام ولایت فقیه باشد.اگر بنیاد یک جمهوری مردمی در ایران نهاده شود حتی اگر یک یا دو دهه شاهد جولان دادن اصلاح طلبان باشیم(همان طور که روسیه چندین سال را با یلتسین و هم پالگی هایش سپری کرد) بالاخره میتوانیم ارزوی دیرینه خود یعنی رهایی را میسر سازیم.ما اکنون با رژیم شاه رو به رو نیستیم که اندکی از حقوق بشر و سکولاریسم و پیشرفت حالیش باشد.اکنون ما به رژیمی قرون وسطایی و معاویه ای در بدوی ترین شکل ممکن مواجه ایم و به همین دلیل باید مبارزات خود را با سیاست پیش ببریم.
یکی از دیگر نتایج مثبتی که فکر میکنم موج به اصطلاح سبز ایران برای مردم به ارمغان اورد تشکیل یک اپوزیسیون داخلی باشد که به موقعش ازادی نهایی این ملت را بیمه کند.همه اینها جوانبی است که باید در نظر گرفته شوند و مسلما ملت ایران با ملت متوهم و ارمانی سال پنجاه و هفت که به امید اسلامی مارکسیستی و انسان دوست و مبشر ازادی قیام کردند قابل قیاس نیستند.اینک بسیاری از اصول انسان شناختی و توسعه طلبانه دست کم برای مردم استانهای بزرگ ایران روشن شده اند و پرده مذهبی هم که بر چهره انان با نمود فریادهای الله اکبر و یاحسین نقش بسته است یادگار چهارده قرن سلطه اسلام و سه قرن عقب افتادگی مذهبی است و طبیعی است که با چنین روندی با موارد نامبرده رو به رو شویم و علاج ان نیز ازادی از بند ملایان و گسترش تعالیم انسانی و فرهنگ سازی صحیح می باشد.نباید انتظار داشته باشیم که با یک قیام هم ملایان را از ایران بیرون کنیم،هم یک شب صاحب همه دستاوردها و تکنولوژی هایی شویم که اروپاییان و امریکایی ها چندین قرن و به بهای هزینه هایی گزاف به انها دست یافتند و نباید انتظار اینرا داشته باشیم که با یک قیام ملت اسلام زده را از یوغ هزار و چهار صد سال اسلام ضد بشری رها سازیم.اگر این روند را اگاهانه و خردمندانه طی نماییم مسلما میتوانیم شاهد نتایجی مثبت و سازنده باشیم که منفعتهای زیادی را برای مان به ارمغان می اورد.ایران اکنون همچون قطاری است که دسته کم از تاسیس سلسله ننگین قاجار از ریل خارج شده و کیلومترها از مسیر اصلی اش فاصله گرفته است.به همین دلیل نباید در ارزویی دست نیافتنی یک شب شاهد بازگشتن این قطار فرتوط به مسیر اصلی اش باشیم.
موسوی طی سفری که به قم دارد چندین هدف را دنبال مینماید.هدف موسوی انطور که پیداست جذب حمایت مردم یکی از قطبهای مذهبی ایران و جلب نظر ملایان قم است.امروز نیز در ساعت پنج عصر تظاهرات همگانی و اجتماع در مساجد برای نشان دادن اعتراض مردم مقرر شده است.نمی دانم شاید علی رغم خوش باوری های من همه اینها خیالات باشند و دسته کم پانزده تن کشته تا امروز خونهایی هدر رفته که بی جهت ریخته شدند باشند.امیدوارم که اینگونه نباشد و این حرکتها حامل نیکبختی و رهاوردهای ازرین برای این ملت ستم دیده باشند.
خامنه ای نیز طی ملاقاتی که با نمایندگان چهار کاندیدا داشت همه طرفداران کاندیداهای ریاست جمهوری را طرفدار نظام ! مقدس ! اسلامی دانست.این صحبت احمقانه میتواند چند استدلال و نتیجه گیری را به همراه داشته باشد.یا خامنه ای خیالش از حفظ جایگاه و قدرتش و توافق با اصلاح طلبان راحت است.یا تصمیم به سرکوبات گسترده مردم و قلع و قمع کردن اصلاح طلبان و راه انداختن حمام خون دارد و یا صرفا اینرا برای ارام کردن اختلافات پشت پرده و روسا و حفظ ظاهر ابراز داشته است.ولی من یکی که نمی توانم باور کنم خامنه ای و سپاه احساس خطر کنند و ساکت سر جایشان بنشینند.دستگیری های صدها نفری و بر جای گذاشتن پانزده تن کشته و ده ها زخمی و مجروح در مقایسه با کشترگاهی که رژیم از سال پنجاه و نه تا شصت و هفت به راه انداخت و قیام هجده تیر را به شدیدترین نحو ممکن خاموش ساخت کم فروغ مینماید.
گستره خفقان و اختناق موجود در کشور نیز بسیار وسیع شده است.اکثر کانالهای ماهواره ای حتی تلویزیون شبخیز نیز در معرض پارازیتهای جمهوری اسلامی قرار دارند و بی بی سی فارسی،پارس تیوی،کانال یک و شماری از شبکه های سیاسی و خبرگزاری های دیگر نیز قطع میباشند و دریافت خبر از طریق صدای امریکا نیز باتوجه به سعی زیادی که رژیم برای قطع برنامه های این خبرگزاری میکند دشوار است.فیلترینگ گسترده سایتهایی همچون تینی پیک،توییتر،فیس بوک،یاهو و .... که اصلا سیاسی نیستند و صرفا سایتهای برای اپلود عکس و فیلم و ارتباطات و اطلاع رسانی میباشند ترس و واهمه شدید دولت احمدی نژاد و حکومت را از هرگونه اگاهی و تفکر مردم بیان میکند.
احمدی نژاد نیز در طول چند روز گذشته تلاش بسیاری کرده که خود را نسبت به این وقایع بی تفاوت نشان دهد اما تلاش گسترده ای که ایادی اش برای سرکوب و کنترل اطلاعات به خرج میدهند حاکی از له له فراوانی است که محمود برای حفظ جایگاهش به خرج میدهد.محمد البرادعی و اعضای اصلی اژانس بین المللی اتمی نیز از دولت احمدی نژاد تضمینی برای جلوگیری از وقوع انقلاب در ایران و بر هم خردن برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی در خواست کره اند.فعالین حقوق بشر ایرانی و خارجی مقیم کشورهای اروپایی و امریکا و بعضا اسیایی نیز شدیدا در تلاش هستند تا دولت احمدی نژاد و حکومت ولایت وقیح را در نظر مجامع بین المللی و دولتهای ان کشورها نامشروع جلوه نمایند.
با این اوصاف من فکر نمی کنم که همه این قضایا به این راحتی پایان پذیرند و هیچ پیامد مثبتی را نیز با خود به همراه نداشته باشند.فکر نمی کنم مردم ایران همچون قیام کنندگان سال پنجاه و هفت یک سال پس از انقلاب همه ارمانهایشان را فراموش کنند و در بغل اخوندها و افراد کلاش و دروغگو شیرجه بزنند.حتی اگر الکی و بی جهت باشد من به جریانات فعلی بدجور امیدوارم.شاید از روی احساسات و یا جو حاکم باشد ولی چون من تا به حال در طول زندگیم تجربه چنین هیجاناتی را نداشته ام طبیعی است که کمی جوگیر شوم.اما از هر زاویه ای که به قضیه نگاه میکنم روشنایی عجیب را میبینم که نقطه نورانی ای را در اینده به من نشان میدهد.امیدوارم که درخت خون ملت ایران که با سرخی مرگ هم وطنانم ابیاری شده است روزی به بار نشیند و با میوه های خوش رنگ و لعاب ازادی و پیشرفت مردم ما شادمان کند.امیدوارم...

۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

دیکتاتور دمکرات

خروش انقلابی مردم همچنان ادامه دارد و در صورت باز پس نگرفتن حق مسلم خویش حرکتهایی گسترده تر و اینبار بر اندازانه انجام خواهند داد.امید است که بنیاد حکومت اسلامی را با کمک و همبستگی همگانی از ریشه بر کنیم و دوره تاریک سی ساله را به برگه های خاک خرده تاریخ بسپاریم.
جناب پروفسور احمدی نژاد در جریان کنفرانس خبری که با حضور چند تن از گزارش گران خارجی همراه بود از ازادی مطلق در ایران،ارامش و دوستی و صلح مردم در خیابانها(منظور ایشان تعادل مردم و یکه نخوردن از انتخاب شدن وی بود) سخن به میان اوردند.این مردک یا پاک خود را به خریت زده یا مردم را گوسفند فرض کرده! گویا ایشان مردم ایران را با مردم عهد ناصری اشتباه گرفته که هرچه از سوی جمع کلاش سیاستمداران حکومتی بیان شود را چشم و گوش بسته باور کنند.تعریف ایشان از ازادی مطلق چه میتواند باشد در حالی که بارها اعتراضات خود را به سوی ازادی احزاب با تفکرات گوناگون در کشورهای غربی و همچنین دولتهای لیبرال معطوف داشته اند؟در دوران چهار ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد دسته کم طی بیست سال گذشته شاهد بیشترین فشار و خفقان سیاسی و افزایش گستره اختناق از هر نظر در سطح کشور بودیم.هیچ حزب منتقد و به معنای واقعی ازاد در این مملکت وجود ندارد و ان وقت ایشان از ازادی مطلق در ایران سخن میگویند.حتی یک روزنامه و نشریه که بتواند به صورت تخصصی به نقد دولت و حکومت بپردازد و یا مشی کلی اش جدا از مانیفیست جمهوری اسلامی باشد در ایران وجود ندارد.این چه نوع ازادی مطلقی است که در ان هیچ احدی قادر به بیان عقاید و نظریاتش نیست؟در خیابانها و میادین کشور که مردم به صورت کاملا مدنی و بدون پیروی از جریانات تند انقلابی صرفا طالب احترام به رایشان هستند اوباش بسیج به مردم اتش میگشایند و انان را زخمی و مجروح میکنند و با باتوم و چماق به جان جوانان مردم می افتند.این چه نوع صلح و دوستی است که چنین رویکردهایی را در پی دارد؟اگر نگاهی به تظاهرات و تجمعات مردمی بیندازید متوجه اتحاد،همبستگی و دوستی انان خواهید شد،بزرگترین عاملی که در روند صلح و تفاهم ملت ایران اختلال ایجاد میکند خود شما(یعنی احمدی نژاد و ولایت وقیح و سایر ایادی) هستید.ایا بهتر نیست که برای جلوگیری از تاوان و مجازات سختی که در انتظارتان است جریان را به مردم واگذارید و ایران را به انان بازگردانید؟
بهتر است از تاریخ عبرت بگیرید و بدانید که عاقبت دمکراسی حضرت عالی همانی است که دمکرات نمایان فاشیست و کمونیست و شاهی به ان دچار شدند.دمکراسی تنها زمانی از معنا و اعتبار برخوردار است که مورد قبول و تایید مردم سرزمین ایران واقع شود نه انکه سیاستمداران استبداد پیشه برای شیره مالیدن بر سر بیخبران از بهترین شیوه اجرایی دمکراسی در کشور صحبت کنند.دمکراسی طبق تعریفی که در علوم اجتماعی از ان میشود رهایی از هر نوع بند و محدودیت برای کمک به پیشرفت جامعه و ازادی اظهار عقاید و بیان نظریات سیاسی و مذهبی و امثال ان است.ازادی ریش و پشم و مرگ بر امریکا و اسرائیل گفتن ان ازادی نیست که مردم ما به دنبال ان هستند.ما ازادی بیان میخواهیم،ما میخواهیم که کشورمان به ان جایگاهی که شایسته اش است دست یابد،ما بیش از نمی خواهیم که حکومت قرون وسطایی اسلامیون بر مملکتمان حاکم باشد و میراث فرزندان کوروش بزرگ را به تاراج ببرد.سی سال تجربه تلخ تاریخی برایمان کافی بود تا پشت دست خود را داغ کنیم و دیگر به دنبال استقلال و ازادی با پشتوانه جمهوری اسلامی نباشیم.
دمکراسی ابدوخیاری شما همان ازادمداری است که طالبان و القاعده هم از ان یاد میکنند.همان ازادی که انسان را مجاز میکند همچون یک حیوان با هم نوعانش برخورد کند و انان را تحت شدیدترین شرایط جسمی و روحی و روانی قرار دهد.دمکراسی شما همان ازادی است که از ان برای نابودی میراث تمدن و تاریخ یک کشور کهن همچون ایران استفاده میگردد.ما ازادی میخواهیم که وام دار منش انسانی و ایرانی مان باشد.ما ازادی میخواهیم که در ان حقوق بشر طبق تعالیم موجود در لوح حقوق بشر کوروش بزرگ و حقوق شهروندی هر انسانی رعایت گردد.بیش از این خواستار بقای دمکراسی معاویه ای و اسلامی نیستیم و میخواهیم که سرزمین مان را از یوغ فاشیسم مذهبی رها سازیم.
روزی بود که مردم از شاه خواستند نخست وزیرش(هویدا) را عوض کند و به خواسته انها توجه نماید.ولی شاه زیر بار خواسته مردم نرفت.مردم نخست با ارامش و مدنیت به پیش رفتند و عاجزانه از شاه خواستند که مملکت را انگونه که خواست ملت است اداره کند،نه انگونه که خود مایل است.شاه قبول نکرد.و پس از مدت کوتاهی مردم دیگر خواستار تغییر نخست وزیر نبودند بلکه خواستار تغییر نظام و مرگ شاه شدند.امروز هم اگر ملایان درس تاریخی که ملت به سلطنت پهلوی دادند را فراموش کرده باشند باید منتظر همان خروشی باشند که مردم با ان شاه را از مملکت بیرون انداختند و در بیست و دوم بهمن ماه حکومت پهلوی را از قدرت ساقط کردند.
نگذارید تاریخ تکرار شود که در ان صورت ملت اشتباهات گذشته خود را تکرار نخواهند کرد و انتقام سقوط سی ساله ایران را با قدرت هرچه تمام تر خواهند گرفت.
زنده باد ازادی و مرگ بر دیکتاتور

