tag:blogger.com,1999:blog-72559120449051608312024-03-21T09:53:00.435-07:00دریچه ای رو به خرداگر کسی حقیقتی را نداند، نادان است؛ اما اگر کسی بداند و دانایی خود را انکار کند جنایتکار است!فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.comBlogger44125tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-7463648192202846562009-06-18T02:51:00.000-07:002009-06-18T02:53:53.860-07:00راه یا بیراهه؟<a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgI8l0fYtkzwZd-R-CXaUh811C-7Wo7MebIGfnU3nZZd3atOK6nux4SMyIYhFwbn1uDNoDLmSecx1RgXslwXaJfcMp2XVbLYVgnmt2NzmJ43rbfcifzV-35_2k6ZsPxyKvK53QfyHBto9B2/s1600-h/interpretations.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5348603403982570162" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 254px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgI8l0fYtkzwZd-R-CXaUh811C-7Wo7MebIGfnU3nZZd3atOK6nux4SMyIYhFwbn1uDNoDLmSecx1RgXslwXaJfcMp2XVbLYVgnmt2NzmJ43rbfcifzV-35_2k6ZsPxyKvK53QfyHBto9B2/s320/interpretations.jpg" border="0" /></a><br /><div><span style="font-size:130%;"><strong>خیلی از افراد واقع بین در تحلیلها و مقالاتی که در نشریات خارج از کشور و یا در وبلاگها و سایتهای خود منتشر میکنند نگرانی خود را از انحراف خواسته های مردم به نفع جناح خاصی از حکومت(اصلاح طلبان) ابراز میدارند و این جنبش را صرفا یک حرکت کورکورانه که سر انجامش نهایتا به قدرت گرفتن و باز شدن جای پای اصلاح طلبان و رفسنجانی ختم خواهد شد قلمداد میکنند.در تصریح حرف این افراد باید بگویم که حقیقت نیز تاحدودی با انچه که بیان میگردد همخوانی دارد ولی پایان و ماحصل همه این حرکتهای اعتراض امیز چیزی بیش از این خواهد بود.جنبشی که دسته کم از بیست و سوم خرداد ماه بنیاد نهاده شد خواسته یا ناخواسته به رهبری گروهی از اصلاح طلبان و مسلمانانی امریکایی همچون رفسنجانی شکل گرفته است.بسیاری از جوانان و مردمی که در پشت سنگر موسوی خروشان در حرکت هستند شاید از بسیار لحاظ فکری با جمع اصلاح طلبان و شخص موسوی چندان موافقتی نداشته باشند ولی در حال حاضر یک جنبش اعتراض امیز به حکومت و دولت لزوما خواستار وجود رهبری است که سمبل اتحاد باشد و به حرکتهای انتقادی جهت دهد.متاسفانه در حال حاضر نیز رهبری این جنبش به دست موسوی افتاده است.از طرف دیگر اجالتا رهبر یک جنبش براندازنده باید یکی از سابقه داران دولتی باشد چون در غیر این صورت جنبشی که متکی به افرادی حقیقتا سکولار و میهن پرست باشد با انگ خیانت و ضد دینی و امثال این اتهامات بسیار زودتر از انچه که تصورش رود سرکوب و خفه خواهد شد.چیزی که در جریان قتلهای زنجیره ای منجر به از دست دادن بزرگترین افتخارات این مملکت و قیام خونین هجده تیر شد و سر انجامش نیز سلطه بی چون و چرای ولایت وقیح و تحکیم قدرتش به واسطه جو روانی و استبداد حاکم بر کشور بود.<br />طبق همه شواهد و قرائنی که فعلا در معرض دید و اطلاع میباشد نتیجه تمامی این جنجالات و راهپیمایی ها احتمالا به نفع اصلاح طلبان و گسترش قدرت انها در امور حکومت و شاید هم برکناری خامنه ای باشد اما یک نکته در اینجا میماند و ان حرکتی است که مردم به واسطه فشاری که از هر لحاظ بر انان وارد است بنیان نهاده اند و هر زمانی نیز در صورت وجود یک رهبری و نقطه اتکا و بن بستی سیاسی قادر خواهند بود اعتراضات خود را بسط و گسترش و تا مرحله براندازی حکومت تکمیل نمایند.من فکر میکنم عاقبت این جنبش علاوه بر قدرت گرفتن اصلاح طلبان و اصلاحات احتمالی که انجام خواهند داد به نفع مردم نیز باشد.فروکش کردن عقاید تندروانه و فوق العاده خرافاتی سردمداران فاشیسم مذهبی جملگی دستاوردهایی میتواند باشند که در جریان این جنبش رخ خواهد دهد.همان گونه که در دوران رنسانس اروپا روحانی مصلحی به نام مارتین لوتر رهبری قیام همگانی مردم و جامعه روشن فکر را علیه سیستم فاسد و خرافه پراکن کلیسای اهریمنی ان دوران و پاپ سازمان داد و گرچه از حمایت بسیاری سودجویان در رسیدن به این هدف و تامین منافع شمار زیادی از سرمایه داران نیز بهره برد اما نهایتا بنیان گذار اروپای نوین و انقلاب صنعتی اروپا و رشد و ترقی پر سرعت ان خطه گردید.قرنها بعد نیز یکی از مبارزین جنبش مردمی اتحاد جماهیر شوروی به نام یلتسین که همراه با گورباچف از عوامل اصلی در انحطاط و فروپاشی شوروی بود خود سابقه ای دیر در ادم فروشی و لو دادن مبارزین دانشگاهی و همکاری با عوامل اطلاعاتی شوروی و کی جی بی داشت اما سرانجام نقش وی سبب رهایی مردم روسیه از بند کمونیسم و کسب ازادی های اجتماعی و بعدها و با امدن پوتین علاوه بر روند پیشرفت و ترقی روسیه ازادیهای نسبی بیان را نیز حفظ کرد و توانست تاحدودی از سیاستهای توهم انگیز و فوق العاده استالینیستی اتحاد جماهیر شوری فاصله بگیرد.اگر چنین مواردی در ایران هم اتفاق بیفتند شخصا باید از هر حرکتی که علیه رژیم صورت میگیرد پشتیبانی و دفاع و در ان شرکت نماییم.مشغله فکری ما اکنون باید تمرکز بر روی تغییراتی اساسی در حکومت و از بین بردن منصبی فردگرا به نام ولایت فقیه باشد.اگر بنیاد یک جمهوری مردمی در ایران نهاده شود حتی اگر یک یا دو دهه شاهد جولان دادن اصلاح طلبان باشیم(همان طور که روسیه چندین سال را با یلتسین و هم پالگی هایش سپری کرد) بالاخره میتوانیم ارزوی دیرینه خود یعنی رهایی را میسر سازیم.ما اکنون با رژیم شاه رو به رو نیستیم که اندکی از حقوق بشر و سکولاریسم و پیشرفت حالیش باشد.اکنون ما به رژیمی قرون وسطایی و معاویه ای در بدوی ترین شکل ممکن مواجه ایم و به همین دلیل باید مبارزات خود را با سیاست پیش ببریم.<br />یکی از دیگر نتایج مثبتی که فکر میکنم موج به اصطلاح سبز ایران برای مردم به ارمغان اورد تشکیل یک اپوزیسیون داخلی باشد که به موقعش ازادی نهایی این ملت را بیمه کند.همه اینها جوانبی است که باید در نظر گرفته شوند و مسلما ملت ایران با ملت متوهم و ارمانی سال پنجاه و هفت که به امید اسلامی مارکسیستی و انسان دوست و مبشر ازادی قیام کردند قابل قیاس نیستند.اینک بسیاری از اصول انسان شناختی و توسعه طلبانه دست کم برای مردم استانهای بزرگ ایران روشن شده اند و پرده مذهبی هم که بر چهره انان با نمود فریادهای الله اکبر و یاحسین نقش بسته است یادگار چهارده قرن سلطه اسلام و سه قرن عقب افتادگی مذهبی است و طبیعی است که با چنین روندی با موارد نامبرده رو به رو شویم و علاج ان نیز ازادی از بند ملایان و گسترش تعالیم انسانی و فرهنگ سازی صحیح می باشد.نباید انتظار داشته باشیم که با یک قیام هم ملایان را از ایران بیرون کنیم،هم یک شب صاحب همه دستاوردها و تکنولوژی هایی شویم که اروپاییان و امریکایی ها چندین قرن و به بهای هزینه هایی گزاف به انها دست یافتند و نباید انتظار اینرا داشته باشیم که با یک قیام ملت اسلام زده را از یوغ هزار و چهار صد سال اسلام ضد بشری رها سازیم.اگر این روند را اگاهانه و خردمندانه طی نماییم مسلما میتوانیم شاهد نتایجی مثبت و سازنده باشیم که منفعتهای زیادی را برای مان به ارمغان می اورد.ایران اکنون همچون قطاری است که دسته کم از تاسیس سلسله ننگین قاجار از ریل خارج شده و کیلومترها از مسیر اصلی اش فاصله گرفته است.به همین دلیل نباید در ارزویی دست نیافتنی یک شب شاهد بازگشتن این قطار فرتوط به مسیر اصلی اش باشیم.<br />موسوی طی سفری که به قم دارد چندین هدف را دنبال مینماید.هدف موسوی انطور که پیداست جذب حمایت مردم یکی از قطبهای مذهبی ایران و جلب نظر ملایان قم است.امروز نیز در ساعت پنج عصر تظاهرات همگانی و اجتماع در مساجد برای نشان دادن اعتراض مردم مقرر شده است.نمی دانم شاید علی رغم خوش باوری های من همه اینها خیالات باشند و دسته کم پانزده تن کشته تا امروز خونهایی هدر رفته که بی جهت ریخته شدند باشند.امیدوارم که اینگونه نباشد و این حرکتها حامل نیکبختی و رهاوردهای ازرین برای این ملت ستم دیده باشند.<br />خامنه ای نیز طی ملاقاتی که با نمایندگان چهار کاندیدا داشت همه طرفداران کاندیداهای ریاست جمهوری را طرفدار نظام ! مقدس ! اسلامی دانست.این صحبت احمقانه میتواند چند استدلال و نتیجه گیری را به همراه داشته باشد.یا خامنه ای خیالش از حفظ جایگاه و قدرتش و توافق با اصلاح طلبان راحت است.یا تصمیم به سرکوبات گسترده مردم و قلع و قمع کردن اصلاح طلبان و راه انداختن حمام خون دارد و یا صرفا اینرا برای ارام کردن اختلافات پشت پرده و روسا و حفظ ظاهر ابراز داشته است.ولی من یکی که نمی توانم باور کنم خامنه ای و سپاه احساس خطر کنند و ساکت سر جایشان بنشینند.دستگیری های صدها نفری و بر جای گذاشتن پانزده تن کشته و ده ها زخمی و مجروح در مقایسه با کشترگاهی که رژیم از سال پنجاه و نه تا شصت و هفت به راه انداخت و قیام هجده تیر را به شدیدترین نحو ممکن خاموش ساخت کم فروغ مینماید.<br />گستره خفقان و اختناق موجود در کشور نیز بسیار وسیع شده است.اکثر کانالهای ماهواره ای حتی تلویزیون شبخیز نیز در معرض پارازیتهای جمهوری اسلامی قرار دارند و بی بی سی فارسی،پارس تیوی،کانال یک و شماری از شبکه های سیاسی و خبرگزاری های دیگر نیز قطع میباشند و دریافت خبر از طریق صدای امریکا نیز باتوجه به سعی زیادی که رژیم برای قطع برنامه های این خبرگزاری میکند دشوار است.فیلترینگ گسترده سایتهایی همچون تینی پیک،توییتر،فیس بوک،یاهو و .... که اصلا سیاسی نیستند و صرفا سایتهای برای اپلود عکس و فیلم و ارتباطات و اطلاع رسانی میباشند ترس و واهمه شدید دولت احمدی نژاد و حکومت را از هرگونه اگاهی و تفکر مردم بیان میکند.<br />احمدی نژاد نیز در طول چند روز گذشته تلاش بسیاری کرده که خود را نسبت به این وقایع بی تفاوت نشان دهد اما تلاش گسترده ای که ایادی اش برای سرکوب و کنترل اطلاعات به خرج میدهند حاکی از له له فراوانی است که محمود برای حفظ جایگاهش به خرج میدهد.محمد البرادعی و اعضای اصلی اژانس بین المللی اتمی نیز از دولت احمدی نژاد تضمینی برای جلوگیری از وقوع انقلاب در ایران و بر هم خردن برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی در خواست کره اند.فعالین حقوق بشر ایرانی و خارجی مقیم کشورهای اروپایی و امریکا و بعضا اسیایی نیز شدیدا در تلاش هستند تا دولت احمدی نژاد و حکومت ولایت وقیح را در نظر مجامع بین المللی و دولتهای ان کشورها نامشروع جلوه نمایند.<br />با این اوصاف من فکر نمی کنم که همه این قضایا به این راحتی پایان پذیرند و هیچ پیامد مثبتی را نیز با خود به همراه نداشته باشند.فکر نمی کنم مردم ایران همچون قیام کنندگان سال پنجاه و هفت یک سال پس از انقلاب همه ارمانهایشان را فراموش کنند و در بغل اخوندها و افراد کلاش و دروغگو شیرجه بزنند.حتی اگر الکی و بی جهت باشد من به جریانات فعلی بدجور امیدوارم.شاید از روی احساسات و یا جو حاکم باشد ولی چون من تا به حال در طول زندگیم تجربه چنین هیجاناتی را نداشته ام طبیعی است که کمی جوگیر شوم.اما از هر زاویه ای که به قضیه نگاه میکنم روشنایی عجیب را میبینم که نقطه نورانی ای را در اینده به من نشان میدهد.امیدوارم که درخت خون ملت ایران که با سرخی مرگ هم وطنانم ابیاری شده است روزی به بار نشیند و با میوه های خوش رنگ و لعاب ازادی و پیشرفت مردم ما شادمان کند.