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

موج عظیم اعتراضات مردم علیه دولت

تب و تاب نتایج انتخابات و التهاب موجود در کشور به خصوص تهران اکنون از شدت بسیار بیشتری برخوردار شده است.حضور اصلاح طلبان در عرصه سیاسی و انتقاداتشان به نتایج حاصله که منجر به ریاست جمهوری مجدد احمدی نژاد شد بسیار گسترش یافته است.دستگیری اصلاح طلبان و اشخاصی که از سابقه سیاسی پررنگی برخوردارند نیز با افزایش قابل توجهی از جمله دستگیری محمد علی ابطحی(مشاور سابق خاتمی و از حامیان کروبی)،سعید حجاریان(از اعضای کمیته مرکزی جبهه مشارکت اسلامی) و محسن احمدی توسط اوباش بسیج و نوکران سید علی اقا مواجه شده است.
اعتراضات خیابانی و تظاهرات گسترده مردم نیز از شدت بیشتری نسبت به یکی دو روز ابتدایی اعلام نتایج انتخابات برخوردار گشته است.تظاهرات گسترده و چند صد هزار نفری مردم که توسط چند تن از خبرگزاری ها و سایتهای خبری معتبر دو میلیون و توسط وبلاگها و وبسایتهای مخالف حکومت و حامیان موسوی تا چهار میلیون نفر نیز تخمین زده شده است تا به حال برای یک جنبش انتقادی بی سابقه بوده است و بسیاری انرا با تجمع مردم در ابان ماه 1357 در روزهای عاشورا تاسوعا مقایسه میکنند که ضربات مهلکی را به سلطنت پهلوی وارد ساخت و سر انجام به سقوط دیکتاتوری محمد رضا شاه و صد البته جایگزینی دیکتاتوری قرون وسطایی علمای ! اسلام انجامید.بلاخره عزمم را جزم کردم و دیروز در جریان تظاهرات شکوهمند مخالفان دولت و عموما مخالفان سلطه بی چون و چرای ولایت وقیح شرکت جستم.مشارکت مردم علی رغم مخالفت وزارت کشور و هشدارهای پی در پی نیروهای انتظامی و گاردهای ویژه ضد شورش بسیار خوب بود.مطمئنم که در صورت ارائه مجوز رسمی وزارت کشور و نهادهای مسئول با تظاهرات اعتراض امیز گسترده تری مواجه میشدیم.اما خوف و واهمه دست بوسان سید علی چلاق از هرگونه تجمعات اعتراض امیز گسترده زیر دستان را از هر گونه موافقت با حرکتهای شکوه امیز مبرا ساخته است.حضور گسترده مردم دیروز از میدان امام حسین(فوزیه سابق) و فردوسی تا میدان ازادی و انشعابش به خیابانهای اطراف و حوالی انچنان وسیع و گسترده بود که فرصت کوچکترین عرض اندامی به احمدی نژاد برای افتخار و غرور به تجمع شماری از اوباش حامی اش در میدان ولیعصر نداد و به سرعت انرا خنثی نمود.احمدی نژاد عملا رئیس جمهور قانونی ایران(البته طبق قانون اساسی حکومت اسلامی)شناخته نمی شود و مخالفتهای گسترده مردم استانهای کشور مشروعیت را از این مادر مرده ستانده است.گستره اعتراضات به بیرون از مرزها نیز کشیده شده است و امروز مردم و هم میهنان برون مرزی نیز در تجمعات بی سابقه خود در مقابل سفارات و کنسول گری های حکومت در خارج از کشور یک صدا اعتراض خود را نسبت به نمایشات و نتایج مضحک اوباش حکومتی و نوچه های احمدی نژاد اعلام نمودند.همچنین بسیاری از مقامات بلند بالای کشورهای اروپایی همچون انگلا مرکل،گوردون بروان و بسیار مناصب عالی دیگر در سایر کشور از جمله امریکا شک و ابهام خود را مبنی بر صداقت نتایج اعلام شده ابراز داشتند و خواستار صیانت از ارای مردم ایران و احترام به خواستهای حقیقی انها شدند.باراک اوباما(رئیس جمهوری امریکا) و بان کی مون(رئیس کل سازمان بین الملل) نیز خواستار احترام به انتخاب و تصمیم گیری های ملت ایران شدند.سازمان عفو بین الملل و بسیاری از نهادهای حقوق بشر در خارج از کشور نیز شدیدا خواستار مراعات حق انتخاب مردم ایران شدند.
حکومت نیز شدیدا از جریانات پیش امده در سطح داخلی و خارجی به وحشت افتاده و شبانگاه نیز عملا در سطح کشور به خصوص استانهای معترض و پایتخت نوعی حکومت نظامی برپاست.گشتهای ارشاد نیز تماما از سطح کشور جمع اوری شده اند و در صورت حضور نیز باید اماده مقابله شدید مردم باشند.در جریان تظاهرات دیروز نیز دسته کم هفت نفر کشته و تعداد زیادی زخمی و مجروح بر جای ماند که احتمالا بیش از اینهاست.و در اعتراض به این عمل وحشیانه حیوانهای بسیجی مردم به نزدیکترین پایگاه بسیج ان حوالی که مقصر اصلی در این تهاجمات حیوان صفتانه محسوب میشد هجوم بردند و انرا به اتش کشیدند و به ضرب و شتم اوباش داخل ان پرداختند.مهدی کروبی و میر حسین موسوی نیز علی رغم همه کناره گیری ها و اعمال مسالمت امیزی که تا پیش از این به طور نسبی انجام داده بودند در جمع تظاهرات مردم حاضر شدند و از انان حمایت و از کوتاه نیامدن خود تا اخرین توانی که در تن دارند سخن به میان اوردند.گویا تمامی محاسباتی که بنده تا پیش از این کرده بودم اشتباه از اب در امده است.میر حسین موسوی نیز علنا دیروز اعلام نمود که از ابطال انتخابات تا بازپسگیری حقوق ملت و صیانت از رای انان یک قدم کوتاه نخواهد امد.به واسطه همین اوضاع که بخت را بر حکومت تنگ کرده ایت الله جنتی رئیس شورای نگهبان از شمارش مجدد اراء سخن گفت.البته سخن گوی رسمی شورای نگهبان احتمال ابطال انتخابات و برگزاری مجدد انرا نیز تایید کرده است.
پیش از انتخابات که من و شماری از وبلاگ نویسان و مبارزین فعال دیگر انتخابات را تحریم کرده بودند هیچ گونه پیش بینی خاصی از شرایطی که ممکن بود پیش اید نکرده بودیم(همان طور که حکومت اماده چنین اعتراضات گسترده ای نبود).یکی از دلایلی که ما را وادار به حفظ وجنات انسانی خود و عدم شرکت در انتخابات مینمود عدم تایید جمهوری اسلامی و سی سال جنایت و فلاکت حامل ان و عدم تاثیر رایمان بر سرنوشت مملکت و سببات بعدی ان بود.به شخص فکر میکردم نتایج این انتخابات به سود احمدی نژاد به پایان خواهد رسید و موسوی و کروبی نیز خواسته یا ناخواسته صرفا برای گذراندن بحران از سر حکومت و ارام کردن شرایط و کشاندن مردم به پای صندوقهای رای و مشروعیت بخشیدن به حکومت امده بودند(هنوز هم کاملا مواضعم را رد نمی کنم)،اما تصور این اعتراضات گسترده مردم و حمایت موسوی و تندروی های وی در ابطال انتخابات به دور از ذهنم بود.البته من فکر میکنم تلاشی که موسوی و کروبی به خرج میدهند بیشتر به خاطر تثبیت قدرتشان در فضای سیاسی کشور و کسب مقام و منصب است.انها اگر واقعا خواستار نیک بختی و برقراری ازادی سیاسی در سطح کشور بودند نباید خود را به انقلاب فرهنگی،نقش گسترده در سرکوب جنبش زنان،اعدامها،شکنجه گری ها و زندانی کردن گسترده ازادیخواهان الوده مینمودند.اگر هم فرض را بر این بگیریم که نام بردگان دچار تغییر و تحول و کناره گیری از تفکرات تند گذشته خود شدند(همچون عبدالکریم سروش) مسلما افرادی به معنای واقعی کلمه ازاداندیش،سکولار و مترقی نیستند.افراد به واقع لائیک و دمکرات مسلما از حمایت امثال رفسنجانی و خاتمی برخوردار نبوده و نیستند و بزرگترین سد بر عملی ساختن منافع نام بردگان دگراندیشان و ازاداندیشان بوده و هستند که برخوردارهای شدیدی نیز با انان صورت گرفته است.به همین دلیل امیدوارم اگر هم قرار باشد قیام و انقلابی مخملی و یا دسته کم تغییراتی گسترده در قانون اساسی صورت گیرد دسته کم به دست مردم و یا به همت افرادی به واقع مترقی،لیبرال و دگراندیش صورت پذیرد.
در هر صورت اکنون که پیامدهای مربوط به تقلبات گسترده حکومتیان در جریان انتخابات را میبینم با خود فکر میکنم شرکت مردم در انتخابات نیز چندان نادرست نبوده است.به هیچ عنوان فکر نمی کنم که تحریم انتخابات تا این حد حکومت را در خوف و وحشت و انزوای بین المللی قرار میداد.از طرفی تحریم انتخابات میتوانست خیلی راحت احمدی نژاد را بر مصند قدرت بدون هیچ مشکلی باقی گذارد و نافرمانی مدنی مردم را نیز با توجه به عدم دارا بودن پشتیبانی قوی کمرنگ جلوه نماید.با وجود تظاهرات و راهپیمایی های گسترده ای که در طول هفته گذشته در اعتراض به نتایج انتخابات در جریان بوده و هست هیچ گونه جایگاهی نیز برای مشروعیت حکومت باقی نمانده است.دیگر هیچ رسانه جهانی و هیچ خبرگزاری ای از جمله رسانه به اصطلاح ملی به حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رای و پیروزی که حکومت از ان یاد میکند توجهی ندارند بلکه فاکتور اصلی همه این جریانات و پیامد ان شکایتهای گسترده مردم نسبت به این نمایشات و شعبده گری ها و تقلب مسلم در انتخابات میباشد که حسابی بر سید علی چلاق و اوباش حکومتی فشار وارد ساخته است.
با توجه به اعلام شورای نگهبان مبنی بر شمارش مجدد ارا هر گونه پافشاری بر صحت نتایج انتصابات به شدیدتر شدن واکنشات مردمی کمک شایانی میکند،از این رو من فکر میکنم تعداد ارای احمدی نژاد و موسوی برابر اعلام میشود و انتخابات به دور دوم کشیده میشود و در ان صورت به احتمال زیاد ان گونه که حکومت از این مخمصه نجات پیدا کند موسوی به عنوان رئیس جمهور برگزیده میشود.از طرفی هم ممکن است تشدید شمارش ارا چیزی را عوض نکند و در عوض به گسترش اعتراضات اصلاح طلبان و مردم بیفزاید که در ان صورت باید با پیامدهای جدی تری برای حکومت رو به رو باشیم.




ترس از هر گونه اطلاع رسانی نیز شدیدا سبب دستپاچگی حکومتیان شده و تلاشی گسترده برای قطع ارتباطات از سوی جیره خواران سید علی چلاق و احمدی نژاد صورت پذیرفته است.از جمله اینها می توانم به هک گسترده سایتهای اطلاع رسانی اصلاح طلب و مخالفین حکومت،مسدود کردن و هک وبلاگها و وبسایتهای مخالف دولت و حکومت،فیلترینگ گسترده وبسایتها و وبلاگهای مخالف حکومت و وبسایتهای اطلاع رسان و ارتباطی همچون فیس بوک و یوتوب در ایران،کاهش سرعت اینترنت در ایران تا یک دهم سرعت حقیقی،افزایش مدت قطع ارسال پیامکها(اس ام اس) و قطع انتنهای انتقال امواج مخابراتی در برخی نواحی کشور،فرستادن پارازیت در مسیر امواج شبکه های خبرگزاری از جمله بی بی سی فارسی و ... اشاره کنم که انتقال اطلاعات و ارتباطات را برای هم میهنان داخل کشور(از جمله خودم) بسیار دشوار ساخته است.
به هر حال موج اعتراضات مردم همچنان ادامه دارد و در حال گسترش است.متاسفانه امروز به دلیل اختلالی که حکومتیان و حامیان احمدی نژاد در برنامه های تظاهراتی امروز ساعت پنج عصر در خیابان مصدق(ولیعصر) ایجاد کردند و در انجا اتراق نمودند،برنامه های اجتماع مردم معترض نسبت به دولت و حکومت با تغییر مکان از ونک به سوی تجریش روان است،شعارهای مدنی مردم همچون ارامش بر گلوله پیروز است هر گونه برخورد شدیدی را به ضرر حکومت تمام میکند.علت این تغییر مکان برنامه ای است که حکومت با اعلام تظاهراتی در ساعت چهار بعد از ظهر در خیابان ولیعصر و چند نقطه دیگر در تهران پی ریخته بود که در عین خنده شاید کمتر از نصف میزان افراد حاضر در میدان ازادی هم در جریانش حضور نداشتند و صد البته با تظاهرات ده ها هزار نفری امروز مردم خنثی گشت.بهانه تظاهرات امروز بسیجیان هم اعلام اعتراض به به اصطلاح اغتشاشات و خرابکاری های فرصت جویان ضد انقلاب! اعلام گردید.من نمی فهمم،این بی وجدانان ضد ایرانی مملکت ما را تاراج میکنند،جوانان و هم میهنان ما را میکشند،کلیه سرمایه های انسانی ایران را در بسیاری از زمینه فراری داده اند یا انان را به قتل رسانده اند،میراث ملی ما و گنجینه های تاریخی،فرهنگی و ادبی ما را بر باد داده اند و اکنون انتظار برخورد کاملا نرم و بی ضد و خورد دارند؟
البته به هیچ عنوان خواستار مبارزات خیابانی و چریکی و اتش سوزی و امثال ان که منجر به مرگ،جراحت و دستگیری هم میهنانم شود نیستم اما حکومت و رسانه های خبری باید روی خود را در این زمینه کمی کم کنند.پیروزی ملت ایران در این جریانات هم به احتمال قوی با حرکتهای مدنی و به دور از خشونت میسر خواهد شد و هر گونه حرکت خودسرانه و پیروی از جنبش کور منجر به دادن بهانه دست نوچه های سید علی گدا و کشتارهای جمعی خواهد شد.انچه که در این روزها بیش از هرچیز باید مورد توجه و تاکید قرار گیرد یکدلی و همصدایی و اتحاد مردم و امید به اینده است.از هر چیزی که سبب تضعیف روحیه و حرکات اعتراضی مان شود باید پرهیز کنیم و به یکدیگر قوت قلب و ارامش دهیم.به جای ترساندن یکدیگر از عواقبی که ممکن است در صورت مقابله و مخالفت با دولت و حکومت بر سرمان بیاید باید یکدیگر را امیدوار به اینده کنیم و حس انتقام خون ازادیخوان ایران و باز پسگیری هویت ملی مان را تقویت نمایین،تا روزی که مطالبات حقیقی ملت ایران بازستانده شوند و مام وطن به جایگاه حقیقی خود بازگردد

۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

شکست یا پیروزی؟

تناقصات و ضد و نقیضات خبری انقدر زیاد شده است که انسان واقعا سردرگم و پریشان میگردد.از طرفی میشنویم میر حسین موسوی پیام تبریک ریاست جمهوری برای احمدی نژاد ارسال کرده و از طرفی خبرگزاری های اصلاح طلب از مبارزه تا اخرین نفس برای احقاق حقوق ملت سخن میگویند.از طرفی شبکه خبرگزاری ایران از عدم موافقت وزارت کشور با تظاهراتی که قرار است امروز برگزار شود سخن میگوید و از طرفی در شماری از وبسایتها و وبلاگها از وحدت ملی و حضور گسترده خویش در سطح کشور و موافقت وزارت کشور با این تظاهرات سخن به میان می اورند.پوشش نامعتبر خبری انقدر گسترده شده است که حقیقتا نمی توان تشخیص داد کدام خبر صحیح است و کدام خبر صحیح نیست.
در هر حال انگونه که پیداست وزارت کشور با درخواست تظاهرات گسترده مردم در هر نقطه از ایران و هر حرکت اعتراض امیزی مخالفت نموده است.از طرفی دیگر شورای نگهبان نیز ادعای رسیدگی به کلیه شکایات کاندیداهای دولت دهم که از نتایج اعلام شده ناراضی هستند را کرده است.احمدی نژاد هم گویا با خیال راحت بر تخت ریاست جمهوری کودتایی خود تکیه زده است و اصلا متوجه نیست اکثریت مردم کشور به غیر از چند تا روستا که پشیزی ارزش ندارند عموم مردم وی را نه رئیس جمهور میدانند و نه پیروز انتخابات.بسیار مضحک است که حتی تبریز و تهران که امکان پیروزی موسوی در این استانها صد در صد پیش بینی شده بود احمدی نژاد با اختلاف چشمگیر وی را کنار زده باشد.نتایج انتخابات به حدی غیر منطقی و نامعقول است که حتی روسیه و چین نیز علی رغم خرسندی از نتایجی که به نفع احمدی نژاد به پایان رسیده است در شبکه ها و سایتهای خبری خود نتایج انتخابات را دست کاری شده خواندند.حتی شماری از مقامات روسیه رسما از نتایج انتخابات ایران ابراز شک و تردید کردند.جو بایدن و هیلاری کیلینتون و بسیاری از مقامات اروپایی نسبت به رسیدن مسند ریاست جمهوری به احمدی نژاد و با رای مردم ابراز تردید کردند.احمدی نژاد شاید چهار سال دیگر هم رئیس جمهور بماند اما نمی تواند از قضاوت تاریخ که وی را فردی کودتاچی و فوق العاده انایرانی مینامد بگریزد.از طرفی وی باید تمامی تلاش خود را برای جلب رضایت مردم شهرهای مخالف به خصوص اذربایجان غربی و شرقی،خراسان،تهران،کردستان،لرستان،بلوچستان و ... بکند.طرف دیگر قضیه هم متوجه روستاییانی است که شاید اکثریت ارای مربوط به احمدی نژاد نیز نشاط گرفته از ساده لوحی انها باشد. با توجه به هدفی که احمدی نژاد برای کسب ارای ان جهال دنبال مینمود و به ان رسید احتمالا دیگر از الطاف احمدی نژاد برخوردار نخواهند بود.زیرا که هدف اصلی احمدی نژاد از به اصطلاح رسیدگی به روستاها صرفا خریدن رای برای خود بود و حال که به زعم خود به این هدف رسیده است دیگر دلیلی برای رسیدگی به این روستاها مگر تبلیغ بیشتر برای مشروعیت خود نمی بیند.
تا به اکنون نیز شاهد عکس العمل چندان جدی از سوی جناح اصلاح طلب و دو نماینده اصلی ان یعنی موسوی و کروبی نبودیم و فکر نمی کنم که عکس العمل کوبنده و قابل توجهی نیز از خود نشان دهند.از قبل انتخابات هم با توجه به مخالفتهای اشکاری که سید علی چلاق با موسوی و کروبی داشت و توهیناتی که از جانب سپاه پاسداران و اوباش اصولگرای حامی احمدی نژاد به این دو به اصطلاح اصلاح طلب روا داشته میشد مشخص بود که موسوی به این راحتی ها نمی توانست بر مسند ریاست جمهوری تکیه کند.اما نکته ای که خیلی ها انرا نادیده گرفتند کناره گیری خاتمی از دور انتخابات اصلاح طلبان بلافاصله پس از اعلام نخستین نتایج بود.این مرد دغلکار خیلی خوب نقشش را بازی کرد و اکنون هم معلوم نیست کجا رفته؟


کلیه مقامات فعلی کشور به خصوص فرماندهان نیروی انتظامی کل و سپاه پاسداران با اعلام وزارت کشور مجاز به هر گونه برخور شدیدی با نیروهای مردمی مخالف هستند.هر چند که مردم هیچ عملیات انقلابی و خطرناک که به ضرر حکومت باشد تا به امروز به صورت گسترده انجام نداده اند اما وقاحت حکومتیان در مقابله با مردم و ظلمی که در حق انان روا میدارند ممکن است کار را به جاهای باریک بکشاند.به خصوص اینکه شماری از بسیجیان و عوامل نفوذی لباس شخصی در میان مردم با خراب کاری و شکستن شیشه بانکها و غیره سعی در وارد کردن اتهامات ساختگی به مردم و مقابله شدید با انها دارند.اصلاح طلبان و حامیان انها نیز تا به اکنون غافله را نباخته اند و همچنان به باز پسگیری حق مسلم خود و صیانت از ارای مردم پایبندند.به نظر هم نمیرسد شورای نگهبان با اعلام نتایج حقیقی انتخابات ابروی خود را ببرد اما بعید نیست که دسته کم در اذربایجان شرقی و غربی با تظاهرات گسترده مردم رو به رو شویم اما به علت فشار و کنترل شدید در تهران کمتر ریسکی برای راهپیمایی و جنبشهای اعتراضی وجود دارد که در صورت وقوع نیز شدیدا سرکوب خواهند شد.

جشن!!! پیروزی!!! احمدی نژاد در انتخابات!!! نیز دیروز در محدوده مصدق(ولیعصر)_فاطمی برگزار گردید که در مقایسه با میتینگهای چند صد هزار نفری موسوی و راهپیمایی های گسترده مردم مخالف دولت در جریان تبلیغات انتصاباتی علی رغم تمامی تلاشی که صدا و سیما و عوامل احمقی نژاد برای بالا بردن جمعیت حاضر در این مضحکه به خرج دادند بسیار اندک مینمود.احمدی نژاد هیچ شانسی برای ارضای مردم استانهای بزرگ کشور که مخالف او هستند ندارد و تنها با حرفهای احمقانه ای که بر گسترش مهر و عدالت روا میدارد به هرچه بیشتر خشمگین شدن مردم کمک نموده و نمک به زخم انها میپاشد.
همچنین دیشب احمدی نژاد طی نشستی که با خبرگزاری ها و گزارش گران خارجی داشت کلیه برخوردهای حیوانی ای که تاکنون با مخالفان کرده را با یک مثال ساده برخورد با تماشاگران تندرو در استادیوم فوتبال و جریمه یک راننده متخلف توسط پلیس توجیه نمود.نکته جالب در جریان این نشست مکثهای طولانی احمدی نژاد در پاسخ به خبرنگاران بود که بسیاری انرا ناشی از تاخیر در دیکته کلمات سید علی چلاق و سردسته های وزارت کشور میدانند.احمدی نژاد با ان حرفهای بسیار مضحک و نامعقولی که در جواب خبرنگاران ابراز داشت اب پاکی را مبنی بر احمق بودن،دیکتاتور بودن،جنایت پیشه بودن و صفات دیگری که نیاز به نام بردن من نیست را بر روی دست مردم ایران و جهانیان ریخت.
کشورهای عقب افتاده و ارتجاعی مسلمان و کشورهایی که احمدی نژاد حافظ منافع انها در ایران و منطقه است(همچون چین و روسیه) جملگی نخستین کشورهایی بودند که از ریاست جمهوری محمودک خوشحال شده و برای وی پیام تبریک ! فرستادند.
دیشب در سطح مناطق سه،شش،هفت،چهارده و شماری از مناطق تهران نیز تا انجا که من اطلاع دارم مردم به فریاد مرگ بر دیکتاتور و الله اکبر(متاسفانه این جمله بنیادگرایانه اسلامی همچنان باید جزو شعارهای مبارزاتی باشد) پرداختند.
انگونه که واضح است و اخبار نشان میدهند نه موسوی و کروبی مال انقلاب مخملی و براندازی هستند و نه جنبشهای خودجوش مردمی به واسطه بی برنامگی و عدم سازمان یافتگی توان پیروزی دارند و این اعتراضات نیز از نظر من به عاقبت دردناک جنبش دانشجویی هجده تیر دچار خواهند شد.امیدوارم که این صرفا یک خیال واهی باشد.

۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

هجده تیر شماره دو


یکی از اصلی ترین نکاتی که منشاء تفاوت حکومتهای دیکتاتوری با دولتهای دموکراتیک به خصوص در جریان انتخابات مختلف ان کشورهاست تاکید بیش از حدشان بر شرکت مردم در انتخابات و کسب مشروعیت برای نظام و گفتن اری به انهاست.بر خلاف این حکومتهای استبدادی در جوامع دموکراتیک نکته مهم و اساسی نه صرفا مشروعیت ساختار و نظام سیاسی ان کشورها بلکه برگزیدن رئیس جمهور منتخب مردم که لایق ترین،مسئول ترین و باکفایت ترین انهاست و مسیر را برای اهداف روشن و مترقیانه ان ملت و نیل به سوی موفقیت فراهم میکند.اما همان طور که از زوایای مختلف گفته های رهبری و مسئولان حکومت پیداست پافشاری انان حضور مردم و حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی ! و لبیک گفتن به ولی فقیه و از این جور حرفهاست.خامنه ای هم شخصا در سفری که به کردستان داشت گفت:ای مردم،مهم این نیست که این اقا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود یا اون اقا.مهم حضور اگاهانه(!) شما در پای صندوقهای رای و اری گفتن به جمهوری ! اسلامی است.کاملا مشخص است که اصل و مبنا در یک نظام ازاد مدار پیشرفت و ترقی و توسعه علم و فناوری است که این مهم از طریق برگزیده شدن نخبه ترین و لایق ترین فرد به عنوان رئیس جمهور و حمایت عموم مردم مشتاق پیشرفت امکان پذیر است.اما در جوامع جهان سوم و عقب افتاده و یا در حال توسعه که عموما نیز شامل حکومتهای دیکتاتوری ارتجاعی است روسای حکومت در حال دست و پا زدن برای حفظ قدرت و اعتبار خود در نظر مجمع جهانی هستند.
همان طور هم که معلوم بود حکومت با طرح نقشه و بازی ای هوشمندانه توانست توجه مردم را به انتخابات جلب کند و نتایج مورد نظر خود که همانا کسب مشروعیت و اعتبار در میان جهانیان است را بدست اورد.اما این پایان ماجرا نیست.عدم پیش بینی واکنش شدید مردم به خصوص در استانهای مهم و نقش افرین کشور و تقلب احمقانه و ناشیانه و نمایشات فرمالیته و مضحک دقیقا عکس نتیجه مورد دلخواه حکومت را به دنبال داشت و کشورها و رسانه های خارجی شدیدا نتایج انتخابات را از پیش تعیین شده و مسخره خوانده و انرا محکوم نمودند.بدین ترتیب مسئولان حکومت اسلامی با این عمل احمقانه خود نه تنها از حکومت خود مشروعیت زدایی کردند بلکه خشم بسیاری از مردم و چشمداران امید را نیز بر انگیختند که بازتاب ان راهپیمایی ها و تظاهرات وسیع در سطح پایتخت،تبریز،خراسان،زنجان،کردستان،لرستان و ... بود که انعکاس خبری ان در سایتها،وبلاگها و رسانه های بین المللی نیز قابل مشاهده و اطلاع است.
در تهران انگونه که من شاهد بودم علی رغم عدم هماهنگی و سازمان دهی صحیح که برنامه ریزی و رهبری یک فرد با تجربه را می طلبید مردم خوب عمل کردند و اعتراض خود نسبت به تحجر حکومتی را البته نه با روش لزوما صحیح و مدنی ولی انگونه که نتایج انتخابات را محکوم نمایند و چهره حضور گسترده مردم به امید سربلندی را بی اعتبار کنند را نشان دادند.به خصوص در خیابان افریقا،حقانی،جهان کودک،فاطمی،ولیعصر و بسیار نقاط مختلف تهران و سایر شهرها شاهد اعتراضات زیادی بودیم که البته با واکنش شدید گاردهای ویژه،پلیس و مخصوصا اوباش سپاه و بسیج رو به رو گردید و خشم بسیاری از مردم،رسانه ها و وبلاگ نویسان و دنیای اینترنت را با خود به دنبال داشت.
از طرفی حکومت میر حسین موسوی و کروبی را شدیدا تحت فشار قرار داده است چنان که موسوی دیروز تماما با محاصره دویست بسیجی و گارد ویژه در خانه خود حبس شده بود و کروبی و سایر اصلاح طلبان نیز با دستگیری های وسیع و پی در پی رو به رو بودند.چنانچه محمد علی ابطحی یکی از حامیان و عضو ستاد تبلیغاتی کروبی از دستگیری بیش از صد اصلاح طلب شناخته شده و کنترل شدید روزنامه نگاران و فعالان سیاسی خبر داد.همچنین اوباش حکومتی به بستن دفتر روزنامه اعتماد ملی(که متعلق به کروبی است) و چندین نشریه و روزنامه اصلاح طلب دیگر اقدام نمودند.شدت این فشارها انچنان بود که میر حسین موسوی امروز صبح پیام تبریک خود به مناسبت انتخاب شدن احمقی نژاد را به او ارسال نمود و از مردم و حامیانش تقاضای ارامش و همکاری نمود.اما گویا کروبی همچنان سخت بر سر مواضعش پایبند است.
انطور که معلوم است موسوی و کروبی بر خلاف ان همه شعار و صحبتهایی که میکردند کنار کشیدند و پاسخ اعتماد مردم را با این دهن کجی خود دادند.علی رغم همه اینها این انتصابات چندین پیامد مثبت هم با خود به همراه داشت.از جمله اینها میتوان به حضور گسترده مخالفان دولت و حکومت در جریان میتینگهای انتخاباتی،افزایش مخالفان دولت و حکومت پس از اعلام نتایج و عملکردهای اعتراضی انها و همچنین بحرانی شدن اوضاع حکومت اشاره کرد که تاحدودی یاداور هجده تیر میباشد.با این تفاوت که اینبار قضیه جدی تر شده است و اگر همه رویدادهای در حال وقوع را حقیقت بنامیم و جریانهای سیاسی و اختلافات حاضر را ناشی از ساخت و پاختها و توافقات سیاسی پشت صحنه ندانیم باید شاهد جر و بحثها و تضادهای ایدئولوژیک داخل حکومت باشیم.در جریان قیام هجده تیر با تنشهای درون حکومت مواجه نبودیم حال انکه امروز شاهد اختلافات وسیع حکومت و به وسط کشیده شدن احمدی نژاد،رفسنجانی،کروبی،موسوی و بسیاری از چهره های سیاسی مملکت به خصوص اخوندها هستیم.هر چند که کاملا مشخص است به اصطلاح روحانیون نیز به خصوص در قم از نتیجه انتخابات راضی نیستند و انرا ناشی از انزوای نقش روحانیت در تعیین سرنوشت مملکت میدانند.به این ترتیب چندان نتیجه بد هم نشده است.هرچند که تمامی اینها منجر به دستگیری صدها نفر از ازادیخواهان و فروپاشی و تباهی صدها و شاید هم هزاران خانواده و زندگی شده اما امید به پیروزی و فردای شاید روشنی که در انتظار ملت است این بهای گزاف را نیز می طلبد.شاید هنوز به قول کروبی داستان تازه شروع شده باشد.
البته شخصا به هیچ عنوان موافق نیستم که جنبش مدنی ایران الوده به حضور مذهبی ها و طرفداران ایدئولوژیک خمینی همچون موسوی و کروبی باشد و معتقدم پیروزی جنبش مدنی ایران بر حکومت اسلامی و کسب ازادی حضور افرادی سکولار،روشن فکر،دمکرات و مترقی را میطلبد.تن دادن به رهبری دو به اصطلاح اصلاح طلب یاد شده به معنی افتادن در همان چاهی است که به واسطه فریب و سوء استفاده خمینی رخ داد.