امیدوارم... </strong></span></div>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-75259115466456848562009-06-17T04:32:00.000-07:002009-06-17T04:41:41.982-07:00دیکتاتور دمکرات<div><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi6T2d72qzhh6sbZG5ojo4Ot0hxDjKbZfToxroplTlL8evs3vq5nbA8T7zacaijmkVShYKmvDWw4SkluzMN4aluaeQgpdGOhV1tXsGGDGJwVkO_4iZpMu5cSTDztbxsWSQ1QJOYJ83dm739/s1600-h/3.gif"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5348259391832465714" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 241px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi6T2d72qzhh6sbZG5ojo4Ot0hxDjKbZfToxroplTlL8evs3vq5nbA8T7zacaijmkVShYKmvDWw4SkluzMN4aluaeQgpdGOhV1tXsGGDGJwVkO_4iZpMu5cSTDztbxsWSQ1QJOYJ83dm739/s320/3.gif" border="0" /></a> <img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5348259955081122706" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 236px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjS1bqHZId92XDuvss_FzUMIPlc4UqIohyphenhyphenSctget5kMca3EHdSe-pwR36HxKwXENnwn-KSDPuFBOUgt67soXg7HSBVCOWP1oanxlkoHBIBKkegcdcDHjX9jsqMrZlX50xozmyXYZDTTkJQk/s320/1.gif" border="0" /><span style="font-size:130%;"><strong>خروش انقلابی مردم همچنان ادامه دارد و در صورت باز پس نگرفتن حق مسلم خویش حرکتهایی گسترده تر و اینبار بر اندازانه انجام خواهند داد.امید است که بنیاد حکومت اسلامی را با کمک و همبستگی همگانی از ریشه بر کنیم و دوره تاریک سی ساله را به برگه های خاک خرده تاریخ بسپاریم.<br />جناب پروفسور احمدی نژاد در جریان کنفرانس خبری که با حضور چند تن از گزارش گران خارجی همراه بود از ازادی مطلق در ایران،ارامش و دوستی و صلح مردم در خیابانها(منظور ایشان تعادل مردم و یکه نخوردن از انتخاب شدن وی بود) سخن به میان اوردند.این مردک یا پاک خود را به خریت زده یا مردم را گوسفند فرض کرده! گویا ایشان مردم ایران را با مردم عهد ناصری اشتباه گرفته که هرچه از سوی جمع کلاش سیاستمداران حکومتی بیان شود را چشم و گوش بسته باور کنند.تعریف ایشان از ازادی مطلق چه میتواند باشد در حالی که بارها اعتراضات خود را به سوی ازادی احزاب با تفکرات گوناگون در کشورهای غربی و همچنین دولتهای لیبرال معطوف داشته اند؟در دوران چهار ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد دسته کم طی بیست سال گذشته شاهد بیشترین فشار و خفقان سیاسی و افزایش گستره اختناق از هر نظر در سطح کشور بودیم.هیچ حزب منتقد و به معنای واقعی ازاد در این مملکت وجود ندارد و ان وقت ایشان از ازادی مطلق در ایران سخن میگویند.حتی یک روزنامه و نشریه که بتواند به صورت تخصصی به نقد دولت و حکومت بپردازد و یا مشی کلی اش جدا از مانیفیست جمهوری اسلامی باشد در ایران وجود ندارد.این چه نوع ازادی مطلقی است که در ان هیچ احدی قادر به بیان عقاید و نظریاتش نیست؟در خیابانها و میادین کشور که مردم به صورت کاملا مدنی و بدون پیروی از جریانات تند انقلابی صرفا طالب احترام به رایشان هستند اوباش بسیج به مردم اتش میگشایند و انان را زخمی و مجروح میکنند و با باتوم و چماق به جان جوانان مردم می افتند.این چه نوع صلح و دوستی است که چنین رویکردهایی را در پی دارد؟اگر نگاهی به تظاهرات و تجمعات مردمی بیندازید متوجه اتحاد،همبستگی و دوستی انان خواهید شد،بزرگترین عاملی که در روند صلح و تفاهم ملت ایران اختلال ایجاد میکند خود شما(یعنی احمدی نژاد و ولایت وقیح و سایر ایادی) هستید.ایا بهتر نیست که برای جلوگیری از تاوان و مجازات سختی که در انتظارتان است جریان را به مردم واگذارید و ایران را به انان بازگردانید؟<br />بهتر است از تاریخ عبرت بگیرید و بدانید که عاقبت دمکراسی حضرت عالی همانی است که دمکرات نمایان فاشیست و کمونیست و شاهی به ان دچار شدند.دمکراسی تنها زمانی از معنا و اعتبار برخوردار است که مورد قبول و تایید مردم سرزمین ایران واقع شود نه انکه سیاستمداران استبداد پیشه برای شیره مالیدن بر سر بیخبران از بهترین شیوه اجرایی دمکراسی در کشور صحبت کنند.دمکراسی طبق تعریفی که در علوم اجتماعی از ان میشود رهایی از هر نوع بند و محدودیت برای کمک به پیشرفت جامعه و ازادی اظهار عقاید و بیان نظریات سیاسی و مذهبی و امثال ان است.ازادی ریش و پشم و مرگ بر امریکا و اسرائیل گفتن ان ازادی نیست که مردم ما به دنبال ان هستند.ما ازادی بیان میخواهیم،ما میخواهیم که کشورمان به ان جایگاهی که شایسته اش است دست یابد،ما بیش از نمی خواهیم که حکومت قرون وسطایی اسلامیون بر مملکتمان حاکم باشد و میراث فرزندان کوروش بزرگ را به تاراج ببرد.سی سال تجربه تلخ تاریخی برایمان کافی بود تا پشت دست خود را داغ کنیم و دیگر به دنبال استقلال و ازادی با پشتوانه جمهوری اسلامی نباشیم.<br />دمکراسی ابدوخیاری شما همان ازادمداری است که طالبان و القاعده هم از ان یاد میکنند.همان ازادی که انسان را مجاز میکند همچون یک حیوان با هم نوعانش برخورد کند و انان را تحت شدیدترین شرایط جسمی و روحی و روانی قرار دهد.دمکراسی شما همان ازادی است که از ان برای نابودی میراث تمدن و تاریخ یک کشور کهن همچون ایران استفاده میگردد.ما ازادی میخواهیم که وام دار منش انسانی و ایرانی مان باشد.ما ازادی میخواهیم که در ان حقوق بشر طبق تعالیم موجود در لوح حقوق بشر کوروش بزرگ و حقوق شهروندی هر انسانی رعایت گردد.بیش از این خواستار بقای دمکراسی معاویه ای و اسلامی نیستیم و میخواهیم که سرزمین مان را از یوغ فاشیسم مذهبی رها سازیم.<br />روزی بود که مردم از شاه خواستند نخست وزیرش(هویدا) را عوض کند و به خواسته انها توجه نماید.ولی شاه زیر بار خواسته مردم نرفت.مردم نخست با ارامش و مدنیت به پیش رفتند و عاجزانه از شاه خواستند که مملکت را انگونه که خواست ملت است اداره کند،نه انگونه که خود مایل است.شاه قبول نکرد.و پس از مدت کوتاهی مردم دیگر خواستار تغییر نخست وزیر نبودند بلکه خواستار تغییر نظام و مرگ شاه شدند.امروز هم اگر ملایان درس تاریخی که ملت به سلطنت پهلوی دادند را فراموش کرده باشند باید منتظر همان خروشی باشند که مردم با ان شاه را از مملکت بیرون انداختند و در بیست و دوم بهمن ماه حکومت پهلوی را از قدرت ساقط کردند.<br />نگذارید تاریخ تکرار شود که در ان صورت ملت اشتباهات گذشته خود را تکرار نخواهند کرد و انتقام سقوط سی ساله ایران را با قدرت هرچه تمام تر خواهند گرفت.<br />زنده باد ازادی و مرگ بر دیکتاتور</strong></span></div>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-77697196713229715912009-06-16T08:24:00.000-07:002009-06-16T08:34:59.043-07:00موج عظیم اعتراضات مردم علیه دولت<div><strong></strong><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgEhjTNDmdoLDqfN_mBsaGu5S-CyWF85an0337WX9v81_uWBn4IJj-HaEyzFkJf0XNRkYnb7mR37DqaKB7C2qcJ1O0-QvKh3d_oHQZZxFvQpYat6QxCMSF9VBO_UfOLi5j5Ooen60pvQ3Bp/s1600-h/ba2k-05.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5347948011609644162" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 276px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgEhjTNDmdoLDqfN_mBsaGu5S-CyWF85an0337WX9v81_uWBn4IJj-HaEyzFkJf0XNRkYnb7mR37DqaKB7C2qcJ1O0-QvKh3d_oHQZZxFvQpYat6QxCMSF9VBO_UfOLi5j5Ooen60pvQ3Bp/s320/ba2k-05.jpg" border="0" /></a> <span style="font-size:130%;"><strong>تب و تاب نتایج انتخابات و التهاب موجود در کشور به خصوص تهران اکنون از شدت بسیار بیشتری برخوردار شده است.حضور اصلاح طلبان در عرصه سیاسی و انتقاداتشان به نتایج حاصله که منجر به ریاست جمهوری مجدد احمدی نژاد شد بسیار گسترش یافته است.دستگیری اصلاح طلبان و اشخاصی که از سابقه سیاسی پررنگی برخوردارند نیز با افزایش قابل توجهی از جمله دستگیری محمد علی ابطحی(مشاور سابق خاتمی و از حامیان کروبی)،سعید حجاریان(از اعضای کمیته مرکزی جبهه مشارکت اسلامی) و محسن احمدی توسط اوباش بسیج و نوکران سید علی اقا مواجه شده است.<br />اعتراضات خیابانی و تظاهرات گسترده مردم نیز از شدت بیشتری نسبت به یکی دو روز ابتدایی اعلام نتایج انتخابات برخوردار گشته است.تظاهرات گسترده و چند صد هزار نفری مردم که توسط چند تن از خبرگزاری ها و سایتهای خبری معتبر دو میلیون و توسط وبلاگها و وبسایتهای مخالف حکومت و حامیان موسوی تا چهار میلیون نفر نیز تخمین زده شده است تا به حال برای یک جنبش انتقادی بی سابقه بوده است و بسیاری انرا با تجمع مردم در ابان ماه 1357 در روزهای عاشورا تاسوعا مقایسه میکنند که ضربات مهلکی را به سلطنت پهلوی وارد ساخت و سر انجام به سقوط دیکتاتوری محمد رضا شاه و صد البته جایگزینی دیکتاتوری قرون وسطایی علمای ! اسلام انجامید.بلاخره عزمم را جزم کردم و دیروز در جریان تظاهرات شکوهمند مخالفان دولت و عموما مخالفان سلطه بی چون و چرای ولایت وقیح شرکت جستم.مشارکت مردم علی رغم مخالفت وزارت کشور و هشدارهای پی در پی نیروهای انتظامی و گاردهای ویژه ضد شورش بسیار خوب بود.مطمئنم که در صورت ارائه مجوز رسمی وزارت کشور و نهادهای مسئول با تظاهرات اعتراض امیز گسترده تری مواجه میشدیم.اما خوف و واهمه دست بوسان سید علی چلاق از هرگونه تجمعات اعتراض امیز گسترده زیر دستان را از هر گونه موافقت با حرکتهای شکوه امیز مبرا ساخته است.حضور گسترده مردم دیروز از میدان امام حسین(فوزیه سابق) و فردوسی تا میدان ازادی و انشعابش به خیابانهای اطراف و حوالی انچنان وسیع و گسترده بود که فرصت کوچکترین عرض اندامی به احمدی نژاد برای افتخار و غرور به تجمع شماری از اوباش حامی اش در میدان ولیعصر نداد و به سرعت انرا خنثی نمود.احمدی نژاد عملا رئیس جمهور قانونی ایران(البته طبق قانون اساسی حکومت اسلامی)شناخته نمی شود و مخالفتهای گسترده مردم استانهای کشور مشروعیت را از این مادر مرده ستانده است.گستره اعتراضات به بیرون از مرزها نیز کشیده شده است و امروز مردم و هم میهنان برون مرزی نیز در تجمعات بی سابقه خود در مقابل سفارات و کنسول گری های حکومت در خارج از کشور یک صدا اعتراض خود را نسبت به نمایشات و نتایج مضحک اوباش حکومتی و نوچه های احمدی نژاد اعلام نمودند.همچنین بسیاری از مقامات بلند بالای کشورهای اروپایی همچون انگلا مرکل،گوردون بروان و بسیار مناصب عالی دیگر در سایر کشور از جمله امریکا شک و ابهام خود را مبنی بر صداقت نتایج اعلام شده ابراز داشتند و خواستار صیانت از ارای مردم ایران و احترام به خواستهای حقیقی انها شدند.باراک اوباما(رئیس جمهوری امریکا) و بان کی مون(رئیس کل سازمان بین الملل) نیز خواستار احترام به انتخاب و تصمیم گیری های ملت ایران شدند.سازمان عفو بین الملل و بسیاری از نهادهای حقوق بشر در خارج از کشور نیز شدیدا خواستار مراعات حق انتخاب مردم ایران شدند.<br />حکومت نیز شدیدا از جریانات پیش امده در سطح داخلی و خارجی به وحشت افتاده و شبانگاه نیز عملا در سطح کشور به خصوص استانهای معترض و پایتخت نوعی حکومت نظامی برپاست.گشتهای ارشاد نیز تماما از سطح کشور جمع اوری شده اند و در صورت حضور نیز باید اماده مقابله شدید مردم باشند.در جریان تظاهرات دیروز نیز دسته کم هفت نفر کشته و تعداد زیادی زخمی و مجروح بر جای ماند که احتمالا بیش از اینهاست.و در اعتراض به این عمل وحشیانه حیوانهای بسیجی مردم به نزدیکترین پایگاه بسیج ان حوالی که مقصر اصلی در این تهاجمات حیوان صفتانه محسوب میشد هجوم بردند و انرا به اتش کشیدند و به ضرب و شتم اوباش داخل ان پرداختند.مهدی کروبی و میر حسین موسوی نیز علی رغم همه کناره گیری ها و اعمال مسالمت امیزی که تا پیش از این به طور نسبی انجام داده بودند در جمع تظاهرات مردم حاضر شدند و از انان حمایت و از کوتاه نیامدن خود تا اخرین توانی که در تن دارند سخن به میان اوردند.