از طرفی احمدی نژاد در گفته های مضحکی که دیشب در صدا و سیما بلغور کرد اعتراض خود را به منحرفان از مسیر انقلاب بیان داشت و حتی از نام بردن از طلحه و زبید و مقایسه انها با شرایط قعلی که دو شخصیت تاریخی اسلام هستند دریغ نکرد و کاملا مشخص است که هدف وی اصلاح طلبان و رفسنجانی بود.هرچند که این ابله هنوز نفهمیده که امثال خاتمی و کروبی و رفسنجانی ادمهای ساده ای نیستند که بتوان انها را به این راحتی از گود خارج کرد و انها را منزوی نمود اما دسته کم افشاگری های او اگر مورد باور و قبول مردم واقع شود میتواند دست اصلاح طلبان و دزدی های رفسنجانی و اقا زادگان را هم رو کند.هر چند نزدیک شدن به مرز نابودی همچین ارزش پرداخت این بها را هم ندارد.
امروز نیز قرار است جشنی(!) به مناسبت انتخاب دوباره انتری نژاد به عناون رئیس جمهور با حضور موافقانش(بخوانید اوباش بسیج،سپاه،ارتش،فحشا و ...)در محدوده ولیعصر و فاطمی برگزار شود.جای سوال دارد که چرا این به اصطلاح جشن در این میادین برگزار میشود؟خیابان ولیعصر و میدان فاطمی جملگی شلوغ ترین نقاط اعتراضی مردم طی یکی دو روز گذشته بودند و انتخاب این نقاط به عنوان محل جشن ! ریاست جمهوری احمدی نژاد به دو منظور:یک سرکوب و ایجاد موقعیتی مغایر با اعتراضات و دوم پاسخی به اعتراضات و کم رنگ جلوه دادن انها صورت میپذیرد که ناشی از تحجر به اندازه بی ناموسان حکومتی به خصوص خامنه ای و احمدی نژاد صورت می باشد.
همان طور که گفته شد تعداد زیادی از فعالین سیاسی و اصلاح طلبان دستگیر و زندانی شده اند و ممکن است همین الان هم که من در حال نوشتن این مطالب هستم در حال شکنجه باشند.حزب مشارکت اسلامی نیز که جملگی احزاب اصلاح طلب است با هجوم بسیجیان و دستگیری تقریبا تمامی اعضا و هواداران حاضر در دفتر مرکزی حزب مواجه شده است.همه اینها حاکی از اختلاف شدید درون اجزای حکومت است.قضایای مربوط به انتصابات تا حدودی زیادی انرا مشابه کودتای 28 مرداد کرده است.در اینجا ما نه شاهد کودتایی علیه یک دولت خادم،ملی و منتخب و شخصی همچون مصدق هستیم که ایران را به ورطه سقوط میکشاند و نه شاهد تغییر کل پیکربندی سیاسی کشور هستیم.اما در حقیقت حضور گسترده نیروهای نظامی در سطح کشور و اعتراضات گسترده مردم و همچنین تاثیری که این جریانات میتواند به صورت مستقیم در سقوط رژیم داشته باشد انرا بسیار شبیه به کودتای بیست و هشت مرداد کرده است.
در نهایت این حکومت با این اعمال نه تنها نمی تواند شرایط را به نفع خود کند بلکه خود را روز به روز به پرتگاه سقوط و انحطاط نزدیکتر میکند

۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه

محمود،برگرد به شغل سابقت





ادولف هیتلر در کتاب نبرد من:دروغ را باید انقدر بزرگ گفت که همه باورش کنند.


روزی که بسیاری انرا پیروزی قاطع یک ملت علیه جور و جفا،فساد،تبعیض،استبداد،ریا،دروغ و... قلمداد میکردند به عزایی دردناک و سوگواری طرفداران اصلاح طلبان و به خاک سپردن استخوانهای سوخته موسوی و به خصوص کروبی بدل شد.روزی که گستردگی حضور مردم پای صندوقهای رای با به اصطلاح رفراندوم میلیونی جمهوری اسلامی مقایسه میشد.روزی که بسیاری انرا سر اغاز جنبش نوین مدنی و ازادیخواهانه ایران و پایان کار جناح راست یا اقتدار گرا فرض مینمودند.روزی که بسیاری میپنداشتند احمدی نژاد با رای چهل میلیونی ملت از ریاست جمهوری بر کنار خواهد شد و میر حسین موسوی به عنوان رئیس جمهور برگزیده ! ملت بر مسند قدرت دولت دهم مینشست.روزی که مردم انرا پایان شب ظلمت و اغاز طلوع دل انگیز خورشید گرم و نورانی تلقی میکردند.روزی که قرار بود به شادی و جشن(در نظر بسیاری مردم ساده دل) تبدیل شود به سکوتی مرگبار و انزوایی ناشی از جهل تبدیل شد.
روزی که قرار بود دو اصلاح طلب با کارنامه ای مملو از جنایت و سیاهی بر دو دیو سیه چهره پیروز شوند و جشن پیروزی را با حضور میلیونی مردم فریب خورده همچون مردم امریکا در میدان پاستور برگزار کنند(البته به زعم خود)با شکستی مفتضحانه و نتایج فوق العاده احمقانه مواجه شدند.متاسفانه جوسازی و برداشتهای اغراق امیز تا به انجا تند شده که شاید در نظر بسیاری موسوی بت مسلم ابادانی و سازندگی و ایرانیت و احمدی نژاد سمبل سیاهی و پلشتی و دغل کاری تجسم گردیده باشد.در حالی که به هیچ عنوان شاخصه های شخصیتی موسوی با معیارهای کلی ای که انسانها از یک شخص ازاده و میهن پرست انتظار دارند همخوانی ندارد.موسوی به هیچ عنوان با امیر کبیر و مصدق قابل قیاس نبوده و نیست و به خواب خفتگان ساده دل نیز باید تا جایی که از انتخاب نشدن موسوی به عنوان رئیس جمهور ابراز اندوه و تاسف کنند به فکر اینده باشند و از جریان انتخابات پند بگیرند که موسوی نیز چندان اش دهان سوزی نبوده و نیست.
خیلی دوست داشتم که موسوی انتخاب میشد تا مردم بفهمند مهره های سیه کارنامه رژیم ناگزیر به اجرای فرامین اربابان خود و حرکت در مشی کلی منافع حکومت اسلامی هستند تا مردم.افسوس چه را میخورید؟ ایا فکر میکنید حتی اگر موسوی واقعا فردی اصلاح طلب و میهن دوست و ازادمنش بود و به عنوان رئیس دولت دهم برگزیده میشد ایا میتوانست یک تنه بدون انکه تصمیم گیرنده اصلی باشد بر انبوه مشکلات و مبانی اندیشه حکام اسلام سیاسی غلبه کند؟ایا میپندارید موسوی انگونه که باب میل شما باشد در عرض تنها چند ماه میتواند معضلات گریبانگیر مردم را حل و فصل نماید؟بسیاری از مردم از نگرش سطحی و بسیار ساده به مسائل رنج میبرند و همین امر سبب شده که در صورت بدست نیاوردن ان نتایج زود هنگامی که انتظارش را میکشیدند از کوره در رفته و از کاندیدای مورد تایید خود حمایت نکنند.مسلما نه موسوی فرد به واقع اصلاح طلب و میهن دوستی است و نه حکومت قابل اصلاح است.اما دسته کم اگر فرض را بر ازادمدار و ترقی خواهی موسوی بگزاریم موسوی طی چهار سال اینده بزرگترین کاری که برای اهداف در ذهنش میتواند انجام دهد مقدمه چینی برای چهار سال اینده است که در ان صورت اگر واقعا فردی اصلاح طلب و مترقی باشد نیز به احتمال 99/9 درصد دوباره انتخاب نخواهد شد.
جناب احمدی نژاد هم به احتمال زیاد در اسرع وقت و در طول هفته به ایراد سخرانی و نطقی در تلویزیون یا اجلاسی خواهد پرداخت و از حضور پرشور ! مردم در حمایت از خود ! تشکر و قدرانی کرده و چندین تشر لفظی نیز به موسوی و کروبی خواهد زد و از خنثی سازی توطئه های امریکا و غرب برای زیر پا گذاشتن اراده ملت سخن به میان خواهد اورد.احمدی نژاد به احتمال زیاد اکثر ارای مربوط به روستاهای کشور را از ان خود کرده،اما سوال من این است:چرا ان روستایی ساده دل و ابلهی که کوچکترین اطلاع و شناختی از سیاستهای داخلی و خارجی کشور ندارد و در جریان اخبار نیست و منش سیاسی یک دولت از دید او تنها به پخش کردن گونی های برنج و سیب زمینی محدود میشود باید بیاید و برای من شهر نشینی که گریبانگیر تورم،گرانی،فشارهای خانواده و اجتماع،تنشهای بین المللی و سیاسی،دزدی،فساد و ... هستم تصمیم بگیرد.اصلا فرض را بر این بگیریم که حقیقتا احمدی نژاد با همین تعداد رای رئیس جمهور شد.انچه که مسلم مینماید تاثیر شایان رای ان ساده لوحان روستایی بر نتیجه نهایی انتخابات است و ان روستایی بی خبر از همه و چیز و همه کس بدون کوچکترین شناختی از الگوریتم سیاسی کشور و جهان حق تعیین سرنوشت متمدن ترین کشور جهان را ندارد.انتخابات اخیر را میتوانم به جرات مضحک ترین و احمقانه ترین و پر تقلب ترین انتخابات(در واقع انتصابات) در کل تاریخ ایران و شایدم منطقه و اسیا بنامم.اینکه ارای این مردک حتی از رکورد خاتمی یعنی احتساب شصت درصد ارا و بیست میلیون رای هم بیشتر است واقعا جای تامل و تعجب دارد.ضمن اینکه بر خلاف خاتمی ایشان حمایت اکثریت مردم و به خصوص قشر روشن فکر دینی !!! جامعه را نیز نداشته و ندارد و تنها اراذل بسیج و سپاه و روستاییان ابله و فحشا(که دیشب محله ما را با فاحشه خانه شان اشتباه گرفته بودند و جیغ و داد و احمدی نژاد رهبر میکردند) حامی وی هستند که انان نیز حق تصمیم گیری برای اکثریت مردمی که علاقه مند به سربلندی و پیشرفت کشورشان هستند را ندارند.
شاید برداشت غلطی از صحبت من صورت گیرد و پنداشته شود که من در مقابل احمدی نژاد از جناح اسهال طلب دفاع میکنم.خیر هیچ گاه اینگونه نبوده صحبت من صرفا اعتراض به این بی احترامی اشکار به مردم و نتایج شدیدا مضحک این انتخابات به نفع احمدی نژاد است.از طرفی دیگر از خوف سنگینی فشارهای چهار سال اینده و نتایج پس از ان لرزه به اندامم افتاده است.هرچند که میدانم تمامی این موارد در دولت موسوی نیز اتفاق می افتاد ولی وقاحت بی اندازه احمدی نژاد و فرستادن ایران توسط وی به قعر دره بی اعتباری و بی ابرویی واقعا امان من را بریده است.
یکی از اصلی ترین دلایل حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رای همین افتضاحات احمدی نژاد بود که همه را بر له و علیه خود کرده بود و سبب شد که مردم برای راحتی از شر انتری نژاد هم که شده به پای صندوقهای رای بروند و به نفع کروبی و عمدتا موسوی عمل کنند.اما این حکومت در عین بیشرمی و حماقت خود این حضور گسترده را در مجموع حاصل حمایت و علاقه مردم به احمدی نژاد دانسته است.بعید نیست،شاید چهار اینده احمدی نژاد همچون مدودوف طرحی را به مجلس(طویله) شورای اسلامی ارائه دهد که به واسطه ان یک کاندیدای تایید شده ! دوازده سال فرصت برای ریاست جمهوری و در جمع سه دور شرکت در انتخابات را داشته باشد.
با همه این اوصاف میر حسین موسوی اگر فردی میهن خواه و ازاده بود با بسیج خود و اطرافیانش خود در میادین بزرگ تهران قدم گذاشته و مردم را نیز به حمایت از خود تشویق مینمود.بدین ترتیب مردم هم به خیابانها و میادین ریخته و علاوه بر بی اعتبار نمودن نتیجه ارا که حاصل تقلب اشکار سید علی گدا و دار و دسته اش است ابروی نداشته کاندیدای مورد نظر خود را نیز به وی برمیگرداندند و به این ترتیب موسوی میتوانست هم حسن نیت خودش را نشان دهد و هم اوضاع را برای حکومت وخیم کند.اما هیچ کدام از اینها رخ نداد و این نشان از اهداف سوئی است که موسوی در ذهن میپروراند.
فکر نمی کنم هنوز که هنوزه بسیاری از مردمی که به حمایت از موسوی به پای صندوقهای رای رفتند از شوک انتخابات بیرون امده باشند و نتیجه را پذیرفته باشند و شاید هم هنوز به انتخاب شدن موسوی امید دارند.در هر حال طبق اعلام رسمی ستاد انتخابات(انتصابات/افتضاحات) احمدی نژاد با کسب حدودا شصت و دو درصد ارا و موسوی با کسب سی و سه درصد و با اختلاف بیش از دوازده میلیون موسوی را کنار گذاشته و به عنوان رئیس دولت دهم از ساعاتی پیش دوره چهار ساله دولتش اغاز کرده است.
نمی دانم علی شیره ای و سپاهیان فسیل چه فکری با خودشان کرده اند.شاید با خودشان ان پشت مشتها نشسته اند و به ریش این ملتی که از هیچ تجربه سیاسی پنده نمی گیرند میخندند اما تاریخ ثابت کرده که این روندها هیچ کدام ابدی نخواهد بود و حکومت با این انتصابات و نتایج احمقانه اش درست قلب خود را نشانه گرفت.این حکومت اگر بویی از دیپلماسی و سیاست برده بود حتی اگر هم احمدی نژاد واقعا انتخاب میشد باید موسوی را به عنوان رئیس جمهور بر میگزید تا به این ترتیب اوضاع را کمی ارام نموده و حمایت مردم شهرهای بزرگ ایران که اعتبار و ابروی حکومت به شمار میروند را به سوی خود جلب کند.اما این حماقت را مرتکب شد.نمی فهمم اون مرتیکه خامنه ای چرا متوجه شباهتهای بی بدیل حکومت شاه با حکومت خودش نمی شود.چرا نمی تواند درک کند که شرایط فعلی تا چه حد با شرایط دوران نخست وزیری هویدا و بهبوهه انقلاب شباهت دارد.این حکومت با افتضاحی که به بار اورد سبب شد که بسیاری از طرفداران موسوی و اصلاح طلبان دیگر در هیچ انتخابی شرکت نکنند(البته از این ملت بعید نیست که دوباره فریب بخورند) و با این کار خود سبب فراهم اوردن مشکلات عدیده دیگر طی چهار سال اینده و سرانجام نارضایتی رو به افزایش مردم و سقوط خویش خواهد شد.
البته انطور که در بعضی وبلاگها خواندم برخی در کمال خوش باوری از عزل خامنه ای توسط مجلس مردگان(خبرگان) توسط رفسنجانی در اینده سخن به میان می اورند.باید بگویم که تمامی این نمایشات زیر سر همان اکبر کوسه و علی شیره ای و ساخت و پاختهای پشت پرده انهاست.اخر مگر میشود فرد پر نفوذ و قلدری چون رفسنجانی که توانایی برکناری رهبر را دارد با ریاست جمهوری فردی مخالف باشد و ان فرد با اختلاف چشمگیر رای از کاندیدای مورد حمایت رفسنجانی پیشی بگیرد.شاید هم بگویید او ابروی خودش را با این کار نمی برد.اخر مگر ابرویی هم برایشان مانده که انرا از دست بدهند.ریاست جمهوری احمدی نژاد بسیار به نفع رفسنجانی است چون از حماقت،دلقک بودن و نقش نمایشی او و هیچ کاره بودنش بیشترین استفاده را برای دزدی هایش میکند.
امروز بعد از ظهر نیز پس از شکل گیری کلی میزان ارا و نتایج اعلام شده موسوی و سپس کروبی در اعتراضی شدید به انتخابات انرا مضحک و شعبده بازی خوانده و اعلان مواضع در جهت پایبندی هرچه بیشتر خود بر عقایدشان کرده اند.
لینک این بیانیه ها در زیر امده که اولی بیانیه موسوی و دومی بیانیه کروبی میباشد.


http://www.radiofarda.com/content/F8_MOUSAVI_STATEMENT/1753338.html



http://www.radiofarda.com/content/F8_KAROUBI_STATEMENT_ELECTIONS/1753393.html

نگفتیم رای ندید؟

صبح که از خواب برخیزیدم نخستین کاری که قبل از دست و صورت شستن و صبحانه و کارهای معمول روز که پس از برخاستن انجام میدهم به سرعت به طرف تلویزیون رفته و بازتاب اخبار مربوط به انتخابات و نتایج مربوطه که قرار بود ساعت ده صبح به وقت ایران توسط ستاد انتخابات کشور اعلام گردد را دنبال کردم.در این میان به بی بی سی فارسی،رادیو فردا،سی ان ان و چندین شبکه خبرگزاری حکومتی و خارجی مراجعه کردم.نتایج انتخابات چند پیامد را به دنبال خود داشت که سعی میکنم انهایی را که تا به این لحظه مهم یافتم را در این مقاله بیاورم.
نخستین نکته ای که در برابر نتایج انتخابات مورد توجه قرار میگیرد،اختلاف عظیم ارای احمدی نژاد با میر حسین موسوی خامنه است که خشم بسیاری از مردم و تعجب و بهت انها را به دنبال داشته و موج و خروشی را در میان وبلاگها و سایتها و شبکه های خبرگزاری و غیره به دنبال داشته است.البته طی برخوردارهایی که با مردم داشتم از شماری شنیدم که نتایج اعلام شده صرفا محدود به روستاها و شهرهای کوچک است که طبیعتا احمدی نژاد صرف نظر از اینکه انتخابات ازاد نیست اکثریت اراء را به خود اختصاص داده است.خبرگزاری های دولتی همچون ایرنا و فارس در عین تعجب اذهان عمومی قبل از نخستین امارهای مربوط به انتخابات احمدی نژاد را با کسب بیش از شصت درصد ارا برنده انتخابات دانستند که البته حدود دو سه ساعت پیش این خبرها را از تیترهای خبری خود حذف کردند که نشان از باخبری انها از نتایج انتخابات قبل از شمارش رسمی دارد که خود پرسش برانگیز جلوه نموده و واکنش انظار عمومی و خبرگزاری های اصلاح طلب و مخالف رژیم را نیز شدیدا در پی داشته است.از طرفی دیگر موسوی نیز هرگونه نتایجی که در ان وی با بیشترین ارای موجود به منصب ریاست جمهوری برگزیده نشود را حاکی از تقلب و دست بردن در رای مردم دانست.این تنشها همچنان ادامه دارد و از قضا ستاد انتخابات کل کشور که قرار بود نتایج نهایی را در ساعت ده به وقت صبح تهران اعلام نماید تا به اکنون با حدود سه ساعت تاخیر همچنان درگیر کنکاش موجود برای اعلام رسمی نتایج و رئیس جمهور دولت دهم است.
انتخابات امسال رکوردها و تبعات مختلفی را به دنبال داشته که جالب توجه مینماید.از جمله این رویدادها میتوان به روند ثابت درصد ارای مردم در نواحی مختلف جغرافیایی ایران اشاره کرد که در دوره های گذشته نیز شاهد ان بودیم و این نسبت ثابت به خصوص در مقایسه با انتخابات دولتهای گذشته اعجاب انگیز مینماید و در بسیاری از کشورها به خصوص جهان ازاد چنین موردی غیر ممکن است.اما با این حال در مملکت اسلامی ما با همت امت عاشق ولایت و کمکهای غیبی حضرت حجت این دستاوردها را نیز برای مملکت ما به ارمغان اورده شد!!!
از طرفی سرعت اعلام نتایج تا به این لحظه نیز علی رغم تعدد ارای موجود که راوی ان صفهای طویل مردم در پای صندوقهای رای میباشد بسیار بالا بوده و نتایج تنها یک ساعت پس از پایان انتخابات اعلام گشته و به مدت حدودا شانزده ساعت(تا به اکنون)تغییرات قابل توجهی را نظاره گر نیستیم.این خود از دیگر ابهامات موجود در انتخابات میباشد که حائز توجه میباشد.شمارش ارا حتی در امریکا هم فکر نمیکنم با این سرعت پیش رفته باشد که در مملکت امام زمانی ما صورت پذیرفت.
گرچه هنوز به صورت قطع مشخص نگردیده است که احمدی نژاد رئیس جمهور شده یا خیر اما در هر حال واکنشهای گوناگون مردم و تحلیل گران سیاسی و دیگر کاندیداها را در پی داشته است.از جمله این موارد میتوان به عدم فرستادن نامه تبریک حتی از جانب محسن رضایی و مهدی کروبی به احمدی نژاد اشاره کرد که همچون چهار سال گذشته نیز نوعی توهین اشکار چهره های شناخته شده سیاسی حکومت تلقی میشود.مردم تهران،اصفهان،اذربایجان غربی و شرقی،اردبیل،تبریز،خراسان و ... نیز که اکثرا طرفدار موسوی بودند نیز بسیار مبهوت و متعجب گشته و از شدت ناتوانی حتی قادر به صحبت محکم و بدون پته پته و سکته ای بلقور کردن هم نیستند.افرادی که علی رغم هزاران سند و مدرک که نشان داده این حکومت اصلاح پذیر نیست و موسوی نیز یکی از اجزای جنایت کار حکومت است همچنان پای صندوقهای رای رفتند و با این وجود علاوه بر اینکه به نتایج دلخواه خود که همانا انتخاب موسوی به عنوان رئیس جهور بود نرسیدند بلکه با حضور گسترده خود در پای صندوقهای رای دسته کم مشروعیتی چهار ساله و قدرتمند به حکومت بخشیدند که بعید نیست چهار سال اینده نیز فریب اسهال طلب دیگری را بخورند و اینبار حقیقتا نشان دهند که خلایق هر چه لایق.
بازتاب خبری انتخابات و نتایج به دنبال ان نیز در سطح وسیعی انتخابات را محکوم نموده و به غیر از شماری متملق سازمان یافته دولت همچون کیهان،فارس،ایرنا،رجانیوز و سایز اوباش اکثر سایتها و وبلاگهای سیاسی شدیدا نتایج انتخابات را زیر سوال بردند.حتی اگر هم موسوی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود و نتایج انتخابات معکوس گردد(که بسیار بعید است) ارای بالای احمدی نژاد که احتمالا از بیست میلیون هم تجاوز خواهد کرد نوعی کج دهنی به مردمی است که در طول ریاست جمهوری حضرت میمون مصائب فراوانی را متحمل شدند.شبکه های بی بی سی فارسی،صدای امریکا و ... که پیش از انتخابات با شگردهای گوناگون قصد داشتند علاوه بر حفظ مخاطبین خود مردم را دعوت به رای دادن کنند اکنون که خرشان از پل گذشته نتایج انتخابات را نادرست دانسته و انرا ناشی از تقلب سران در ارا دانسته اند.
ستاد انتخاباتی احمدی نژاد وی را پیروز میدان انتخابات اعلام نموده و از هم اکنون سبزی وی را برای چهار سال اینده پاک میکند.به راستی چقدر طرفداران احمدی نژاد گاو تشریف دارند(با پوزش فراوان از جامعه محترم گاوها).صرفه نظر ار جیره خواران حکومت مردم عام شهر نشین که هرچند عده ای قلیل و نااگاه هستند اما با وجود این شواهد و قراین که تقلب در انتخابات را فریاد میزند هنوز نمی توانند بپذیرند که احمدی نژاد یک لمپن سیاسی به تمامین معنا و یک مدیر بی مسئولیت و نالایق و یک اخوند لباس شخصی متعفن است.
به قول محسن مخلباف:چقدر ما بدشانسیم که رهبران سیاسی ما همچون ماندلا و گاندی نیستند.
این ملت نزدیک صد و پنجاه سال است که پایه های مبارزاتی ازادی خواهانه خود را از صدر مشروطیت تا به نهضت ملی و تا به انقلاب سال پنجاه و هفت و از ان موقع تا به امروز بنیاد نهاده و چندین نهضت و قیام عظیم را برای مطالبه حقوق انسانی و حقیقی خود پی ریخته.اما در عین تاسف و ناباوری ملت ایران با این همه سابقه مبارزاتی عظیم همچنان باید از مشکلاتی که دهه ها پیش برای انها قیام کرد نیز رنج ببرد.از فساد دولتی،از فقر و فحشا،از دروغ و ریا و دزدی سیاستمداران،از تضاد طبقاتی و مشکلات اقتصادی،از دیکتاتوری و نبودی ازادی های سیاسی و از انتخابات غیر ازاد و توتالیتر مدارانه و نتایج از پیش تعیین شده همچنان در عذاب است و همچنان نیز سرگردان در برهوت دروغهای دغل کران به دنبال ازادی میگردد.اما اینکه این ازادی کی بدست می اید و بهایش چیست را در اینده خواهیم فهمید.اما امیدوارم این ملت از این فجایع تاریخی که اندکی ارزش از جانب مقامات را بر رای انها به دنبال ندارد پند بگیرند و دیگر هیچ گونه اقدامی را برای مشروعیت این رژیم مرتکب نشوند.
از طرفی دیگر شماری از جیره خوران انگلیس و امریکا نیز از این اب گل الود ماهی گرفته و به جای انکه نسبت به این انتخابات نمایشی و نتایج فوق العاده نمایشی ان اعتراض کنند به طرح مسائل و درگیری های اتمی ایران و جهان پرداخته و به بررسی جوانب این موضوع در دولت احمدی نژاد و وجود ان در صورت انتخاب موسوی در دولتش اقدام نموده و نگرانی خود را نیز از این بابت ابراز مینمایند.
انتخابات به پایان رسید ولی از نظر فرهنگی و اجتماعی چه پیامدی میتواند برای مردم به دنبال داشته باشد؟ایا اگر احمدی نژاد رئیس جمهور دولت دهم شود(که به احتمال زیاد میشود) مردم سرشان به سنگ میخورد و دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نمی کنند؟ایا انتخابات شوراها که سال اینده است را تحریم میکنند؟ایا به انتخابات دولت یازدهم که چهار سال اینده خواهد بود نه خواهند گفت؟ایا به این درک میرسند که مشکل اساسی خود ما هستیم نه حکومت و باید به اصلاح خود بپردازیم تا به دموکراسی برسیم؟
در این میان مردم واقعا باید به ما حق دهند که انان را ابله و بی فکر خطاب کنیم.گلویمان پاره شد از بس گفتیم رای ندهید،رای شما تاثیری ندارد،انتخابات را تحریم کنید تا مشتی محکم بر دهان حکومت بکوبانید،سر و ته یک کرباسند و ... .اما کی گفت و کی شنید؟مردم رای دادند و نخستین کسانی هم که در معرض حمله نتایج و افتضاحات ان خواهند بود خود این مردم فریب خورده هستند.