گویا تمامی محاسباتی که بنده تا پیش از این کرده بودم اشتباه از اب در امده است.میر حسین موسوی نیز علنا دیروز اعلام نمود که از ابطال انتخابات تا بازپسگیری حقوق ملت و صیانت از رای انان یک قدم کوتاه نخواهد امد.به واسطه همین اوضاع که بخت را بر حکومت تنگ کرده ایت الله جنتی رئیس شورای نگهبان از شمارش مجدد اراء سخن گفت.البته سخن گوی رسمی شورای نگهبان احتمال ابطال انتخابات و برگزاری مجدد انرا نیز تایید کرده است.<br />پیش از انتخابات که من و شماری از وبلاگ نویسان و مبارزین فعال دیگر انتخابات را تحریم کرده بودند هیچ گونه پیش بینی خاصی از شرایطی که ممکن بود پیش اید نکرده بودیم(همان طور که حکومت اماده چنین اعتراضات گسترده ای نبود).یکی از دلایلی که ما را وادار به حفظ وجنات انسانی خود و عدم شرکت در انتخابات مینمود عدم تایید جمهوری اسلامی و سی سال جنایت و فلاکت حامل ان و عدم تاثیر رایمان بر سرنوشت مملکت و سببات بعدی ان بود.به شخص فکر میکردم نتایج این انتخابات به سود احمدی نژاد به پایان خواهد رسید و موسوی و کروبی نیز خواسته یا ناخواسته صرفا برای گذراندن بحران از سر حکومت و ارام کردن شرایط و کشاندن مردم به پای صندوقهای رای و مشروعیت بخشیدن به حکومت امده بودند(هنوز هم کاملا مواضعم را رد نمی کنم)،اما تصور این اعتراضات گسترده مردم و حمایت موسوی و تندروی های وی در ابطال انتخابات به دور از ذهنم بود.البته من فکر میکنم تلاشی که موسوی و کروبی به خرج میدهند بیشتر به خاطر تثبیت قدرتشان در فضای سیاسی کشور و کسب مقام و منصب است.انها اگر واقعا خواستار نیک بختی و برقراری ازادی سیاسی در سطح کشور بودند نباید خود را به انقلاب فرهنگی،نقش گسترده در سرکوب جنبش زنان،اعدامها،شکنجه گری ها و زندانی کردن گسترده ازادیخواهان الوده مینمودند.اگر هم فرض را بر این بگیریم که نام بردگان دچار تغییر و تحول و کناره گیری از تفکرات تند گذشته خود شدند(همچون عبدالکریم سروش) مسلما افرادی به معنای واقعی کلمه ازاداندیش،سکولار و مترقی نیستند.افراد به واقع لائیک و دمکرات مسلما از حمایت امثال رفسنجانی و خاتمی برخوردار نبوده و نیستند و بزرگترین سد بر عملی ساختن منافع نام بردگان دگراندیشان و ازاداندیشان بوده و هستند که برخوردارهای شدیدی نیز با انان صورت گرفته است.به همین دلیل امیدوارم اگر هم قرار باشد قیام و انقلابی مخملی و یا دسته کم تغییراتی گسترده در قانون اساسی صورت گیرد دسته کم به دست مردم و یا به همت افرادی به واقع مترقی،لیبرال و دگراندیش صورت پذیرد.<br />در هر صورت اکنون که پیامدهای مربوط به تقلبات گسترده حکومتیان در جریان انتخابات را میبینم با خود فکر میکنم شرکت مردم در انتخابات نیز چندان نادرست نبوده است.به هیچ عنوان فکر نمی کنم که تحریم انتخابات تا این حد حکومت را در خوف و وحشت و انزوای بین المللی قرار میداد.از طرفی تحریم انتخابات میتوانست خیلی راحت احمدی نژاد را بر مصند قدرت بدون هیچ مشکلی باقی گذارد و نافرمانی مدنی مردم را نیز با توجه به عدم دارا بودن پشتیبانی قوی کمرنگ جلوه نماید.با وجود تظاهرات و راهپیمایی های گسترده ای که در طول هفته گذشته در اعتراض به نتایج انتخابات در جریان بوده و هست هیچ گونه جایگاهی نیز برای مشروعیت حکومت باقی نمانده است.دیگر هیچ رسانه جهانی و هیچ خبرگزاری ای از جمله رسانه به اصطلاح ملی به حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رای و پیروزی که حکومت از ان یاد میکند توجهی ندارند بلکه فاکتور اصلی همه این جریانات و پیامد ان شکایتهای گسترده مردم نسبت به این نمایشات و شعبده گری ها و تقلب مسلم در انتخابات میباشد که حسابی بر سید علی چلاق و اوباش حکومتی فشار وارد ساخته است.<br />با توجه به اعلام شورای نگهبان مبنی بر شمارش مجدد ارا هر گونه پافشاری بر صحت نتایج انتصابات به شدیدتر شدن واکنشات مردمی کمک شایانی میکند،از این رو من فکر میکنم تعداد ارای احمدی نژاد و موسوی برابر اعلام میشود و انتخابات به دور دوم کشیده میشود و در ان صورت به احتمال زیاد ان گونه که حکومت از این مخمصه نجات پیدا کند موسوی به عنوان رئیس جمهور برگزیده میشود.از طرفی هم ممکن است تشدید شمارش ارا چیزی را عوض نکند و در عوض به گسترش اعتراضات اصلاح طلبان و مردم بیفزاید که در ان صورت باید با پیامدهای جدی تری برای حکومت رو به رو باشیم.</strong></span><br /><br /><div dir="rtl" align="right"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5347948926674673442" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 266px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiAQFBvCephPe298qobxbOIbW9P_x5nrveLB7GTlHXZ8gPw5QtMCd98njjj8bsWl3jD2bvLIBZ5p_Z1D_8FPOum6JRFb8LeUAV-tN4Qj4yRw5MByGtsk4PpHsSe2IAOKMfXzMulLwYVHXYV/s320/edam+ammadi.jpg" border="0" /></div></div><br /><span style="font-size:130%;"><strong><br />ترس از هر گونه اطلاع رسانی نیز شدیدا سبب دستپاچگی حکومتیان شده و تلاشی گسترده برای قطع ارتباطات از سوی جیره خواران سید علی چلاق و احمدی نژاد صورت پذیرفته است.از جمله اینها می توانم به هک گسترده سایتهای اطلاع رسانی اصلاح طلب و مخالفین حکومت،مسدود کردن و هک وبلاگها و وبسایتهای مخالف دولت و حکومت،فیلترینگ گسترده وبسایتها و وبلاگهای مخالف حکومت و وبسایتهای اطلاع رسان و ارتباطی همچون فیس بوک و یوتوب در ایران،کاهش سرعت اینترنت در ایران تا یک دهم سرعت حقیقی،افزایش مدت قطع ارسال پیامکها(اس ام اس) و قطع انتنهای انتقال امواج مخابراتی در برخی نواحی کشور،فرستادن پارازیت در مسیر امواج شبکه های خبرگزاری از جمله بی بی سی فارسی و ... اشاره کنم که انتقال اطلاعات و ارتباطات را برای هم میهنان داخل کشور(از جمله خودم) بسیار دشوار ساخته است.<br />به هر حال موج اعتراضات مردم همچنان ادامه دارد و در حال گسترش است.متاسفانه امروز به دلیل اختلالی که حکومتیان و حامیان احمدی نژاد در برنامه های تظاهراتی امروز ساعت پنج عصر در خیابان مصدق(ولیعصر) ایجاد کردند و در انجا اتراق نمودند،برنامه های اجتماع مردم معترض نسبت به دولت و حکومت با تغییر مکان از ونک به سوی تجریش روان است،شعارهای مدنی مردم همچون ارامش بر گلوله پیروز است هر گونه برخورد شدیدی را به ضرر حکومت تمام میکند.علت این تغییر مکان برنامه ای است که حکومت با اعلام تظاهراتی در ساعت چهار بعد از ظهر در خیابان ولیعصر و چند نقطه دیگر در تهران پی ریخته بود که در عین خنده شاید کمتر از نصف میزان افراد حاضر در میدان ازادی هم در جریانش حضور نداشتند و صد البته با تظاهرات ده ها هزار نفری امروز مردم خنثی گشت.بهانه تظاهرات امروز بسیجیان هم اعلام اعتراض به به اصطلاح اغتشاشات و خرابکاری های فرصت جویان ضد انقلاب! اعلام گردید.من نمی فهمم،این بی وجدانان ضد ایرانی مملکت ما را تاراج میکنند،جوانان و هم میهنان ما را میکشند،کلیه سرمایه های انسانی ایران را در بسیاری از زمینه فراری داده اند یا انان را به قتل رسانده اند،میراث ملی ما و گنجینه های تاریخی،فرهنگی و ادبی ما را بر باد داده اند و اکنون انتظار برخورد کاملا نرم و بی ضد و خورد دارند؟<br />البته به هیچ عنوان خواستار مبارزات خیابانی و چریکی و اتش سوزی و امثال ان که منجر به مرگ،جراحت و دستگیری هم میهنانم شود نیستم اما حکومت و رسانه های خبری باید روی خود را در این زمینه کمی کم کنند.پیروزی ملت ایران در این جریانات هم به احتمال قوی با حرکتهای مدنی و به دور از خشونت میسر خواهد شد و هر گونه حرکت خودسرانه و پیروی از جنبش کور منجر به دادن بهانه دست نوچه های سید علی گدا و کشتارهای جمعی خواهد شد.انچه که در این روزها بیش از هرچیز باید مورد توجه و تاکید قرار گیرد یکدلی و همصدایی و اتحاد مردم و امید به اینده است.از هر چیزی که سبب تضعیف روحیه و حرکات اعتراضی مان شود باید پرهیز کنیم و به یکدیگر قوت قلب و ارامش دهیم.به جای ترساندن یکدیگر از عواقبی که ممکن است در صورت مقابله و مخالفت با دولت و حکومت بر سرمان بیاید باید یکدیگر را امیدوار به اینده کنیم و حس انتقام خون ازادیخوان ایران و باز پسگیری هویت ملی مان را تقویت نمایین،تا روزی که مطالبات حقیقی ملت ایران بازستانده شوند و مام وطن به جایگاه حقیقی خود بازگردد</strong></span>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-39786837175288693822009-06-15T02:29:00.000-07:002009-06-15T02:48:15.193-07:00شکست یا پیروزی؟<div><div><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEheT4hufeLqOfs5PXFjVjDveO_2L6pWhzhlQFIp2scmLtpM4LK1yuG3LnwreE0m3R5L6X7NTE1NnJFE3Gfk_K8f7YLgdu4Fmo6AT7roMMU7GdQWHkohx1mjDVY6HIaQBtqatRNLsRZSW7KA/s1600-h/2pzlbu1.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5347485001666908002" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 278px; CURSOR: hand; HEIGHT: 201px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEheT4hufeLqOfs5PXFjVjDveO_2L6pWhzhlQFIp2scmLtpM4LK1yuG3LnwreE0m3R5L6X7NTE1NnJFE3Gfk_K8f7YLgdu4Fmo6AT7roMMU7GdQWHkohx1mjDVY6HIaQBtqatRNLsRZSW7KA/s320/2pzlbu1.jpg" border="0" /></a> <div><span style="font-size:130%;"><strong>تناقصات و ضد و نقیضات خبری انقدر زیاد شده است که انسان واقعا سردرگم و پریشان میگردد.از طرفی میشنویم میر حسین موسوی پیام تبریک ریاست جمهوری برای احمدی نژاد ارسال کرده و از طرفی خبرگزاری های اصلاح طلب از مبارزه تا اخرین نفس برای احقاق حقوق ملت سخن میگویند.از طرفی شبکه خبرگزاری ایران از عدم موافقت وزارت کشور با تظاهراتی که قرار است امروز برگزار شود سخن میگوید و از طرفی در شماری از وبسایتها و وبلاگها از وحدت ملی و حضور گسترده خویش در سطح کشور و موافقت وزارت کشور با این تظاهرات سخن به میان می اورند.پوشش نامعتبر خبری انقدر گسترده شده است که حقیقتا نمی توان تشخیص داد کدام خبر صحیح است و کدام خبر صحیح نیست.<br />در هر حال انگونه که پیداست وزارت کشور با درخواست تظاهرات گسترده مردم در هر نقطه از ایران و هر حرکت اعتراض امیزی مخالفت نموده است.از طرفی دیگر شورای نگهبان نیز ادعای رسیدگی به کلیه شکایات کاندیداهای دولت دهم که از نتایج اعلام شده ناراضی هستند را کرده است.احمدی نژاد هم گویا با خیال راحت بر تخت ریاست جمهوری کودتایی خود تکیه زده است و اصلا متوجه نیست اکثریت مردم کشور به غیر از چند تا روستا که پشیزی ارزش ندارند عموم مردم وی را نه رئیس جمهور میدانند و نه پیروز انتخابات.بسیار مضحک است که حتی تبریز و تهران که امکان پیروزی موسوی در این استانها صد در صد پیش بینی شده بود احمدی نژاد با اختلاف چشمگیر وی را کنار زده باشد.نتایج انتخابات به حدی غیر منطقی و نامعقول است که حتی روسیه و چین نیز علی رغم خرسندی از نتایجی که به نفع احمدی نژاد به پایان رسیده است در شبکه ها و سایتهای خبری خود نتایج انتخابات را دست کاری شده خواندند.حتی شماری از مقامات روسیه رسما از نتایج انتخابات ایران ابراز شک و تردید کردند.جو بایدن و هیلاری کیلینتون و بسیاری از مقامات اروپایی نسبت به رسیدن مسند ریاست جمهوری به احمدی نژاد و با رای مردم ابراز تردید کردند.احمدی نژاد شاید چهار سال دیگر هم رئیس جمهور بماند اما نمی تواند از قضاوت تاریخ که وی را فردی کودتاچی و فوق العاده انایرانی مینامد بگریزد.از طرفی وی باید تمامی تلاش خود را برای جلب رضایت مردم شهرهای مخالف به خصوص اذربایجان غربی و شرقی،خراسان،تهران،کردستان،لرستان،بلوچستان و ... بکند.طرف دیگر قضیه هم متوجه روستاییانی است که شاید اکثریت ارای مربوط به احمدی نژاد نیز نشاط گرفته از ساده لوحی انها باشد. با توجه به هدفی که احمدی نژاد برای کسب ارای ان جهال دنبال مینمود و به ان رسید احتمالا دیگر از الطاف احمدی نژاد برخوردار نخواهند بود.زیرا که هدف اصلی احمدی نژاد از به اصطلاح رسیدگی به روستاها صرفا خریدن رای برای خود بود و حال که به زعم خود به این هدف رسیده است دیگر دلیلی برای رسیدگی به این روستاها مگر تبلیغ بیشتر برای مشروعیت خود نمی بیند.<br />تا به اکنون نیز شاهد عکس العمل چندان جدی از سوی جناح اصلاح طلب و دو نماینده اصلی ان یعنی موسوی و <a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiuAT2ORn028vyEoB6cfNIwXzEBqYlPxJAnLcQEzpkLwKeTpFnKB-ZsVEQJ8M9pB0lMwPMWzVOrl5lzFxuUpxauHvTXVsgrKAjqGN7MVDGSA7wdlSA3RBSNhC8eCqYHDF0w5wvnN1t8yjCr/s1600-h/anmard1.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5347486963380199938" style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 223px" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiuAT2ORn028vyEoB6cfNIwXzEBqYlPxJAnLcQEzpkLwKeTpFnKB-ZsVEQJ8M9pB0lMwPMWzVOrl5lzFxuUpxauHvTXVsgrKAjqGN7MVDGSA7wdlSA3RBSNhC8eCqYHDF0w5wvnN1t8yjCr/s320/anmard1.jpg" border="0" /></a>کروبی نبودیم و فکر نمی کنم که عکس العمل کوبنده و قابل توجهی نیز از خود نشان دهند.از قبل انتخابات هم با توجه به مخالفتهای اشکاری که سید علی چلاق با موسوی و کروبی داشت و توهیناتی که از جانب سپاه پاسداران و اوباش اصولگرای حامی احمدی نژاد به این دو به اصطلاح اصلاح طلب روا داشته میشد مشخص بود که موسوی به این راحتی ها نمی توانست بر مسند ریاست جمهوری تکیه کند.اما نکته ای که خیلی ها انرا نادیده گرفتند کناره گیری خاتمی از دور انتخابات اصلاح طلبان بلافاصله پس از اعلام نخستین نتایج بود.این مرد دغلکار خیلی خوب نقشش را بازی کرد و اکنون هم معلوم نیست کجا رفته؟</strong></span></div><br /><div><span style="font-size:130%;"><strong></strong></span></div><br /><div><span style="font-size:130%;"><strong>کلیه مقامات فعلی کشور به خصوص فرماندهان نیروی انتظامی کل و سپاه پاسداران با اعلام وزارت کشور مجاز به هر گونه برخور شدیدی با نیروهای مردمی مخالف هستند.هر چند که مردم هیچ عملیات انقلابی و خطرناک که به ضرر حکومت باشد تا به امروز به صورت گسترده انجام نداده اند اما وقاحت حکومتیان در مقابله با مردم و ظلمی که در حق انان روا میدارند ممکن است کار را به جاهای باریک بکشاند.به خصوص اینکه شماری از بسیجیان و عوامل نفوذی لباس شخصی در میان مردم با خراب کاری و شکستن شیشه بانکها و غیره سعی در وارد کردن اتهامات ساختگی به مردم و مقابله شدید با انها دارند.اصلاح طلبان و حامیان انها نیز تا به اکنون غافله را نباخته اند و همچنان به باز پسگیری حق مسلم خود و صیانت از ارای مردم پایبندند.به نظر هم نمیرسد شورای نگهبان با اعلام نتایج حقیقی انتخابات ابروی خود را ببرد اما بعید نیست که دسته کم در اذربایجان شرقی و غربی با تظاهرات گسترده مردم رو به رو شویم اما به علت فشار و کنترل شدید در تهران کمتر ریسکی برای راهپیمایی و جنبشهای اعتراضی وجود دارد که در صورت وقوع نیز شدیدا سرکوب خواهند شد.<img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5347488169421420082" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 213px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjiFmriFCTezInJ2n1SnA6wfZZ5azwzwmdiRtE6fawDkAHHFSubxLsYTzU9Qbfni3HvdskebGf3VOlYI2AzAeHoSsPWxtPRo93zKIdo2lwcZ6U766fpX3Cb7dTHf-km9EK4E9z4sePNZ6wg/s320/khatami-khandeh%255B1%255D-705865.jpg" border="0" /></strong></span></div></div></div><br /><span style="font-size:130%;"><strong>جشن!!! پیروزی!!! احمدی نژاد در انتخابات!!! نیز دیروز در محدوده مصدق(ولیعصر)_فاطمی برگزار گردید که در مقایسه با میتینگهای چند صد هزار نفری موسوی و راهپیمایی های گسترده مردم مخالف دولت در جریان تبلیغات انتصاباتی علی رغم تمامی تلاشی که صدا و سیما و عوامل احمقی نژاد برای بالا بردن جمعیت حاضر در این مضحکه به خرج دادند بسیار اندک مینمود.احمدی نژاد هیچ شانسی برای ارضای مردم استانهای بزرگ کشور که مخالف او هستند ندارد و تنها با حرفهای احمقانه ای که بر گسترش مهر و عدالت روا میدارد به هرچه بیشتر خشمگین شدن مردم کمک نموده و نمک به زخم انها میپاشد.<br />همچنین دیشب احمدی نژاد طی نشستی که با خبرگزاری ها و گزارش گران خارجی داشت کلیه برخوردهای حیوانی ای که تاکنون با مخالفان کرده را با یک مثال ساده برخورد با تماشاگران تندرو در استادیوم فوتبال و جریمه یک راننده متخلف توسط پلیس توجیه نمود.نکته جالب در جریان این نشست مکثهای طولانی احمدی نژاد در پاسخ به خبرنگاران بود که بسیاری انرا ناشی از تاخیر در دیکته کلمات سید علی چلاق و سردسته های وزارت کشور میدانند.احمدی نژاد با ان حرفهای بسیار مضحک و نامعقولی که در جواب خبرنگاران ابراز داشت اب پاکی را مبنی بر احمق بودن،دیکتاتور بودن،جنایت پیشه بودن و صفات دیگری که نیاز به نام بردن من نیست را بر روی دست مردم ایران و جهانیان ریخت.<br />کشورهای عقب افتاده و ارتجاعی مسلمان و کشورهایی که احمدی نژاد حافظ منافع انها در ایران و منطقه است(همچون چین و روسیه) جملگی نخستین کشورهایی بودند که از ریاست جمهوری محمودک خوشحال شده و برای وی پیام تبریک ! فرستادند.<br />دیشب در سطح مناطق سه،شش،هفت،چهارده و شماری از مناطق تهران نیز تا انجا که من اطلاع دارم مردم به فریاد مرگ بر دیکتاتور و الله اکبر(متاسفانه این جمله بنیادگرایانه اسلامی همچنان باید جزو شعارهای مبارزاتی باشد) پرداختند.<br />انگونه که واضح است و اخبار نشان میدهند نه موسوی و کروبی مال انقلاب مخملی و براندازی هستند و نه جنبشهای خودجوش مردمی به واسطه بی برنامگی و عدم سازمان یافتگی توان پیروزی دارند و این اعتراضات نیز از نظر من به عاقبت دردناک جنبش دانشجویی هجده تیر دچار خواهند شد.امیدوارم که این صرفا یک خیال واهی باشد. </strong></span>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-44748725351391673992009-06-14T05:33:00.000-07:002009-06-14T05:50:10.937-07:00هجده تیر شماره دو<div><div><div><div><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh8igBBLu7nc74L4xefWVWLmSe4BcKkRCTS4POgcf3Ulud3ZEytF_rjeEjKEPGua9bIsPkg6Ftk-lNMoQ6ZhgU8PTU57OHR8nUJ4eAqkbQSL3JVqVBy6kPFRo28v00CEOt6tntbhIou2ap6/s1600-h/221005.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5347161717490978370" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 245px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh8igBBLu7nc74L4xefWVWLmSe4BcKkRCTS4POgcf3Ulud3ZEytF_rjeEjKEPGua9bIsPkg6Ftk-lNMoQ6ZhgU8PTU57OHR8nUJ4eAqkbQSL3JVqVBy6kPFRo28v00CEOt6tntbhIou2ap6/s320/221005.jpg" border="0" /></a><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;">یکی از اصلی ترین نکاتی که منشاء تفاوت حکومتهای دیکتاتوری با دولتهای دموکراتیک به خصوص در جریان انتخابات مختلف ان کشورهاست تاکید بیش از حدشان بر شرکت مردم در انتخابات و کسب مشروعیت برای نظام و گفتن اری به انهاست.بر خلاف این حکومتهای استبدادی در جوامع دموکراتیک نکته مهم و اساسی نه صرفا مشروعیت ساختار و نظام سیاسی ان کشورها بلکه برگزیدن رئیس جمهور منتخب مردم که لایق ترین،مسئول ترین و باکفایت ترین انهاست و مسیر را برای اهداف روشن و مترقیانه ان ملت و نیل به سوی موفقیت فراهم میکند.اما همان طور که از زوایای مختلف گفته های رهبری و مسئولان حکومت پیداست پافشاری انان حضور مردم و حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی ! و لبیک گفتن به ولی فقیه و از این جور حرفهاست.خامنه ای هم شخصا در سفری که به کردستان داشت گفت:ای مردم،مهم این نیست که این اقا به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود یا اون اقا.مهم حضور اگاهانه(!) شما در پای صندوقهای رای و اری گفتن به جمهوری ! اسلامی است.کاملا مشخص است که اصل و مبنا در یک نظام ازاد مدار پیشرفت و ترقی و توسعه علم و فناوری است که این مهم از طریق برگزیده شدن نخبه ترین و لایق ترین فرد به عنوان رئیس جمهور و حمایت عموم مردم مشتاق پیشرفت امکان پذیر است.اما در جوامع جهان سوم و عقب افتاده و یا در حال توسعه که عموما نیز شامل حکومتهای دیکتاتوری ارتجاعی است روسای حکومت در حال دست و پا زدن برای حفظ قدرت و اعتبار خود در نظر مجمع جهانی هستند.<br />همان طور هم که معلوم بود حکومت با طرح نقشه و بازی ای هوشمندانه توانست توجه مردم را به انتخابات جلب کند و نتایج مورد نظر خود که همانا کسب مشروعیت و اعتبار در میان جهانیان است را بدست اورد.اما این پایان ماجرا نیست.عدم پیش بینی واکنش شدید مردم به خصوص در استانهای مهم و نقش افرین کشور و تقلب احمقانه و ناشیانه و نمایشات فرمالیته و مضحک دقیقا عکس نتیجه مورد دلخواه حکومت را به دنبال داشت و کشورها و رسانه های خارجی شدیدا نتایج انتخابات را از پیش تعیین شده و مسخره خوانده و انرا محکوم نمودند.بدین ترتیب مسئولان حکومت اسلامی با این عمل احمقانه خود نه تنها از حکومت خود مشروعیت زدایی کردند بلکه خشم بسیاری از مردم و چشمداران امید را نیز بر انگیختند که بازتاب ان راهپیمایی ها و تظاهرات وسیع در سطح پایتخت،تبریز،خراسان،زنجان،کردستان،لرستان و ... بود که انعکاس خبری ان در سایتها،وبلاگها و رسانه های بین المللی نیز قابل مشاهده و اطلاع است. <img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5347164184796447570" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 217px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhBnrWoPRsOfh_SnV8OctPXsfrkVcgvhJmHfllnF3Ad1bMJS78TxWuWihmFnC6Z4LlzLAxJy5t2MSH1bO3hm0Lpkv_vQNlZ7qaon4Azs1Z8-0x5lAklcTG1m29XX9d9TGmH-GPifrigWW0C/s320/Sarkoub.jpg" border="0" /><br />در تهران انگونه که من شاهد بودم علی رغم عدم هماهنگی و سازمان دهی صحیح که برنامه ریزی و رهبری یک فرد با تجربه را می طلبید مردم خوب عمل کردند و اعتراض خود نسبت به تحجر حکومتی را البته نه با روش لزوما صحیح و مدنی ولی انگونه که نتایج انتخابات را محکوم نمایند و چهره حضور گسترده مردم به امید سربلندی را بی اعتبار کنند را نشان دادند.به خصوص در خیابان افریقا،حقانی،جهان کودک،فاطمی،ولیعصر و بسیار نقاط مختلف تهران و سایر شهرها شاهد اعتراضات زیادی بودیم که البته با واکنش شدید گاردهای ویژه،پلیس و مخصوصا اوباش سپاه و بسیج رو به رو گردید و خشم بسیاری از مردم،رسانه ها و وبلاگ نویسان و دنیای اینترنت را با خود به دنبال داشت.<br />از طرفی حکومت میر حسین موسوی و کروبی را شدیدا تحت فشار قرار داده است چنان که موسوی دیروز تماما با محاصره دویست بسیجی و گارد ویژه در خانه خود حبس شده بود و کروبی و سایر اصلاح طلبان نیز با دستگیری های وسیع و پی در پی رو به رو بودند.چنانچه محمد علی ابطحی یکی از حامیان و عضو ستاد تبلیغاتی کروبی از دستگیری بیش از صد اصلاح طلب شناخته شده و کنترل شدید روزنامه نگاران و فعالان سیاسی خبر داد.همچنین اوباش حکومتی به بستن دفتر روزنامه اعتماد ملی(که متعلق به کروبی است) و چندین نشریه و روزنامه اصلاح طلب دیگر اقدام نمودند.