موسوی هم احتمالا پس از این دور همچون رفسنجانی یکی از مقامات عالی کشور را غصب خواهد کرد.البته این در صورتی خواهد بود که موسوی و خاتمی و رفسنجانی با خامنه ای و احمدی نژاد به توافق نرسیده باشند و واقعا هدف اصلاح طلبان و نیمه اصلاح طلبان انتخاب موسوی به عنوان رئیس جمهور بوده باشد که اگر غیر این باشد باید شاهد بگو و مگوها و درگیری های لفظی و فراتر از ان نیز باشیم(البته بعید به نظر میرسد).
احمدرضا رادان(جملگی فراریان تیمارستان)جانشین فرمانده نیروهای انتظامی کل کشور هشدار به سرکوب هرگونه تظاهراتی اعم از جشن و شادمانی و اعم از نارضایتی مخالفان دولت داد.همچنین رزمایش نیروهای نظامی نیز ساعتی پیش اغاز گشت که طبق ادعای مسئولان ذی ربط به منظور برقراری نظم در بین مردم و ستادهای انتخاباتی صورت پذیرفت.
در پایان باید بگویم که این انتخابات ترفند دیگری بود که رژیم به واسطه اوردن موسوی و کروبی به میدان سعی در جذب ارا و کشاندن مردم به پای صندوقهای رای داشت که بدین وسیله با دست پر به سراغ مذاکرات اتمی با امریکا رود و بدین سان مشروعیت خود را نیز تضمین کند.به هر حال امیدوارم حساب کار دست مردم امده باشد و فهمیده باشند که یک من ازادی اسلامی چقدر روغن دارد

۱۳۸۸ خرداد ۲۲, جمعه

انتخابات یا انتصابات؟!





بلاخره روز انتخابات فرا رسید و متاسفانه باید بگویم که سطح استقبال مردم از به اصطلاح انتخاباتی که تا به این دقیقه برگزار گشته در سطح خوبی قرار داشته است.همان طور که مطلع هستید میر حسین موسوی خامنه در بین مردم بسیاری از شهرهای بزرگ ایران به خصوص پایتخت و به خصوص در میان جوانان و دانشجویان با توجه به تکیه ای که بر ازادی های اجتماعی و ازادی بیان دارد از محبوبیت قابل توجهی برخوردار است.
ملت ایران دسته کم طی دو سه قرن گذشته نشان داده اند که از حافظه تاریخی بسیار ضعیفی برخوردار هستند.ملتی که از تاریخ درس نگیرد محکوم به تکرار ان است.بسیاری شور و جنجال انتصابات دوره هفتم و هشتم را به خاطر دارند و از هیجانات ناشی از دروغهای دغل کاران به اصطلاح اصلاح طلب اگاه هستند.اینکه چگونه خاتمی به مردم وعده های رنگ و وارنگ و تجدد خواهانه داد و در عین وقاحت به هیچ یک از انها عمل نکرد و سر انجام سبب تداوم رژیم و مشروعیت نیم بند ان در میان جهانیان شد و این در حالی بود که وی قدرت بسیج همگانی و کودتایی علیه رژیم برای نجات ایران را داشت.اما بقای رژیم و حفظ منافع خویش را بر مناع ملی و پیشرفت کشور ترجیح داد.هنوز هم به یاد داریم که چه تظاهرات عظیمی به نفع خاتمی در سطح کشور برگزار میشد و هنوز هم به یاد داریم که چه سروده هایی برای رهایی میهن از بند که سروده نمیشد اما انکه نتیجه اش چه شد،بر عهده قضاوت تاریخ و قضاوت مردم میباشد.باعث تاسف است که ملت هفتاد میلیونی ایران تنها باید از میان چهار کاندیدایی که کارنامه یکی از دیگری سیاه تر و پلید تر است تنها یک نفر را به عنوان رئیس جمهور خویش انتخاب کنند.بدتر انکه انتخاب انان نیز تاثیری بر روند کلی انتصابات ندارد و در نهایت رئیس جمهور انتخاب شده رای خویش را حاصل حضور همان جمعیتی میداند که اصلا به وی رای ندادند.گویا مردم هنوز کوی دانشگاه و قیام دانشجویی 18 تیر و قتلهای زنجیره ای را به یاد ندارند که در زمان ریاست جمهوری همین خاتمی روشن فکر ! رخ داد و به یاد ندارند که چه افتخاراتی را از ملت ما غصب کرد.گویا به یاد ندارند که موسوی در جریان نخست وزیری خود،وزارت جنگ و امور خارجه تا چه حد کمر بر فرمانات خمینی و خامنه ای بسته بود.گویا نقش گسترده وی در جریان به اصطلاح انقلاب فرهنگی و پاکسازی مراکز دانش اندوزی را از روشن فکران و میهن پرستان به یاد ندارند.گویا به یاد ندارند که این فرد دستش به خون چند هزار نفر الوده است.و در عین تعجب باز هم شاهد حمایت مردم ار موسوی هستیم.اما چرا مردم از موسوی حمایت میکنند؟
باید بگویم که تا حدودی نیز باید به مردم حق داد.مردم به حدی در زیر فشارهای اقتصادی و خانوادگی و اجتماعی از هر نوعش هستند که قدرت تصمیم گیری و تعقل را تا انکه صرف ستیز با ظلم کنند صرف مصالحه با ان مینمایند.طبیعی است که یک دختر جوان با توجه به گشتهای گشاد(با عرض معذرت) که سرتاسر کشور را فرا گرفته اند در حصرت بالا دادن روسری خود بدون انکه مورد تذکر عقده ای های گشادی قرار بگیرد به موسوی رای بدهد.طبیعی است که مردم با وجود ان همه فشاری که توسط دولت میمون نژاد برشان تحمیل شد فریب طرحهای اصلاح طلبانه موسوی را بخورند.طبیعی است که با وجود اختناق بی سابقه دولت احمدی نژاد پس از جنگ را بهانه ای برای رای خود به موسوی به امید وجود ازادی های بیان در کشور قرار دهند.با این وجود باید بیاموزیم که عملا نه رای ما و نه تصمیم گیری های ما هیچ تاثیری بر روند تصمیمات حضرت اخوند و مقامات بالا رتبه مملکتی ندارد.در جریان نامه ای هم که رفسنجانی به خامنه ای نوشت علی رغم تمامی شایعات موجود خامنه ای هیچ پاسخی در جواب انتقادات تند و تیز رفسنجانی نداد و این خود به نوعی نشانگر مغایرت نظرات خامنه ای با عقاید رفسنجانی و پافشاری اش بر تداوم و بقای دولت احمدی نژاد بر مسند ریاست جمهوری است.چنان که وی در سخرانی های خویش به صورت غیر مستقیم نیز به موسوی خامنه تاخته و وی را به بی اطلاعی از پیشرفتهای دولت و حکومت در سیاستهای خارجی محکوم نموده است.نباید نادیده گرفت که تصمیم خامنه ای شاید بیش از شصت یا شایدم هفتاد درصد نتیجه انتخابات را مشخص میکند و باقی مانده نیز مربوط میشود به تصمیمات رفسنجانی و سایر اخوند کله گنده ها که البته رای اصلی همان رای خامنه ای است.
پس از سال شصت و هفت مطمئنا رژیم تا به این حد با بحران و تنش در درون اجزای حکومتی و خطر سقوط مواجه نبوده است.از طرفی بیانات تند احمدی نژاد بین مقامات عالی و روحانیون اختلاف ایجاد نمود و سبب گردید که رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام طی نامه ای رسمی نارضایتی خود از روند سیاسی کشور را ابراز دارد و از طرفی دیگر اجتماعات عظیم مردم و به خصوص دانشجویان در حمایت از یکی از کاندیداها که شعار مرگ بر دیکتاتور،توب،تانک،بسیجی دیگر اثر ندارد،دروغ ممنوع و ... سر داده اند نشان از مخالفتهای شدید مردم با سیاستهای دولت و در حالت کلی مانیفیست حکومت اسلامی دارد.این نظریه از انجا بیشتر قوت میگیرد که یدالله جوانی رییس دفر سیاسی سپاه پاسداران، موسوی را به انقلاب مخملی و حرکت در جهت منافع امریکا و غرب و حتی تندروانه تر وی را به جاسوسی ایران به دستور سیا متهم میکند.تمامی این موارد حاکی از اختلافات عظیمی است که تنها بخش کوچکی از ان در روزنامه جات دولتی و یا غیر دولتی منعکس میشود.چنانچه تعجب برانگیز نیست که مهدی خرعلی پسرایت الله خزعلی معروف و از عرب زادگان قهار طی بیانانی شدید الحن در برنامه میزگردی با شمای صدای امریکا(حال اینکه وی در صدای امریکا که بودجه اش توسط دولت امریکا تامین میشود صحبت نموده بحث دیگری است) از انتخابات و عدم وجود صداقت در دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا سخن به میان اورده و حتی طبق جریانات گذشته پدرش را نیز شدیدا محکوم میکند.قبلا نیز در جایی خواندم که این اقا به پدرش گفته:روزی مردم با همین عمامه هایتان شما را دار خواهند زد.
تمامی اینکه حکایت از وجود اصطکاک اتشین تضادهای درونی حکومت دارد.گرچه فکر میکنم که سقوط حکومت به چیزی بیش از این احتیاج دارد ولی اگر روند ادامه این قضایا به همین ترتیب تداوم پیدا کند باید شاهد سقوط حکومت طی سه چهار سال اینده و شاید هم کمتر باشیم.
در هر حال امروز روز انتخابات(یا همان انتصابات) است و متاسفانه مردم معترض و مخالف دولت و حکومت تا جایی که انتخابات را تحریم کنند به موسوی که وی را تجلی گر قدرت مردم و سربندی ملت میدانند رای میدهند که زهی خیال باطل اگر هم اینگونه باشد با وجود خامنه ای و سپاه و بسیج و سایر اوباش حکومتی عملا اصلاحاتی که به نفع مردم و کشور باشد با شکست مواجه میشود.باید بدانیم که وجود این حکومت فاسد و سراپا اشکال و ریا مانع هرگونه اصلاحاتی است و اصلاحات تنها با رد شدن از روی جسد این رژیم میسر است که البته دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد.گروهی نیز شرایط فعلی را مقدمه ای برای سقوط رژیم دانسته(که میتونم بگویم تا حدودی ممکن است درست باشد) و موسوی را نیز همچون گورباچف اصلاحات چی ای میدانند که سرانجام مسیر را برای سقوط حکومت فراهم میکند(البته در این میان باید شاهد ظهور یک یلتسینی هم باشیم).
با همه این اوصاف من یکی که چشمم اب نمیخورد که موسوی خواهان سقوط رژیم و قادر به اصلاحات اساسی باشد.ولی میتوانم بگویم با توجه به محبوبیتی که در بین مردم و به خصوص جوانان مخالف دولت و حکومت پیدا کرده میتواند ناخواسته این عمل را انجام دهد.ور نه که باید شاهد همین وضع وخیم باشیم،همین اش و همین کاسه.
به هر حال امیدوارم این رژیم سایه شوم خودش را هرچه زودتر از سر ملت ایران کم کند و فکر میکنم سی سال تجربه تلخ تاریخی کافی باشد که ملت از این وقایع و افتضاحات پند گرفته باشند(هر چند که خیلی خوشبینانه است).