شدت این فشارها انچنان بود که میر حسین موسوی امروز صبح پیام تبریک خود به مناسبت انتخاب شدن احمقی نژاد را به او ارسال نمود و از مردم و حامیانش تقاضای ارامش و همکاری نمود.اما گویا کروبی همچنان سخت بر سر مواضعش پایبند است.<br />انطور که معلوم است موسوی و کروبی بر خلاف ان همه شعار و صحبتهایی که میکردند کنار کشیدند و پاسخ اعتماد مردم را با این دهن کجی خود دادند.علی رغم همه اینها این انتصابات چندین پیامد مثبت هم با خود به همراه داشت.از جمله اینها میتوان به حضور گسترده مخالفان دولت و حکومت در جریان میتینگهای انتخاباتی،افزایش مخالفان دولت و حکومت پس از اعلام نتایج و عملکردهای اعتراضی انها و همچنین بحرانی شدن اوضاع حکومت اشاره کرد که تاحدودی یاداور هجده تیر میباشد.با این تفاوت که اینبار قضیه جدی تر شده است و اگر همه رویدادهای در حال وقوع را حقیقت بنامیم و جریانهای سیاسی و اختلافات حاضر را ناشی از ساخت و پاختها و توافقات سیاسی پشت صحنه ندانیم باید شاهد جر و بحثها و تضادهای ایدئولوژیک داخل حکومت باشیم.در جریان قیام هجده تیر با تنشهای درون حکومت مواجه نبودیم حال انکه امروز شاهد اختلافات وسیع حکومت و به وسط کشیده شدن احمدی نژاد،رفسنجانی،کروبی،موسوی و بسیاری از چهره های سیاسی مملکت به خصوص اخوندها هستیم.هر چند که کاملا مشخص است به اصطلاح روحانیون نیز به خصوص در قم از نتیجه انتخابات راضی نیستند و انرا ناشی از انزوای نقش روحانیت در تعیین سرنوشت مملکت میدانند.به این ترتیب چندان نتیجه بد هم نشده است.هرچند که تمامی اینها منجر به دستگیری صدها نفر از ازادیخواهان و فروپاشی و تباهی صدها و شاید هم هزاران خانواده و زندگی شده اما امید به پیروزی و فردای شاید روشنی که در انتظار ملت است این بهای گزاف را نیز می طلبد.شاید هنوز به قول کروبی داستان تازه شروع شده باشد.<br />البته شخصا به هیچ عنوان موافق نیستم که جنبش مدنی ایران الوده به حضور مذهبی ها و طرفداران ایدئولوژیک خمینی همچون موسوی و کروبی باشد و معتقدم پیروزی جنبش مدنی ایران بر حکومت اسلامی و کسب ازادی حضور افرادی سکولار،روشن فکر،دمکرات و مترقی را میطلبد.تن دادن به رهبری دو به اصطلاح اصلاح طلب یاد شده به معنی افتادن در همان چاهی است که به واسطه فریب و سوء استفاده خمینی رخ داد.<img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5347163588751405714" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 195px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgsa1voaF9RCj1wJce9copdgNqw1Y5NMDf9fwBCfm29dznXn5MFIWC0wWvm4-VXoJK9xsc0efaBTsAr4v3H0Rtn-7hSsI52FRRTGhb-hH8TuRr3MT9wHHQMCTyicIITVeKLIt2zdJjt6gO7/s320/a21.jpg" border="0" /><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5347163023580472994" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 200px; CURSOR: hand; HEIGHT: 292px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjhggRhftu4-nqe58r0fO3dGG-kpo8AdngOkhBw-tew_8_s8QQFkeFSsZgP8ksqdIFxQhQtTUg7xd08A1_kw1AnRtGzcn4DiubXYLKZC2XqK5XWawnXK_XCKzSuwhwgYvDUOs8W_l43vhNa/s320/a5.jpg" border="0" /></span></strong></div></div></div></div><span style="font-size:130%;"><strong><br />از طرفی احمدی نژاد در گفته های مضحکی که دیشب در صدا و سیما بلغور کرد اعتراض خود را به منحرفان از مسیر انقلاب بیان داشت و حتی از نام بردن از طلحه و زبید و مقایسه انها با شرایط قعلی که دو شخصیت تاریخی اسلام هستند دریغ نکرد و کاملا مشخص است که هدف وی اصلاح طلبان و رفسنجانی بود.هرچند که این ابله هنوز نفهمیده که امثال خاتمی و کروبی و رفسنجانی ادمهای ساده ای نیستند که بتوان انها را به این راحتی از گود خارج کرد و انها را منزوی نمود اما دسته کم افشاگری های او اگر مورد باور و قبول مردم واقع شود میتواند دست اصلاح طلبان و دزدی های رفسنجانی و اقا زادگان را هم رو کند.هر چند نزدیک شدن به مرز نابودی همچین ارزش پرداخت این بها را هم ندارد.<br />امروز نیز قرار است جشنی(!) به مناسبت انتخاب دوباره انتری نژاد به عناون رئیس جمهور با حضور موافقانش(بخوانید اوباش بسیج،سپاه،ارتش،فحشا و ...)در محدوده ولیعصر و فاطمی برگزار شود.جای سوال دارد که چرا این به اصطلاح جشن در این میادین برگزار میشود؟خیابان ولیعصر و میدان فاطمی جملگی شلوغ ترین نقاط اعتراضی مردم طی یکی دو روز گذشته بودند و انتخاب این نقاط به عنوان محل جشن ! ریاست جمهوری احمدی نژاد به دو منظور:یک سرکوب و ایجاد موقعیتی مغایر با اعتراضات و دوم پاسخی به اعتراضات و کم رنگ جلوه دادن انها صورت میپذیرد که ناشی از تحجر به اندازه بی ناموسان حکومتی به خصوص خامنه ای و احمدی نژاد صورت می باشد.<br />همان طور که گفته شد تعداد زیادی از فعالین سیاسی و اصلاح طلبان دستگیر و زندانی شده اند و ممکن است همین الان هم که من در حال نوشتن این مطالب هستم در حال شکنجه باشند.حزب مشارکت اسلامی نیز که جملگی احزاب اصلاح طلب است با هجوم بسیجیان و دستگیری تقریبا تمامی اعضا و هواداران حاضر در دفتر مرکزی حزب مواجه شده است.همه اینها حاکی از اختلاف شدید درون اجزای حکومت است.قضایای مربوط به انتصابات تا حدودی زیادی انرا مشابه کودتای 28 مرداد کرده است.در اینجا ما نه شاهد کودتایی علیه یک دولت خادم،ملی و منتخب و شخصی همچون مصدق هستیم که ایران را به ورطه سقوط میکشاند و نه شاهد تغییر کل پیکربندی سیاسی کشور هستیم.اما در حقیقت حضور گسترده نیروهای نظامی در سطح کشور و اعتراضات گسترده مردم و همچنین تاثیری که این جریانات میتواند به صورت مستقیم در سقوط رژیم داشته باشد انرا بسیار شبیه به کودتای بیست و هشت مرداد کرده است.<br />در نهایت این حکومت با این اعمال نه تنها نمی تواند شرایط را به نفع خود کند بلکه خود را روز به روز به پرتگاه سقوط و انحطاط نزدیکتر میکند</strong></span></div>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-81167543360072228012009-06-13T09:18:00.000-07:002009-06-13T09:34:06.400-07:00محمود،برگرد به شغل سابقت<div><div><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjOIOncdaG7hK_kLvyBg6cqvB2BeCtyjJWuQo1KnT1cTgPGTKr2WmOXtn14uRXPxUFvV4OhzpXrtkMNSIUmyxqaTFjoUIEw4gUboR2OyjWiPZGLWry_wu3-6ZSgo8yZPMIc5DHSvzfQaEw-/s1600-h/ahmadinejad-11.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5346848695322955042" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 259px; CURSOR: hand; HEIGHT: 320px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjOIOncdaG7hK_kLvyBg6cqvB2BeCtyjJWuQo1KnT1cTgPGTKr2WmOXtn14uRXPxUFvV4OhzpXrtkMNSIUmyxqaTFjoUIEw4gUboR2OyjWiPZGLWry_wu3-6ZSgo8yZPMIc5DHSvzfQaEw-/s320/ahmadinejad-11.jpg" border="0" /></a><br /><br /><br /><div dir="rtl" align="right"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5346849476908483330" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 238px; CURSOR: hand; HEIGHT: 320px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjXxYjl0eVM0M7C9CfIrhF70NEtLpwf-nhhQlUJtrXSl1DpafZ5gLdDQP-EsBsTUqwAvDJ9HDJWVJudmMGvQ9DzzaeHJVEAexjHHP6wPxxO5TGMqofcEzDRUOaH8mUfhnNh42IufzhAVE1B/s320/hediehm1.jpg" border="0" /></div></div></div><br /><p><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><strong>ادولف هیتلر در کتاب نبرد من:دروغ را باید انقدر بزرگ گفت که همه باورش کنند.</strong></span></p><br /><p><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><span style="color:#000000;">روزی که بسیاری انرا پیروزی قاطع یک ملت علیه جور و جفا،فساد،تبعیض،استبداد،ریا،دروغ و... قلمداد میکردند به عزایی دردناک و سوگواری طرفداران اصلاح طلبان و به خاک سپردن استخوانهای سوخته موسوی و به خصوص کروبی بدل شد.روزی که گستردگی حضور مردم پای صندوقهای رای با به اصطلاح رفراندوم میلیونی جمهوری اسلامی مقایسه میشد.روزی که بسیاری انرا سر اغاز جنبش نوین مدنی و ازادیخواهانه ایران و پایان کار جناح راست یا اقتدار گرا فرض مینمودند.روزی که بسیاری میپنداشتند احمدی نژاد با رای چهل میلیونی ملت از ریاست جمهوری بر کنار خواهد شد و میر حسین موسوی به عنوان رئیس جمهور برگزیده ! ملت بر مسند قدرت دولت دهم مینشست.روزی که مردم انرا پایان شب ظلمت و اغاز طلوع دل انگیز خورشید گرم و نورانی تلقی میکردند.روزی که قرار بود به شادی و جشن(در نظر بسیاری مردم ساده دل) تبدیل شود به سکوتی مرگبار و انزوایی ناشی از جهل تبدیل شد.<br />روزی که قرار بود دو اصلاح طلب با کارنامه ای مملو از جنایت و سیاهی بر دو دیو سیه چهره پیروز شوند و جشن پیروزی را با حضور میلیونی مردم فریب خورده همچون مردم امریکا در میدان پاستور برگزار کنند(البته به زعم خود)با شکستی مفتضحانه و نتایج فوق العاده احمقانه مواجه شدند.متاسفانه جوسازی و برداشتهای اغراق امیز تا به انجا تند شده که شاید در نظر بسیاری موسوی بت مسلم ابادانی و سازندگی و ایرانیت و احمدی نژاد سمبل سیاهی و پلشتی و دغل کاری تجسم گردیده باشد.در حالی که به هیچ عنوان شاخصه های شخصیتی موسوی با معیارهای کلی ای که انسانها از یک شخص ازاده و میهن پرست انتظار دارند همخوانی ندارد.موسوی به هیچ عنوان با امیر کبیر و مصدق قابل قیاس نبوده و نیست و به خواب خفتگان ساده دل نیز باید تا جایی که از انتخاب نشدن موسوی به عنوان رئیس جمهور ابراز اندوه و تاسف کنند به فکر اینده باشند و از جریان انتخابات پند بگیرند که موسوی نیز چندان اش دهان سوزی نبوده و نیست.<br />خیلی دوست داشتم که موسوی انتخاب میشد تا مردم بفهمند مهره های سیه کارنامه رژیم ناگزیر به اجرای فرامین اربابان خود و حرکت در مشی کلی منافع حکومت اسلامی هستند تا مردم.افسوس چه را میخورید؟ ایا فکر میکنید حتی اگر موسوی واقعا فردی اصلاح طلب و میهن دوست و ازادمنش بود و به عنوان رئیس دولت دهم برگزیده میشد ایا میتوانست یک تنه بدون انکه تصمیم گیرنده اصلی باشد بر انبوه مشکلات و مبانی اندیشه حکام اسلام سیاسی غلبه کند؟ایا میپندارید موسوی انگونه که باب میل شما باشد در عرض تنها چند ماه میتواند معضلات گریبانگیر مردم را حل و فصل نماید؟بسیاری از مردم از نگرش سطحی و بسیار ساده به مسائل رنج میبرند و همین امر سبب شده که در صورت بدست نیاوردن ان نتایج زود هنگامی که انتظارش را میکشیدند از کوره در رفته و از کاندیدای مورد تایید خود حمایت نکنند.مسلما نه موسوی فرد به واقع اصلاح طلب و میهن دوستی است و نه حکومت قابل اصلاح است.اما دسته کم اگر فرض را بر ازادمدار و ترقی خواهی موسوی بگزاریم موسوی طی چهار سال اینده بزرگترین کاری که برای اهداف در ذهنش میتواند انجام دهد مقدمه چینی برای چهار سال اینده است که در ان صورت اگر واقعا فردی اصلاح طلب و مترقی باشد نیز به احتمال 99/9 درصد دوباره انتخاب نخواهد شد.<br />جناب احمدی نژاد هم به احتمال زیاد در اسرع وقت و در طول هفته به ایراد سخرانی و نطقی در تلویزیون یا اجلاسی خواهد پرداخت و از حضور پرشور ! مردم در حمایت از خود ! تشکر و قدرانی کرده و چندین تشر لفظی نیز به موسوی و کروبی خواهد زد و از خنثی سازی توطئه های امریکا و غرب برای زیر پا گذاشتن اراده ملت سخن به میان خواهد اورد.احمدی نژاد به احتمال زیاد اکثر ارای مربوط به روستاهای کشور را از ان خود کرده،اما سوال من این است:چرا ان روستایی ساده دل و ابلهی که کوچکترین اطلاع و شناختی از سیاستهای داخلی و خارجی کشور ندارد و در جریان اخبار نیست و منش سیاسی یک دولت از دید او تنها به پخش کردن گونی های برنج و سیب زمینی محدود میشود باید بیاید و برای من شهر نشینی که گریبانگیر تورم،گرانی،فشارهای خانواده و اجتماع،تنشهای بین المللی و سیاسی،دزدی،فساد و ... هستم تصمیم بگیرد.اصلا فرض را بر این بگیریم که حقیقتا احمدی نژاد با همین تعداد رای رئیس جمهور شد.انچه که مسلم مینماید تاثیر شایان رای ان ساده لوحان روستایی بر نتیجه نهایی انتخابات است و ان روستایی بی خبر از همه و چیز و همه کس بدون کوچکترین شناختی از الگوریتم سیاسی کشور و جهان حق تعیین سرنوشت متمدن ترین کشور جهان را ندارد.انتخابات اخیر را میتوانم به جرات مضحک ترین و احمقانه ترین و پر تقلب ترین انتخابات(در واقع انتصابات) در کل تاریخ ایران و شایدم منطقه و اسیا بنامم.اینکه ارای این مردک حتی از رکورد خاتمی یعنی احتساب شصت درصد ارا و بیست میلیون رای هم بیشتر است واقعا جای تامل و تعجب دارد.ضمن اینکه بر خلاف خاتمی ایشان حمایت اکثریت مردم و به خصوص قشر روشن فکر دینی !!! جامعه را نیز نداشته و ندارد و تنها اراذل بسیج و سپاه و روستاییان ابله و فحشا(که دیشب محله ما را با فاحشه خانه شان اشتباه گرفته بودند و جیغ و داد و احمدی نژاد رهبر میکردند) حامی وی هستند که انان نیز حق تصمیم گیری برای اکثریت مردمی که علاقه مند به سربلندی و پیشرفت کشورشان هستند را ندارند.<br />شاید برداشت غلطی از صحبت من صورت گیرد و پنداشته شود که من در مقابل احمدی نژاد از جناح اسهال طلب دفاع میکنم.خیر هیچ گاه اینگونه نبوده صحبت من صرفا اعتراض به این بی احترامی اشکار به مردم و نتایج شدیدا مضحک این انتخابات به نفع احمدی نژاد است.از طرفی دیگر از خوف سنگینی فشارهای چهار سال اینده و نتایج پس از ان لرزه به اندامم افتاده است.هرچند که میدانم تمامی این موارد در دولت موسوی نیز اتفاق می افتاد ولی وقاحت بی اندازه احمدی نژاد و فرستادن ایران توسط وی به قعر دره بی اعتباری و بی ابرویی واقعا امان من را بریده است.<br />یکی از اصلی ترین دلایل حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رای همین افتضاحات احمدی نژاد بود که همه را بر له و علیه خود کرده بود و سبب شد که مردم برای راحتی از شر انتری نژاد هم که شده به پای صندوقهای رای بروند و به نفع کروبی و عمدتا موسوی عمل کنند.اما این حکومت در عین بیشرمی و حماقت خود این حضور گسترده را در مجموع حاصل حمایت و علاقه مردم به احمدی نژاد دانسته است.بعید نیست،شاید چهار اینده احمدی نژاد همچون مدودوف طرحی را به مجلس(طویله) شورای اسلامی ارائه دهد که به واسطه ان یک کاندیدای تایید شده ! دوازده سال فرصت برای ریاست جمهوری و در جمع سه دور شرکت در انتخابات را داشته باشد.<br />با همه این اوصاف میر حسین موسوی اگر فردی میهن خواه و ازاده بود با بسیج خود و اطرافیانش خود در میادین بزرگ تهران قدم گذاشته و مردم را نیز به حمایت از خود تشویق مینمود.بدین ترتیب مردم هم به خیابانها و میادین ریخته و علاوه بر بی اعتبار نمودن نتیجه ارا که حاصل تقلب اشکار سید علی گدا و دار و دسته اش است ابروی نداشته کاندیدای مورد نظر خود را نیز به وی برمیگرداندند و به این ترتیب موسوی میتوانست هم حسن نیت خودش را نشان دهد و هم اوضاع را برای حکومت وخیم کند.اما هیچ کدام از اینها رخ نداد و این نشان از اهداف سوئی است که موسوی در ذهن میپروراند.<br />فکر نمی کنم هنوز که هنوزه بسیاری از مردمی که به حمایت از موسوی به پای صندوقهای رای رفتند از شوک انتخابات بیرون امده باشند و نتیجه را پذیرفته باشند و شاید هم هنوز به انتخاب شدن موسوی امید دارند.در هر حال طبق اعلام رسمی ستاد انتخابات(انتصابات/افتضاحات) احمدی نژاد با کسب حدودا شصت و دو درصد ارا و موسوی با کسب سی و سه درصد و با اختلاف بیش از دوازده میلیون موسوی را کنار گذاشته و به عنوان رئیس دولت دهم از ساعاتی پیش دوره چهار ساله دولتش اغاز کرده است.<br />نمی دانم علی شیره ای و سپاهیان فسیل چه فکری با خودشان کرده اند.شاید با خودشان ان پشت مشتها نشسته اند و به ریش این ملتی که از هیچ تجربه سیاسی پنده نمی گیرند میخندند اما تاریخ ثابت کرده که این روندها هیچ کدام ابدی نخواهد بود و حکومت با این انتصابات و نتایج احمقانه اش درست قلب خود را نشانه گرفت.این حکومت اگر بویی از دیپلماسی و سیاست برده بود حتی اگر هم احمدی نژاد واقعا انتخاب میشد باید موسوی را به عنوان رئیس جمهور بر میگزید تا به این ترتیب اوضاع را کمی ارام نموده و حمایت مردم شهرهای بزرگ ایران که اعتبار و ابروی حکومت به شمار میروند را به سوی خود جلب کند.اما این حماقت را مرتکب شد.نمی فهمم اون مرتیکه خامنه ای چرا متوجه شباهتهای بی بدیل حکومت شاه با حکومت خودش نمی شود.چرا نمی تواند درک کند که شرایط فعلی تا چه حد با شرایط دوران نخست وزیری هویدا و بهبوهه انقلاب شباهت دارد.این حکومت با افتضاحی که به بار اورد سبب شد که بسیاری از طرفداران موسوی و اصلاح طلبان دیگر در هیچ انتخابی شرکت نکنند(البته از این ملت بعید نیست که دوباره فریب بخورند) و با این کار خود سبب فراهم اوردن مشکلات عدیده دیگر طی چهار سال اینده و سرانجام نارضایتی رو به افزایش مردم و سقوط خویش خواهد شد.<br />البته انطور که در بعضی وبلاگها خواندم برخی در کمال خوش باوری از عزل خامنه ای توسط مجلس مردگان(خبرگان) توسط رفسنجانی در اینده سخن به میان می اورند.باید بگویم که تمامی این نمایشات زیر سر همان اکبر کوسه و علی شیره ای و ساخت و پاختهای پشت پرده انهاست.اخر مگر میشود فرد پر نفوذ و قلدری چون رفسنجانی که توانایی برکناری رهبر را دارد با ریاست جمهوری فردی مخالف باشد و ان فرد با اختلاف چشمگیر رای از کاندیدای مورد حمایت رفسنجانی پیشی بگیرد.شاید هم بگویید او ابروی خودش را با این کار نمی برد.اخر مگر ابرویی هم برایشان مانده که انرا از دست بدهند.ریاست جمهوری احمدی نژاد بسیار به نفع رفسنجانی است چون از حماقت،دلقک بودن و نقش نمایشی او و هیچ کاره بودنش بیشترین استفاده را برای دزدی هایش میکند.<br />امروز بعد از ظهر نیز پس از شکل گیری کلی میزان ارا و نتایج اعلام شده موسوی و سپس کروبی در اعتراضی شدید به انتخابات انرا مضحک و شعبده بازی خوانده و اعلان مواضع در جهت پایبندی هرچه بیشتر خود بر عقایدشان کرده اند.<br />لینک این بیانیه ها در زیر امده که اولی بیانیه موسوی و دومی بیانیه کروبی میباشد. </span></span></strong></p><p><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><span style="color:#000000;"><br />http://www.radiofarda.com/content/F8_MOUSAVI_STATEMENT/1753338.html<br /></p></span></span></strong><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><span style="color:#000000;"><a href="http://www.radiofarda.com/content/F8_MOUSAVI_STATEMENT/1753338.html"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5346850554030732290" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 208px; CURSOR: hand; HEIGHT: 320px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgdDHBrcuuJRMENI2NqEn63qCLSpinjQC8ArnaP1tsB31N8sXl9eDdgRHaZKuC6BIadlipzYVjNtTNZDv2Mk8jnqJIehaWs_F1Ae54FCvVdL1Tu2esg9Q3LPkuhRxE4BbTmExTfgXPWbXAW/s320/134618_orig.jpg" border="0" /></a></span></span></strong><br /><br />http://www.radiofarda.com/content/F8_KAROUBI_STATEMENT_ELECTIONS/1753393.htmlفربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-51448645869383279532009-06-13T02:42:00.000-07:002009-06-13T02:58:12.376-07:00نگفتیم رای ندید؟<div><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjaXcHK-wuhjDkiTa71RnvNUSu75wkZ6YFc5-4ltTKwjrkQ9nxH0d_FFsCJoPHaziG7ShLf9UbU2SuhvNhjgLG-29yodB86GD3xjEqjce6nX3D2TKEUZ39iJrhjNa2CrsfzwKIcFfvHcz5H/s1600-h/Aftabeh+Be+Dastan.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5346748285041072050" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 188px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjaXcHK-wuhjDkiTa71RnvNUSu75wkZ6YFc5-4ltTKwjrkQ9nxH0d_FFsCJoPHaziG7ShLf9UbU2SuhvNhjgLG-29yodB86GD3xjEqjce6nX3D2TKEUZ39iJrhjNa2CrsfzwKIcFfvHcz5H/s320/Aftabeh+Be+Dastan.jpg" border="0" /></a> <strong><span style="font-size:130%;">صبح که از خواب برخیزیدم نخستین کاری که قبل از دست و صورت شستن و صبحانه و کارهای معمول روز که پس از برخاستن انجام میدهم به سرعت به طرف تلویزیون رفته و بازتاب اخبار مربوط به انتخابات و نتایج مربوطه که قرار بود ساعت ده صبح به وقت ایران توسط ستاد انتخابات کشور اعلام گردد را دنبال کردم.در این میان به بی بی سی فارسی،رادیو فردا،سی ان ان و چندین شبکه خبرگزاری حکومتی و خارجی مراجعه کردم.نتایج انتخابات چند پیامد را به دنبال خود داشت که سعی میکنم انهایی را که تا به این لحظه مهم یافتم را در این مقاله بیاورم.<br />نخستین نکته ای که در برابر نتایج انتخابات مورد توجه قرار میگیرد،اختلاف عظیم ارای احمدی نژاد با میر حسین موسوی خامنه است که خشم بسیاری از مردم و تعجب و بهت انها را به دنبال داشته و موج و خروشی را در میان وبلاگها و سایتها و شبکه های خبرگزاری و غیره به دنبال داشته است.البته طی برخوردارهایی که با مردم داشتم از شماری شنیدم که نتایج اعلام شده صرفا محدود به روستاها و شهرهای کوچک است که طبیعتا احمدی نژاد صرف نظر از اینکه انتخابات ازاد نیست اکثریت اراء را به خود اختصاص داده است.خبرگزاری های دولتی همچون ایرنا و فارس در عین تعجب اذهان عمومی قبل از نخستین امارهای مربوط به انتخابات احمدی نژاد را با کسب بیش از شصت درصد ارا برنده انتخابات دانستند که البته حدود دو سه ساعت پیش این خبرها را از تیترهای خبری خود حذف کردند که نشان از باخبری انها از نتایج انتخابات قبل از شمارش رسمی دارد که خود پرسش برانگیز جلوه نموده و واکنش انظار عمومی و خبرگزاری های اصلاح طلب و مخالف رژیم را نیز شدیدا در پی داشته است.از طرفی دیگر موسوی نیز هرگونه نتایجی که در ان وی با بیشترین ارای موجود به منصب ریاست جمهوری برگزیده نشود را حاکی از تقلب و دست بردن در رای مردم دانست.این تنشها همچنان ادامه دارد و از قضا ستاد انتخابات کل کشور که قرار بود نتایج نهایی را در ساعت ده به وقت صبح تهران اعلام نماید تا به اکنون با حدود سه ساعت تاخیر همچنان درگیر کنکاش موجود برای اعلام رسمی نتایج و رئیس جمهور دولت دهم است.<br />انتخابات امسال رکوردها و تبعات مختلفی را به دنبال داشته که جالب توجه مینماید.از جمله این رویدادها میتوان به روند ثابت درصد ارای مردم در نواحی مختلف جغرافیایی ایران اشاره کرد که در دوره های گذشته نیز شاهد ان بودیم و این نسبت ثابت به خصوص در مقایسه با انتخابات دولتهای گذشته اعجاب انگیز مینماید و در بسیاری از کشورها به خصوص جهان ازاد چنین موردی غیر ممکن است.اما با این حال در مملکت اسلامی ما با همت امت عاشق ولایت و کمکهای غیبی حضرت حجت این دستاوردها را نیز برای مملکت ما به ارمغان اورده شد!!!<br />از طرفی سرعت اعلام نتایج تا به این لحظه نیز علی رغم تعدد ارای موجود که راوی ان صفهای طویل مردم در پای صندوقهای رای میباشد بسیار بالا بوده و نتایج تنها یک ساعت پس از پایان انتخابات اعلام گشته و به مدت حدودا شانزده ساعت(تا به اکنون)تغییرات قابل توجهی را نظاره گر نیستیم.