بانو سیمین بهبهانی که یکی از بزرگترین شاعران،روشن فکران و مبارزین عصر ماست سخرانی بسیار جالبی را در جریان کنفرانسی در بروکسل ایراد کردند که در ادامه انرا با هم میخوانیم.
با همین صدای تنها میگویم که این گونه انتخاب را درست نمیدانم و به هیچ یک از نامزدها رای نمی‌دهم …
خانم سیمین بهبهانی شاعره ی بزرگ و نام آور ایران پیامی در رابطه با انتخابات پیش رو به کنفرانسی که در روزهای پنجم و ششم ژوئن ۲۰۰۹ در رابطه با انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران در شهر بروکسل تشکیل شد، فرستاده است که متن آن به شرح زیر است:
هموطنان گرامی و دوستان عزیز که از هر جای جهان گرد هم آمده‌اید تا درباره‌ی سرنوشت کشور خود همراهی و هم‌اندیشی کنید.می‌خواستم که در حضور شما باشم و دیده به دیدارتان روشن کنم. بیماری امانم نداد.
میخواستم به پای تو تقدیم جان کنمبختم چنین نخواست که کاری چنان کنم
پس به نوشتن کلامی بس میکنم. کشور ما اکنون بر سر چهارراه سرنوشت ایستاده است. ”انتخابات” را میگویم. با چهار نامزد از صافی گذشته‌اش! هرچه کردم که خود را به انتخاب یکی از این چهار تن راضی کنم، نشد!میگویند کشور چهل میلیون شخصیت حایز شرایط شرکت در انتخابات را دارد. فرض کنیم که نیمی از این جمعیت خواهان شرکت هستند؛ آیا در میان آنان شمار قابل توجهی استاد و اندیشه‌ور و اقتصاددان و روشنفکر و سیاستمدار وجود نداشت که فقط چهار تن (آنهم از کسانی که امتحان خود را در ورطه‌ی اداره‌ی مملکت داده‌اند)، پس از گذشتن از ”صافی” به مردم معرفی شوند تا از میان آنان یکی را برگزینند؟ملت ما اجازه‌ی تشکیل حزب و گروه و جمعیت ندارد. کانون نویسندگان ایران چهل‌ساله شد و هنوز مجوز رسمی نگرفته‌است! در کشورهای دموکراتیک، نمایندگان یا روسای جمهور را احزاب، یعنی مردم تعیین می‌کنند و به میدان رقابت می‌فرستند.در کشور ما عکس این است. یک جمع کوچک صلاحیت آنان را تصویب میکند، آنگاه مردم مکلف می‌شوند که برای ایشان تبلیغ کنند!من یک صدای تنها هستم، در حد خانه‌یی که در آن سکونت دارم. اما اختیار تفکر و تشخیص خودرا در دست دارم. با همین صدای تنها میگویم که این گونه انتخاب را درست نمیدانم و به هیچ یک از نامزدها رای نمی‌دهم.به رای هر فرد یا گروه احترام می‌گذارم. ضمنا یادآور می‌شوم که این بخت را نداشته‌ام که به هیچ حزب یا گروهی وابسته باشم، اما برای آنانکه به درستی در گروهی یا حزبی همکاری می‌کنند آرزوی توفیق دارم.همچنین برای کسانی که با اعتماد راستین در انتخابات اخیر ایران شرکت میکنند آرزوی خیر و صلاح می‌کنم.برای کشورم ایران، آرزوی آزادی و سربلندی و آرامش و نیکبختی دارم.جهان را از آفت جنگ و ترور و ظلم و شقاوت به‌دور می‌خواهم.کلام ” تاگور” شاعر و فیلسوف هند را به یاد می‌آورم که گفت:”به امید روزی که آفتاب صلح و تمدن، چون نخل زرینی از فراز بلندیهای مشرق‌زمین بردمد”.
پنجشنه ۴ جون

۲۰۰۹http:www.beyan.eu

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

یک نکته مثبت انتصابات


همل ظور که همگان مستحضر میباشند کمتر از دو روز دیگر تا پایان عمر دولت نهم و انتخابات جمهوری اسلامی باقی مانده است.همگان میدانیم که دولت احمدی نژاد در طی این سی سال بدتر،افتضاح تر و غیر مسئولانه تر از همه دولتهای پیشین عمل کرده است و خسارتهایی را برای مملکت به بار اورده که شاید تنها کافی باشد بگوییم احمدی نژاد در طی این چهار سال ریاست جمهوری اش بیش از هر دولت دیگری چهره جمهوری اسلامی را برای ما تداعی گر بوده است.وی پیشتاز افکار عقب افتاده،مرتجعانه،دگم و توخالی و نمود بیان مانیفیست کثیف حکومت اسلامی بوده است.احمدی نژاد به ما ثابت کرد که دیگر هیچ گاه فریب هیچ اصولگرایی را نخوریم(هر چند که فریب اللهان اسهال طلب همچنان در فریب عوام یکه تازند).احمدی نژاد به ما ثابت کرد که بدتر از رجایی و خاتمی هم وجود دارد و به ما ثابت کرد درجه تحجر و عقب افتاده بودن یک انسان ! تا چه حد میتواند رخ بنماید.
انتصابات این دوره نیز همچون جنجال انتخاباتی خاتمی برای من از ارزشی برخوردار نیست و هرچند که میر حسین موسوی به خصوص در کتاب دولت امید خود مسائل بسیار مترقیانه و پیشرفت طلبانه ای را مطرح کرده اما سابقه سیاه سیاسی او و همچنین عدم اختیارات حقیقی یک رئیس جمهور با وجود فرد قلدری به نام ولی فقی حتی در صورت باطن نیک و صادق یک فرد نیز کافی است که پی ببریم وجود موسوی نیز حتی اگر واقعا میهن پرست و ازادی منش باشد صرفا اخرین نیرنگ حکومت برای بقایش است.البته خوب میدانیم که موسوی را نیز نمی توان فردی میهن پرست و مترقی قلم داد کرد و مشخص است که هیچ فرد میهن پرست و مترقی ای علاوه بر اینکه اجازه حضور در صحنه سیاسی کشور و نهادهای دولتی را نمی یابد بلکه خود به واسطه پایبندی به شرف و وجدانش پای خود را به عرصه کثیف سیاستهای اسلامیون باز نمی کند.
با این وجود این به اصطلاح انتخابات(بخوانید انتصابات)یک نکته مثبت و سازنده ای را نیز با خود به همراه داشت.اتحاد و هبستگی مخالفان دولت احمدی نژاد و همچنین همبستگی و همدلی بسیاری از مخالفان حکومت چنانچه حلقه های عظیم انسانی برای فریاد اعتراض خود نسبت به عقب افتادگان ملاگرا را شامل گردید.در طول چند سالی که از عمر کوتاهم میگذارد تا به حال هیچ گاه تا به این حد شور ناسیونالیستی و معترضانه نسبت به ارتجاع را ندیده بودم.حضور میلیونی مردم تنها در پایتخت و میدان مصدق(ولیعصر) و اعلان اعتراض خود به کثافت نقش بسته بر ایران و شعارهای انقلابی نمود فریاد یک ملت علیه اهداف ضد میهنی و استهجان امیز به شدت ارمان گرایانه از نوع اسلامی اش دارد.هر چند که متاسفانه مردم در یافتن مصداق حقیقی عدالت و منجی ایران دچار اشتباه شده اند اما امروزه رنگ سبز تا جایی که نماد حمایت از میر حسین موسوی باشد تبدیل به نشانی در جهت کوباندن مشتی محکم بر دهان بیت رهبری و احمدی نژاد شده است.نشانی که هبستگی یک ملت و اتحاد قلبها را برای سازندگی و ابادانی کشور به فرومایگان دیکتاتور بی ناموس دیکته میکند.
قصد من از این بیانات به هیچ عنوان حمایت از انتصابات نمایشی حکومت و یا طرفداری از موسوی نیست بلکه تنها قصد دارم نشان دهم که خواست مردم برای سرافرازی وطنشان امروز بیش از هر زمان دیگری در قالب پوشش،کلمات و اهداف نمایان گشته است.هرچند همان طور که ذکر کردم مردم اینبار نیز همچون دوره انتخاباتی که به نفع خاتمی خاتمه یافت به جای انکه به دنبال هویت خویش و منجی حقیقی این ملت که همان روشن فکر زندانی است باشند برای باری دوباره فریب یکی دیگر از مهره های حکومتی که قصدش رد بحران از سر حکومت است را خورده اند.
اما فکر میکنم در پشت همه این مسائل و تظاهرات مفهوم و واقعه عظیم تری نیز خوابیده باشد که یا منجر به سرنگونی حکومت و چیره شدن امریکا و غرب بر ایران می شود یا برای همیشه ازادی و ازادگی و استقلال مردم این کشور را به همراه دارد و یا هیچ چیز تغییر نخواهد کرد و اوضاع همچنان به وفق مراد حکومت و به ضرر مردم پیش خواهد رفت.اصولا فکر نمی کنم که این حکومت با توجه به ریشه سوخته اش قابل اصلاح باشد اما یک خطا و تصمیم گیری غلط و یک شکست در نقشه های توطئه امیز حکومت علیه ملت میتواند به سقوط ارتجاع اسلامی منجر شود.همان طور که گورباچف برای نجات شوروی و جلوگیری از سقوط ان قد علم کرد اما نتوانست به هدفش برسد اینبار نیز شاید موسوی و شرکا درگیر بازی ای شوند که نتوانند جلوی مردم بایستند و سرانجام با دستان خود سیر نابودی خویش را فراهم اورند.هر چند که این دیدگاه بسیار خوشبینانه به نظر می اید اما برخی رویدادهای سیاسی در درون حکومت و جریانات سیاسی حاکم بر منطقه و جهان نمود خوبی برای سخن من به حساب می اید که البته بر صحتش پافشاری نمی کنم.
اختلافات درون حکومت اینبار تا حدی افزایش یافته که دیگر اخبار این تفاوتهای فکری حتی در روزنامه جات و نشریات حکومتی نیز انتشار یافته است.چنانچه امروز صبح در تیتر یکی از روزنامه های دولتی خواندم:رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به نامه رئیس مجلس خبرگان وی را صاحب اختیار تام در تصمیم گیری ها دانست.این مورد بر میگردد به نامه ای که رفسنجانی به خامنه ای نوشت و از وخامت اوضاع و پرروگی های احمدی نژاد احساس خطر کرد.ولی انصافا به احمدی نژاد باید یک ایولی گفت.انچه که بسیاری از سایتها و رسانه های خبری و شبکه های ماهواره سی سال در مورد دزدان حکومتی ابراز داشتند و به گوش مردم نرسید را احمدی نژاد با صراحت کامل در مقابل دهها میلیون جمعیت حاضر در مقابل تلویزیونها،کامپیوتر ها و سایر دستگاههای صوتی تصویری بیان داشت و توانست به نحو احسن پته اوباش حکومتی و روسا را بر روی اب بریزد.البته نباید نادیده گرفت که این دلقک هیچ کدام از اتهامات وارده بر خود را نپذیرفت و در کمال وقاحت انها را ناشی از بی اطلاعی و قرض ورزی های دشمنانش دانست.
مناظرات تلویزیونی ای که در طی دو هفته گذشته از شبکه سه سیما پخش شد در واقع بزنگاهی بود برای انکه طرفین دعوی به افشاگری هایی علیه یکدیگر بپردازند و پشت سر هم پته یکدیگر را روی اب بریزند که در این میان قضیه رفسنجانی و ناطق و سایر بروبچس حکومتی از همه بیشتر غوقا به پا کرد.از طرف دیگر حماقت بیش از اندازه احمدی نژاد و عدم اندیشه و تدبیری جهت گریز از اتهامات وارده به وی،نه تنها کمکی به وی نکرد بلکه چهره دروغ پرداز و پلید اندیش وی را بیش از پیش بر همگان اشکار کرد و در این میان تنها یک سری از بیشعوران نفهم هستند که امارهای دروغین منتشر شده توسط وی را صداقت و حقیقت تمام میدادند که خوب فکر نمی کنم جهالت این افراد نیاز به توصیف داشته باشد.
دسته کم با این جوی که من در خیابانها و میادین شهرها و استانهای بزرگ کشور میبینم احتمال انکه موسوی انتخاب شود(البته توسط روساء نه مردم) بسیار زیاد است.گندهایی که احمدی نژاد بالا اورده و گه خوری هایی که در تضاد با منافع مردم کرده وی را سخت دچار مشکل ساخته است.به گونه ای که میتوان گفت این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست و احتمالش بسیار کم است که رفسنجانی و شرکا بگذارند فردی که علنا انها را دزد و مفسد خوانده چهار سال دیگر نیز رئیس جمهور باقی بماند.خامنه ای هم که معلوم است طفلکی بدجور گیرباژ کرده و لال شده در مقابل اعتراضات و شکایات رفسنجانی صلاح اداره امور و نظارت بر ارگانهای کشور و تصمیم گیری را به وی واگذار کرده است و مورد ذکر شده با توجه به حمایت رفسنجانی از موسوی و اختیارات فراوان وی در ارکان حکومتی و همچنین حمایت خامنه ای از میمون نژاد(که نوعی یار منفی به حساب می اید)میتواند تا حدود زیادی به خارج شدن احمدی نژاد از صحنه سیاسی جمهوری اسلامی کمک کند.خدا رو چه دیدید شاید حتی وی نیز همچون هویدا به زندان بیفتد و شایدم حتی به اعدام محکوم شود.شاید در نظر اول این حرف من یک بیان بزرگ نمایانه و خیالی باشد اما با توجه به هجوم انبوه اصلاح طلبان به جناح اصولگرا و دولت نهم و شخص احمدی نژاد و حتی تیترهای بزرگ خبری روزنامه های تماما دولتی ای همچون جمهوری اسلامی مبنی بر محاکمه احمدی نژاد میتوانند در تصریح حرف من نمونه های خوبی باشند.




احمدی نژاد در صورتی که در سمت ریاست جمهوری باقی بماند نوعی تیر خلاص به نابودی حکومت محسوب میشود.زیرا که هیچ کس تاکنون همچون وی نتوانسته اعتراض اذهان عمومی و تهدید منافع حکومت را به دنبال داشته باشد.البته انتصاب دوباره وی به عنوان رئیس جمهور و باقی ماندن وی به مدت چهار سال دیگر در منصب ریاست جمهوری و سپس حضور فرد به اصلاح اصلاح طلبی چون موسوی میتواند راه را برای تحقق هرچه بیشتر و بهتر مخالفتهای مردم با جمهوری اسلامی و سر انجام سقوط ان را فراهم کند.
در دوره خاتمی معدود ازادی های بیان و اجتماعی به مردم اعمال شد که کمی مردم را ارام کرد اما با اتمام عمر ریاست جمهوری خاتمی و خاتمه ان یک ذره ازادی در دولت احمدی نژاد شدیدا سبب خشم و کوفتگی مردم شد.به نظر میرسد که سید علی اقا قصد دارد جریان را به نفع خود تغییر دهد و وضع را کمی ارام کند تا دوباره اگر مردم را علیه خواسته هایش یافت سپس تر جناح اصولگرا را بر سر کار اورد.اما با توجه به اینکه مردم(به خصوص در شهرهای بزرگ) نسبت به چهار سال پیش هوشیار تر و اگاه تر شده اند در صورت پاره ای اصلاحات میتوانند از ظرفیت ایرانی خود استفاده بهینه تری بکنند چنانچه خامنه ای دیگر قادر نباشد فردی چون احمدی نژاد را بر سر کار اورد.
هر چند که تمامی اینها در یک حکومت دیکتاتوری از کمتر معنایی برخوردار است و با توجه به ارتجاع اسلامی حاکم بر ایران و عدم واهمه از هر گونه جنایت و کشتار وخفه کردن هر گونه صدایی در گلو مانع از خلاصی ایران و مردم از وضع حاکم است.ولی در هر حال امیدوارم که این اخرین انتصاباتی باشد که حکومت اسلامی برگزار میکند.

۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

افتضاحات کاندیدی




کمتر از یک هفته دیگر تا انتخابات دولت دهم و کمتر از یک هفته دیگر تا نمایشات فرمایشی و نتایج از پیش تعیین شده جمهوری اسلامی باقی مانده است.انتخاباتی که در ان همچون سالهای گذشته چند تن از مهره های حکومتی گرداننده گردانه چرخه افتضاحات و خودنمایی حکومت هستند.طبق معمول هر دوره نامزدها شعارهایی میدهند که عملا حتی اگر در بطن موضوع نیز خواستار عملی شدن انها باشند از سوی حزب اللهیان رژیم با مخالفت رو به رو خواهند شد و قادر به انجام و اجرای انها نخواهند بود.این انتخابات از نظر جوی که در کشور ایجاد کرده و تنشی که بین ارکان حکومت به وجود اورده شباهت زیادی به انتخابات دولت هفتم و هشتم دارد که به صورت متوالی خاتمی به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد.منتها در صحنه انتخابات فعلی به جای خاتمی شاهد حضور شاگرد وی یعنی جناب مهندس! میر حسین موسوی می باشیم که طرفدارانش وی را تجلی عدالت و سیاستهای مردمی امیر کبیر و شوالیه پایان دهنده شب تاریک میدانند.این توصیفات اغراق امیز انچنان پر رنگ و افراط گرایانه است که حتی پایان عمر رژیم نیز شاید شایسته چنین رویکردها و نظراتی نباشد.انگونه که از واکنش مردم شهرهای بزرگ ایران پیداست کسانی که قرار است در این انتخابات شرکت کنند به موسوی خامنه رای خواهند داد و اگر وی به عنوان رئیس جمهور دولت دهم برگزیده شود علاوه بر اینکه طی دسته کم طی بیست و هفت سال گذشته با سنت شکنی ای مواجه میشویم که در ان به غیر از سه سال پس از انقلاب تنها چهار سال بنیه زمانی برای اداره مملکت! توسط رئیس جمهور وجود داشته بلکه کلیه عملکردها،شعارها،طرحها و حمایتهای روسای حکومت از رئیس جمهور یک دوره که احمدی نژاد باشد به کلی زیر سوال میرود.البته به احتمال زیاد مردمی که دسته کم در شهرهای بزرگ در این انتخابات شرکت میکنند گزینه نخستشان برای کاندیدای رئیس جمهوری میر حسین موسوی خواهد بود اما پشتوانه گرم اوباش بسیج،سپاه و بعضا ارتش و حمایت اکثر روستاهای کشور که معیار سنجششان از لیاقت یک رئیس جمهور تنها به توزیع مجانی کیسه های برنج و سیب زمینی در سطح این دهاتها محدود میشود فارق از اینکه این انتخابات ازاد نبوده میتواند برگ برنده ای برای احمدی نژاد باشد.در این بین فکر نمی کنم هیچ شانسی برای کروبی و به خصوص رضایی برای برنده شدن در این چرخه مضحک شهربازی حیوانات حکومت اسلامی وجود داشته باشد.هر چند که فکر میکنم کروبی میتواند کارهایی بکند که بیش از حکومت به نفع مردم و مافع ملی ایران باشد اما با توجه به حمایت اندکی که مردم و روششششششن فکران دینی!!! از وی میکنند شانسی نیز برای وی باقی نخواهد ماند.در واقع انتخابات اصلی بین دو دلقک اخوند پرست حکومت اسلامی خواهد بود.که در ان یا موسوی با پشتوانه شعارهای دل خوش کن و الکی و عوام فریبانه اش انتخاب خواهد شد یا احمدی نژاد به مثابه حمایت شخص سید علی اقا و دیگر ارکان مزدور حکومت که بهشان اشاره شد.

نکته جالبی که پس از سی سال در این دور از انتخابات روی داده وجود برنامه هایی برای مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری است که تاکنون سه مناظره بین کروبی و محسن رضایی،احمدی نژاد و میر حسین موسوی،محسن رضایی و میر حسین موسوی برگزار شده که هر کدام تبعات و نتایجی را به دنبال داشته که از ان میتوان به ریختن پته کله گنده های حکومت همچون رفسنجانی و ناطق نوری توسط احمدی نژاد و متقابلا ضایع شدنش در مقابل موسوی اشاره کرد.که طی مناظره یاد شده احمدی نژاد به جای انکه طرحها و ایده های موسوی را نقد کند به بازگشایی سوابق حامیان موسوی همچون خاتمی و رفسنجانی پرداخت و حتی بدتر انکه پای زن موسوی را نیز وسط کشید و با زبان بی زبانی مدارک تحصیلی وی را غیر قانونی و شاید هم نامعتبر و جعلی خواند.از طرفی دیگر نیز موسوی به بردن ابروی ایران توسط احمدی نژاد،عدم وجود ازادی بیان و خفقان بیشتر سیاسی در کشور نسبت به گذشته،افراط و تفریطها در قبال مقابله با اسرائیل،توهمات پوچ جناب میمون نژاد همچون مدیریت جهانی،هولوکاست،طرح ربودن احمدی نژاد و ... و مضحک بودن انها اشاره کرد که در نوع خودش جالب بود که البته عصبانیت شدید احمدی نژاد و گرفتن تیک برای او را به همراه داشت.البته احمدی نژاد نیز رویش از سنگ پای قزوین هم زیادتر بود موسوی را به بی اطلاعی از اوضاع ایران و جهان و نااگاهی از مدیریت شایسته و مسئولانه دولت وی محکوم کرد که واکنش شدید اطلاح طلبان،جناحهای همفکر و حامی انها و خبرگزاری های اصلاح طلب را به دنبال داشت که برای احمدی نژاد انزوای شدید و بی ابرویی بیش از پیش را به دنبال داشت.به خصوص انکه حرفهای تند او به رفسنجانی منجر به واکنش شدید دفتر وی و درخواست برگزاری میز گردی بین رفسنجانی و احمدی نژاد برای روشن شدن قضیه شد.احمدی نژاد رفتاری را از خود نشان داد که حتی اگر در طی چهار سال ریاست جمهوری اش فرض را بر این بگیریم که وی فرد لایق و با کفایتی بوده با این اعمال زشت و طرح مسائلی نامربوط و شخصی ابروی نداشته خود را برد و اعتبار نداشته اش را تا حد یک مقام سطح پایین و بی سواد(که البته هست)تنزل داد و در مقابل موسوی هم که به نظر میرسد مواظب حرفهایش و اینکه سوتی ندهد بود و پیوسته در تلاش بود که غافله را به احمدی نژاد نبازد با متانت و خونسردی در مقابل اتهامات وی به رفسنجانی و حامیان خود سکوت کرد و تنها به دفاع از همسرش و نقد سیاستهای غلط خارجی،اقتصادی... افتضاح احمدی نژاد پرداخت.باید بگویم که طی این مناظره وقاحت و کثیف بودن احمدی نژاد بیش از پیش به همگان نمایان شد.یاداوری پیروزمندانه احمدی نژاد از تعادل وضع اقتصادی در دولت وی نسبت به دوره های قبل،ازادی بیان،ازادی های اجتماعی و غیره در چهار سال ریاست جمهوری خود نشانی حز حماقت و دروغهای شاخ و دم دار! وی ندارد.هیچ احدی تورم بیست و پنج درصدی(طبق گزارشات خبرگزاری ها و روزنامه های خود حکومت همچون افتاب،همشهری،تابناک،کیهان...) را که جناب محمود انها را به شانزده درصد کاهش دادند در کنار خفقان شدید سیاسی(نسبت به دو دهه گذشته) و موارد متعدد دیگر را نشان از تعادل و پیشرفت نمی داند.وقیحانه تر انکه وی پا را فراتر گذاشته و از قیام ملی دانشجویان ازادیخواه(18 تیر) به عنوان جنبشی امریکایی یاد کرد.حال من مانده ام این مردک روسپی که هیچ گونه سر رشته ای در هیچ زمینه ای ندارد و حتی توانایی به خاطر سپردن جملات از پیش اماده شده اش را نیز ندارد(به طوری که هر چند ثانیه یکبار برای خواندن مزخرفاتش به جزوه اش مراجعه میکرد) چگونه و با چه رویی و با چه هدفی سعی میکند که به مردم شهرنشین حقانیت خود را ثابت کند.
در طرف دیگر قضیه نیز موسوی قرار دارد.دسته کم شاید حافظه سیاسی خیلی ها جنایات و استهجان افرینی های موسوی را به یاد نیاورد اما سابقه سیاسی وی بر ان کسانی که باید روشن باشد روشن است.نقش گسترده وی در پاکسازی روشن فکران از دانشگاهها،ازار و اذیت دختران و پسرانی که با مد روز پیش میروند و طرح مسئله پوشش یکدست اسلامی برای نخستین بار در ایران،نقش گسترده وی در اعدام ازادیخواهان،عدم کفایت وی در سمت نخست وزیری،وزارت امور خارجه و وزارت جنگ و فرمانبرداری صرف از دستورات خمینی و خامنه ای گوشه ای از زندگی نامه سیاسی وی است که لازم است طرفداران موسوی به خصوص کسانی که وی را سمبل اصلاحات و ازادی میدانند مد نظر داشته باشند.
مشی کلی افکار موسوی نیز بیشتر در گستره عقاید اصول گرایانه است تا انکه عقایدی اصلاح طلبانه را لحاظ کند.در بسیاری از سخنرانی ها و مصاحبه هایش نیز همچون اصولگرایان مسائل مجعول و چرندی همچون حمایت امام زمان از حکومت اسلامی،جهانی شدن اسلام،ارتباط قوی با روحانیت و ... را مطرح میکند که در میان اصلاح طلبان معروف غیر اخوند کمتر دیده میشود.بسیاری از حرفها و شعارهای وی نیز عملا ناشدنی است و در تضاد شدید با مانیفیست ولایت فقیه می باشد.با ذکر این نکته که وی تا به امروز طرحهای منسجمی برای حل معضلات سیاسی،اقتصادی و اجتماعی و باقی مشکلات رو به افزایش ملت ارائه نداده است و بعید میدانم که وی بتواند علی رغم شعارهای توخالی ای که میدهد همچون خاتمی پایش را فراتر از حرف مفت زدن بگذارد.
دو کاندیدای باقی مانده نیز از نظر من چندان شانسی نه از نظر بازکردن جای پا برای خودشان و نه از نظر رفع بحرانهای کشور ندارند.در مورد ان رضایی بیشرف که تنها یک دوره رئیس جمهوری اش میتواند سه برابر احمدی نژاد حامل ضرر و زیان و تمسخر برای ایرانیان باشد نظری نمی دهم زیرا که پرونده سیاه وی و فعالیتهایش در سازمان اطلاعات و شکنجه گری هایش بر همگان پوشیده است.
در میان کاندیدهای یاد شده من فکر میکنم اگر هم قرار باشد به صورت نسبی فردی به عنوان رئیس جمهور به اصطلاح منتخب معرفی شود ان کروبی است.لحن صحبت کروبی بسیار دون شان یک سیاستمدار و همچون خمینی است اما نسبت به بقیه سرش به تنش تا حدودی می ارزد.در میان این چهار کاندیدا نیز وی تنها فردی است که کلیه برنامه هایش برای اینده را به طور مشخص بیان کرده و به نظر هم نمیرسد خودش از شعارهایی که میدهد سرباز زند و همچنین تندروی ها و کله خر بازی هایش نیز میتواند تنش و اختلاف در درون حکومت ایجاد کند.امشب هم مناظره وی با احمدی نژاد خواهد بود که شخصا فکر میکنم باید شاهد رک گویی ها و حملات متوالی وی به احمدی نژاد باشیم که مطمئنا میتواند به محبوبیت او کمک کند.


در کل همه اینها حرفها را زدم تا بلکه منصفانه قضاوت کرده باشم.اما حقیقت این است که این انتخابات صرفا نمایشی مضحک است.نمایشی که در ان چهار نفر که از فیلتر شورای نگهبان گذشته اند به عرض اندام میپردازند و با شعارهای رنگ و وارنگ خود در سدد جلب نظر مردم و کشاندن انها به پای صندوقهای رای و بخشیدن مشروعیت به حکومت اسلامی هستند.علاوه بر ان با وجود انکه حتی یک روزنامه و نشریه ازاد در این مملکت وجود ندارد هیچ احتمالی را برای تاثیر رای مردم در جریان این انتخابات قائل نیستم.حتی اگر چهار فرد میهن پرست و لایق نیز از اعضای نامزد سمت ریاست جمهوری بودند من یکی که به حکومتی که در طی سی سال حاکمیت مستبدانه خود فقط و فقط حامل ننگ و درد و فلاکت و بدبختی برای مردم بوده رای نخواهم داد.حتی اگر هم رایم تاثیر داشته باشد باز هم رای نخواهم داد.زیرا طبق گفته شخص خاتمی در اواخر دوران ریاست جمهوری اش،رئیس جمهور صرفا مجری است و از خود اختیار و قدرتی برای تصمیم گیری ندارد.همه چیز دست سید علی اقا است و همه چیز طبق میل وی پیش میرود.
کاندید در معنای فرانسه به معنای احمق است.از نظر من نیز چهار فرد نام برده نامزد ریاست جمهوری نه کاندیدا بلکه احمق و کاندید هستند و این افتضاحات نیز تنها حماقت را میرساند.