این خود از دیگر ابهامات موجود در انتخابات میباشد که حائز توجه میباشد.شمارش ارا حتی در امریکا هم فکر نمیکنم با این سرعت پیش رفته باشد که در مملکت امام زمانی ما صورت پذیرفت.<br />گرچه هنوز به صورت قطع مشخص نگردیده است که احمدی نژاد رئیس جمهور شده یا خیر اما در هر حال واکنشهای گوناگون مردم و تحلیل گران سیاسی و دیگر کاندیداها را در پی داشته است.از جمله این موارد میتوان به عدم فرستادن نامه تبریک حتی از جانب محسن رضایی و مهدی کروبی به احمدی نژاد اشاره کرد که همچون چهار سال گذشته نیز نوعی توهین اشکار چهره های شناخته شده سیاسی حکومت تلقی میشود.مردم تهران،اصفهان،اذربایجان غربی و شرقی،اردبیل،تبریز،خراسان و ... نیز که اکثرا طرفدار موسوی بودند نیز بسیار مبهوت و متعجب گشته و از شدت ناتوانی حتی قادر به صحبت محکم و بدون پته پته و سکته ای بلقور کردن هم نیستند.افرادی که علی رغم هزاران سند و مدرک که نشان داده این حکومت اصلاح پذیر نیست و موسوی نیز یکی از اجزای جنایت کار حکومت است همچنان پای صندوقهای رای رفتند و با این وجود علاوه بر اینکه به نتایج دلخواه خود که همانا انتخاب موسوی به عنوان رئیس جهور بود نرسیدند بلکه با حضور گسترده خود در پای صندوقهای رای دسته کم مشروعیتی چهار ساله و قدرتمند به حکومت بخشیدند که بعید نیست چهار سال اینده نیز فریب اسهال طلب دیگری را بخورند و اینبار حقیقتا نشان دهند که خلایق هر چه لایق.<br />بازتاب خبری انتخابات و نتایج به دنبال ان نیز در سطح وسیعی انتخابات را محکوم نموده و به غیر از شماری متملق سازمان یافته دولت همچون کیهان،فارس،ایرنا،رجانیوز و سایز اوباش اکثر سایتها و وبلاگهای سیاسی شدیدا نتایج انتخابات را زیر سوال بردند.حتی اگر هم موسوی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود و نتایج انتخابات معکوس گردد(که بسیار بعید است) ارای بالای احمدی نژاد که احتمالا از بیست میلیون هم تجاوز خواهد کرد نوعی کج دهنی به مردمی است که در طول ریاست جمهوری حضرت میمون مصائب فراوانی را متحمل شدند.شبکه های بی بی سی فارسی،صدای امریکا و ... که پیش از انتخابات با شگردهای گوناگون قصد داشتند علاوه بر حفظ مخاطبین خود مردم را دعوت به رای دادن کنند اکنون که خرشان از پل گذشته نتایج انتخابات را نادرست دانسته و انرا ناشی از تقلب سران در ارا دانسته اند.<br />ستاد انتخاباتی احمدی نژاد وی را پیروز میدان انتخابات اعلام نموده و از هم اکنون سبزی وی را برای چهار سال اینده پاک میکند.به راستی چقدر طرفداران احمدی نژاد گاو تشریف دارند(با پوزش فراوان از جامعه محترم گاوها).صرفه نظر ار جیره خواران حکومت مردم عام شهر نشین که هرچند عده ای قلیل و نااگاه هستند اما با وجود این شواهد و قراین که تقلب در انتخابات را فریاد میزند هنوز نمی توانند بپذیرند که احمدی نژاد یک لمپن سیاسی به تمامین معنا و یک مدیر بی مسئولیت و نالایق و یک اخوند لباس شخصی متعفن است.<br />به قول محسن مخلباف:چقدر ما بدشانسیم که رهبران سیاسی ما همچون ماندلا و گاندی نیستند.<br />این ملت نزدیک صد و پنجاه سال است که پایه های مبارزاتی ازادی خواهانه خود را از صدر مشروطیت تا به نهضت ملی و تا به انقلاب سال پنجاه و هفت و از ان موقع تا به امروز بنیاد نهاده و چندین نهضت و قیام عظیم را برای مطالبه حقوق انسانی و حقیقی خود پی ریخته.اما در عین تاسف و ناباوری ملت ایران با این همه سابقه مبارزاتی عظیم همچنان باید از مشکلاتی که دهه ها پیش برای انها قیام کرد نیز رنج ببرد.از فساد دولتی،از فقر و فحشا،از دروغ و ریا و دزدی سیاستمداران،از تضاد طبقاتی و مشکلات اقتصادی،از دیکتاتوری و نبودی ازادی های سیاسی و از انتخابات غیر ازاد و توتالیتر مدارانه و نتایج از پیش تعیین شده همچنان در عذاب است و همچنان نیز سرگردان در برهوت دروغهای دغل کران به دنبال ازادی میگردد.اما اینکه این ازادی کی بدست می اید و بهایش چیست را در اینده خواهیم فهمید.اما امیدوارم این ملت از این فجایع تاریخی که اندکی ارزش از جانب مقامات را بر رای انها به دنبال ندارد پند بگیرند و دیگر هیچ گونه اقدامی را برای مشروعیت این رژیم مرتکب نشوند.<br />از طرفی دیگر شماری از جیره خوران انگلیس و امریکا نیز از این اب گل الود ماهی گرفته و به جای انکه نسبت به این انتخابات نمایشی و نتایج فوق العاده نمایشی ان اعتراض کنند به طرح مسائل و درگیری های اتمی ایران و جهان پرداخته و به بررسی جوانب این موضوع در دولت احمدی نژاد و وجود ان در صورت انتخاب موسوی در دولتش اقدام نموده و نگرانی خود را نیز از این بابت ابراز مینمایند.<br />انتخابات به پایان رسید ولی از نظر فرهنگی و اجتماعی چه پیامدی میتواند برای مردم به دنبال داشته باشد؟ایا اگر احمدی نژاد رئیس جمهور دولت دهم شود(که به احتمال زیاد میشود) مردم سرشان به سنگ میخورد و دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نمی کنند؟ایا انتخابات شوراها که سال اینده است را تحریم میکنند؟ایا به انتخابات دولت یازدهم که چهار سال اینده خواهد بود نه خواهند گفت؟ایا به این درک میرسند که مشکل اساسی خود ما هستیم نه حکومت و باید به اصلاح خود بپردازیم تا به دموکراسی برسیم؟<br />در این میان مردم واقعا باید به ما حق دهند که انان را ابله و بی فکر خطاب کنیم.گلویمان پاره شد از بس گفتیم رای ندهید،رای شما تاثیری ندارد،انتخابات را تحریم کنید تا مشتی محکم بر دهان حکومت بکوبانید،سر و ته یک کرباسند و ... .اما کی گفت و کی شنید؟مردم رای دادند و نخستین کسانی هم که در معرض حمله نتایج و افتضاحات ان خواهند بود خود این مردم فریب خورده هستند.<img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5346747052892774050" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 293px; CURSOR: hand; HEIGHT: 288px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjKYt19QijTJ6-SjW6yH6XhfHfh0fnuqwo5rVotI8vcriwNdzZWNaEGZfOvXD6w92evOMV7hrRX7v5ygx6Fg2UvxAKk6DeHQu9HL1FAolwgKB8Zwu9m4RjzR4_Wd7LOiMcN6fIe-EfS6PPj/s320/1-gawwwwwwan-3.jpg" border="0" /></span></strong></div><br /><p><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5346748839100505858" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 214px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEg5iIfqWXii6-nmZHjFY69pDQFI_iRWP8yF8mzJz0lLZmGrMAbHFBwPDlM05EKX0yi8qZ3546I9A0aSzcKWriVrHuJJb4VGO6i7Q4o_0mLka6xgO3p6814hA6QP9mE0S10kvwm4ZajJ6b9O/s320/dead.8000web.jpg" border="0" /><span style="font-size:130%;"><strong><br />موسوی هم احتمالا پس از این دور همچون رفسنجانی یکی از مقامات عالی کشور را غصب خواهد کرد.البته این در صورتی خواهد بود که موسوی و خاتمی و رفسنجانی با خامنه ای و احمدی نژاد به توافق نرسیده باشند و واقعا هدف اصلاح طلبان و نیمه اصلاح طلبان انتخاب موسوی به عنوان رئیس جمهور بوده باشد که اگر غیر این باشد باید شاهد بگو و مگوها و درگیری های لفظی و فراتر از ان نیز باشیم(البته بعید به نظر میرسد).<br />احمدرضا رادان(جملگی فراریان تیمارستان)جانشین فرمانده نیروهای انتظامی کل کشور هشدار به سرکوب هرگونه تظاهراتی اعم از جشن و شادمانی و اعم از نارضایتی مخالفان دولت داد.همچنین رزمایش نیروهای نظامی نیز ساعتی پیش اغاز گشت که طبق ادعای مسئولان ذی ربط به منظور برقراری نظم در بین مردم و ستادهای انتخاباتی صورت پذیرفت.<br />در پایان باید بگویم که این انتخابات ترفند دیگری بود که رژیم به واسطه اوردن موسوی و کروبی به میدان سعی در جذب ارا و کشاندن مردم به پای صندوقهای رای داشت که بدین وسیله با دست پر به سراغ مذاکرات اتمی با امریکا رود و بدین سان مشروعیت خود را نیز تضمین کند.به هر حال امیدوارم حساب کار دست مردم امده باشد و فهمیده باشند که یک من ازادی اسلامی چقدر روغن دارد</strong></span></p>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-23419271016506040472009-06-12T02:43:00.000-07:002009-06-12T02:55:45.671-07:00انتخابات یا انتصابات؟!<div><div><a href="http://i44.tinypic.com/11tygea.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 598px; CURSOR: hand; HEIGHT: 398px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://i44.tinypic.com/11tygea.jpg" border="0" /></a><br /><br /><br /><div dir="rtl" align="right"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5346376147162491026" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 250px; CURSOR: hand; HEIGHT: 150px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjokbmbsN_sg7Xp8lVvL6lurwh6LQMwMlG53uBhHG1DhtLuQk0DL6miQhGmhvM3tDT0GUhBQSg2py65cddmEn-_MuQDiYEw7nXAvgQk1CT7bqk7E8ng63ZO4ahXLSNZgePFz0tbvcY9hJcC/s320/A0139411.jpg" border="0" /></div></div></div><strong><span style="font-size:130%;"><br />بلاخره روز انتخابات فرا رسید و متاسفانه باید بگویم که سطح استقبال مردم از به اصطلاح انتخاباتی که تا به این دقیقه برگزار گشته در سطح خوبی قرار داشته است.همان طور که مطلع هستید میر حسین موسوی خامنه در بین مردم بسیاری از شهرهای بزرگ ایران به خصوص پایتخت و به خصوص در میان جوانان و دانشجویان با توجه به تکیه ای که بر ازادی های اجتماعی و ازادی بیان دارد از محبوبیت قابل توجهی برخوردار است.<br />ملت ایران دسته کم طی دو سه قرن گذشته نشان داده اند که از حافظه تاریخی بسیار ضعیفی برخوردار هستند.ملتی که از تاریخ درس نگیرد محکوم به تکرار ان است.بسیاری شور و جنجال انتصابات دوره هفتم و هشتم را به خاطر دارند و از هیجانات ناشی از دروغهای دغل کاران به اصطلاح اصلاح طلب اگاه هستند.اینکه چگونه خاتمی به مردم وعده های رنگ و وارنگ و تجدد خواهانه داد و در عین وقاحت به هیچ یک از انها عمل نکرد و سر انجام سبب تداوم رژیم و مشروعیت نیم بند ان در میان جهانیان شد و این در حالی بود که وی قدرت بسیج همگانی و کودتایی علیه رژیم برای نجات ایران را داشت.اما بقای رژیم و حفظ منافع خویش را بر مناع ملی و پیشرفت کشور ترجیح داد.هنوز هم به یاد داریم که چه تظاهرات عظیمی به نفع خاتمی در سطح کشور برگزار میشد و هنوز هم به یاد داریم که چه سروده هایی برای رهایی میهن از بند که سروده نمیشد اما انکه نتیجه اش چه شد،بر عهده قضاوت تاریخ و قضاوت مردم میباشد.باعث تاسف است که ملت هفتاد میلیونی ایران تنها باید از میان چهار کاندیدایی که کارنامه یکی از دیگری سیاه تر و پلید تر است تنها یک نفر را به عنوان رئیس جمهور خویش انتخاب کنند.بدتر انکه انتخاب انان نیز تاثیری بر روند کلی انتصابات ندارد و در نهایت رئیس جمهور انتخاب شده رای خویش را حاصل حضور همان جمعیتی میداند که اصلا به وی رای ندادند.گویا مردم هنوز کوی دانشگاه و قیام دانشجویی 18 تیر و قتلهای زنجیره ای را به یاد ندارند که در زمان ریاست جمهوری همین خاتمی روشن فکر ! رخ داد و به یاد ندارند که چه افتخاراتی را از ملت ما غصب کرد.گویا به یاد ندارند که موسوی در جریان نخست وزیری خود،وزارت جنگ و امور خارجه تا چه حد کمر بر فرمانات خمینی و خامنه ای بسته بود.گویا نقش گسترده وی در جریان به اصطلاح انقلاب فرهنگی و پاکسازی مراکز دانش اندوزی را از روشن فکران و میهن پرستان به یاد ندارند.گویا به یاد ندارند که این فرد دستش به خون چند هزار نفر الوده است.و در عین تعجب باز هم شاهد حمایت مردم ار موسوی هستیم.اما چرا مردم از موسوی حمایت میکنند؟<br />باید بگویم که تا حدودی نیز باید به مردم حق داد.مردم به حدی در زیر فشارهای اقتصادی و خانوادگی و اجتماعی از هر نوعش هستند که قدرت تصمیم گیری و تعقل را تا انکه صرف ستیز با ظلم کنند صرف مصالحه با ان مینمایند.طبیعی است که یک دختر جوان با توجه به گشتهای گشاد(با عرض معذرت) که سرتاسر کشور را فرا گرفته اند در حصرت بالا دادن روسری خود بدون انکه مورد تذکر عقده ای های گشادی قرار بگیرد به موسوی رای بدهد.طبیعی است که مردم با وجود ان همه فشاری که توسط دولت میمون نژاد برشان تحمیل شد فریب طرحهای اصلاح طلبانه موسوی را بخورند.طبیعی است که با وجود اختناق بی سابقه دولت احمدی نژاد پس از جنگ را بهانه ای برای رای خود به موسوی به امید وجود ازادی های بیان در کشور قرار دهند.با این وجود باید بیاموزیم که عملا نه رای ما و نه تصمیم گیری های ما هیچ تاثیری بر روند تصمیمات حضرت اخوند و مقامات بالا رتبه مملکتی ندارد.در جریان نامه ای هم که رفسنجانی به خامنه ای نوشت علی رغم تمامی شایعات موجود خامنه ای هیچ پاسخی در جواب انتقادات تند و تیز رفسنجانی نداد و این خود به نوعی نشانگر مغایرت نظرات خامنه ای با عقاید رفسنجانی و پافشاری اش بر تداوم و بقای دولت احمدی نژاد بر مسند ریاست جمهوری است.چنان که وی در سخرانی های خویش به صورت غیر مستقیم نیز به موسوی خامنه تاخته و وی را به بی اطلاعی از پیشرفتهای دولت و حکومت در سیاستهای خارجی محکوم نموده است.نباید نادیده گرفت که تصمیم خامنه ای شاید بیش از شصت یا شایدم هفتاد درصد نتیجه انتخابات را مشخص میکند و باقی مانده نیز مربوط میشود به تصمیمات رفسنجانی و سایر اخوند کله گنده ها که البته رای اصلی همان رای خامنه ای است.<br />پس از سال شصت و هفت مطمئنا رژیم تا به این حد با بحران و تنش در درون اجزای حکومتی و خطر سقوط مواجه نبوده است.از طرفی بیانات تند احمدی نژاد بین مقامات عالی و روحانیون اختلاف ایجاد نمود و سبب گردید که رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام طی نامه ای رسمی نارضایتی خود از روند سیاسی کشور را ابراز دارد و از طرفی دیگر اجتماعات عظیم مردم و به خصوص دانشجویان در حمایت از یکی از کاندیداها که شعار مرگ بر دیکتاتور،توب،تانک،بسیجی دیگر اثر ندارد،دروغ ممنوع و ... سر داده اند نشان از مخالفتهای شدید مردم با سیاستهای دولت و در حالت کلی مانیفیست حکومت اسلامی دارد.این نظریه از انجا بیشتر قوت میگیرد که یدالله جوانی رییس دفر سیاسی سپاه پاسداران، موسوی را به انقلاب مخملی و حرکت در جهت منافع امریکا و غرب و حتی تندروانه تر وی را به جاسوسی ایران به دستور سیا متهم میکند.تمامی این موارد حاکی از اختلافات عظیمی است که تنها بخش کوچکی از ان در روزنامه جات دولتی و یا غیر دولتی منعکس میشود.چنانچه تعجب برانگیز نیست که مهدی خرعلی پسرایت الله خزعلی معروف و از عرب زادگان قهار طی بیانانی شدید الحن در برنامه میزگردی با شمای صدای امریکا(حال اینکه وی در صدای امریکا که بودجه اش توسط دولت امریکا تامین میشود صحبت نموده بحث دیگری است) از انتخابات و عدم وجود صداقت در دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا سخن به میان اورده و حتی طبق جریانات گذشته پدرش را نیز شدیدا محکوم میکند.قبلا نیز در جایی خواندم که این اقا به پدرش گفته:روزی مردم با همین عمامه هایتان شما را دار خواهند زد.<br />تمامی اینکه حکایت از وجود اصطکاک اتشین تضادهای درونی حکومت دارد.گرچه فکر میکنم که سقوط حکومت به چیزی بیش از این احتیاج دارد ولی اگر روند ادامه این قضایا به همین ترتیب تداوم پیدا کند باید شاهد سقوط حکومت طی سه چهار سال اینده و شاید هم کمتر باشیم.<br />در هر حال امروز روز انتخابات(یا همان انتصابات) است و متاسفانه مردم معترض و مخالف دولت و حکومت تا جایی که انتخابات را تحریم کنند به موسوی که وی را تجلی گر قدرت مردم و سربندی ملت میدانند رای میدهند که زهی خیال باطل اگر هم اینگونه باشد با وجود خامنه ای و سپاه و بسیج و سایر اوباش حکومتی عملا اصلاحاتی که به نفع مردم و کشور باشد با شکست مواجه میشود.باید بدانیم که وجود این حکومت فاسد و سراپا اشکال و ریا مانع هرگونه اصلاحاتی است و اصلاحات تنها با رد شدن از روی جسد این رژیم میسر است که البته دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد.گروهی نیز شرایط فعلی را مقدمه ای برای سقوط رژیم دانسته(که میتونم بگویم تا حدودی ممکن است درست باشد) و موسوی را نیز همچون گورباچف اصلاحات چی ای میدانند که سرانجام مسیر را برای سقوط حکومت فراهم میکند(البته در این میان باید شاهد ظهور یک یلتسینی هم باشیم).<br />با همه این اوصاف من یکی که چشمم اب نمیخورد که موسوی خواهان سقوط رژیم و قادر به اصلاحات اساسی باشد.ولی میتوانم بگویم با توجه به محبوبیتی که در بین مردم و به خصوص جوانان مخالف دولت و حکومت پیدا کرده میتواند ناخواسته این عمل را انجام دهد.ور نه که باید شاهد همین وضع وخیم باشیم،همین اش و همین کاسه.<br />به هر حال امیدوارم این رژیم سایه شوم خودش را هرچه زودتر از سر ملت ایران کم کند و فکر میکنم سی سال تجربه تلخ تاریخی کافی باشد که ملت از این وقایع و افتضاحات پند گرفته باشند(هر چند که خیلی خوشبینانه است).<img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5346377203586870098" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 274px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEigTcn7m0zmaab89-UgT0PnI9DIo1C1XZGhZKRbBb6_bacACbQC8zS3y-3losJInqWN1WRa1tXIA0CDsAZuv_mvKOt3gTMERlFbcmgAOGbAXnMpvCSWkPX9g7kjFEPTHPavW1V8cwPwRTFD/s320/dooshize.jpg" border="0" /></span></strong><br /><p><span style="font-size:130%;">بانو سیمین بهبهانی که یکی از بزرگترین شاعران،روشن فکران و مبارزین عصر ماست سخرانی بسیار جالبی را در جریان کنفرانسی در بروکسل ایراد کردند که در ادامه انرا با هم میخوانیم.<br />با همین صدای تنها میگویم که این گونه انتخاب را درست نمیدانم و به هیچ یک از نامزدها رای نمیدهم …<br />خانم سیمین بهبهانی شاعره ی بزرگ و نام آور ایران پیامی در رابطه با انتخابات پیش رو به کنفرانسی که در روزهای پنجم و ششم ژوئن ۲۰۰۹ در رابطه با انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران در شهر بروکسل تشکیل شد، فرستاده است که متن آن به شرح زیر است:<br />هموطنان گرامی و دوستان عزیز که از هر جای جهان گرد هم آمدهاید تا دربارهی سرنوشت کشور خود همراهی و هماندیشی کنید.میخواستم که در حضور شما باشم و دیده به دیدارتان روشن کنم. بیماری امانم نداد.<br />میخواستم به پای تو تقدیم جان کنمبختم چنین نخواست که کاری چنان کنم<br />پس به نوشتن کلامی بس میکنم. کشور ما اکنون بر سر چهارراه سرنوشت ایستاده است. ”انتخابات” را میگویم. با چهار نامزد از صافی گذشتهاش! هرچه کردم که خود را به انتخاب یکی از این چهار تن راضی کنم، نشد!میگویند کشور چهل میلیون شخصیت حایز شرایط شرکت در انتخابات را دارد. فرض کنیم که نیمی از این جمعیت خواهان شرکت هستند؛ آیا در میان آنان شمار قابل توجهی استاد و اندیشهور و اقتصاددان و روشنفکر و سیاستمدار وجود نداشت که فقط چهار تن (آنهم از کسانی که امتحان خود را در ورطهی ادارهی مملکت دادهاند)، پس از گذشتن از ”صافی” به مردم معرفی شوند تا از میان آنان یکی را برگزینند؟ملت ما اجازهی تشکیل حزب و گروه و جمعیت ندارد. کانون نویسندگان ایران چهلساله شد و هنوز مجوز رسمی نگرفتهاست! در کشورهای دموکراتیک، نمایندگان یا روسای جمهور را احزاب، یعنی مردم تعیین میکنند و به میدان رقابت میفرستند.در کشور ما عکس این است. یک جمع کوچک صلاحیت آنان را تصویب میکند، آنگاه مردم مکلف میشوند که برای ایشان تبلیغ کنند!من یک صدای تنها هستم، در حد خانهیی که در آن سکونت دارم. اما اختیار تفکر و تشخیص خودرا در دست دارم. با همین صدای تنها میگویم که این گونه انتخاب را درست نمیدانم و به هیچ یک از نامزدها رای نمیدهم.به رای هر فرد یا گروه احترام میگذارم. ضمنا یادآور میشوم که این بخت را نداشتهام که به هیچ حزب یا گروهی وابسته باشم، اما برای آنانکه به درستی در گروهی یا حزبی همکاری میکنند آرزوی توفیق دارم.همچنین برای کسانی که با اعتماد راستین در انتخابات اخیر ایران شرکت میکنند آرزوی خیر و صلاح میکنم.برای کشورم ایران، آرزوی آزادی و سربلندی و آرامش و نیکبختی دارم.جهان را از آفت جنگ و ترور و ظلم و شقاوت بهدور میخواهم.کلام ” تاگور” شاعر و فیلسوف هند را به یاد میآورم که گفت:”به امید روزی که آفتاب صلح و تمدن، چون نخل زرینی از فراز بلندیهای مشرقزمین بردمد”.<br />پنجشنه ۴ جون</span></p><p><span style="font-size:130%;"> ۲۰۰۹http:www.beyan.eu </span></p>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-20287943265796623602009-06-10T02:53:00.000-07:002009-06-10T03:05:07.124-07:00یک نکته مثبت انتصابات<div><div><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhesl1ot63JVQQTQZsXR-3zAHbZ0wmWjN8ceattOPRTtFGY5ZRpyUPJcVeXPUIjiBUx6LE1giZTCGNYXcA3IJxyck6JrSyip-0S6gQY-ggNWu72fU9TB2GBGH34mTKjBWN1Z6jy9DzVeByU/s1600-h/eight.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5345636075874888898" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 233px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhesl1ot63JVQQTQZsXR-3zAHbZ0wmWjN8ceattOPRTtFGY5ZRpyUPJcVeXPUIjiBUx6LE1giZTCGNYXcA3IJxyck6JrSyip-0S6gQY-ggNWu72fU9TB2GBGH34mTKjBWN1Z6jy9DzVeByU/s320/eight.jpg" border="0" /></a><span style="font-size:130%;"><br /><strong>همل ظور که همگان مستحضر میباشند کمتر از دو روز دیگر تا پایان عمر دولت نهم و انتخابات جمهوری اسلامی باقی مانده است.همگان میدانیم که دولت احمدی نژاد در طی این سی سال بدتر،افتضاح تر و غیر مسئولانه تر از همه دولتهای پیشین عمل کرده است و خسارتهایی را برای مملکت به بار اورده که شاید تنها کافی باشد بگوییم احمدی نژاد در طی این چهار سال ریاست جمهوری اش بیش از هر دولت دیگری چهره جمهوری اسلامی را برای ما تداعی گر بوده است.وی پیشتاز افکار عقب افتاده،مرتجعانه،دگم و توخالی و نمود بیان مانیفیست کثیف حکومت اسلامی بوده است.احمدی نژاد به ما ثابت کرد که دیگر هیچ گاه فریب هیچ اصولگرایی را نخوریم(هر چند که فریب اللهان اسهال طلب همچنان در فریب عوام یکه تازند).احمدی نژاد به ما ثابت کرد که بدتر از رجایی و خاتمی هم وجود دارد و به ما ثابت کرد درجه تحجر و عقب افتاده بودن یک انسان ! تا چه حد میتواند رخ بنماید.<br />انتصابات این دوره نیز همچون جنجال انتخاباتی خاتمی برای من از ارزشی برخوردار نیست و هرچند که میر حسین موسوی به خصوص در کتاب دولت امید خود مسائل بسیار مترقیانه و پیشرفت طلبانه ای را مطرح کرده اما سابقه سیاه سیاسی او و همچنین عدم اختیارات حقیقی یک رئیس جمهور با وجود فرد قلدری به نام ولی فقی حتی در صورت باطن نیک و صادق یک فرد نیز کافی است که پی ببریم وجود موسوی نیز حتی اگر واقعا میهن پرست و ازادی منش باشد صرفا اخرین نیرنگ حکومت برای بقایش است.البته خوب میدانیم که موسوی را نیز نمی توان فردی میهن پرست و مترقی قلم داد کرد و مشخص است که هیچ فرد میهن پرست و مترقی ای علاوه بر اینکه اجازه حضور در صحنه سیاسی کشور و نهادهای دولتی را نمی یابد بلکه خود به واسطه پایبندی به شرف و وجدانش پای خود را به عرصه کثیف سیاستهای اسلامیون باز نمی کند.<br />با این وجود این به اصطلاح انتخابات(بخوانید انتصابات)یک نکته مثبت و سازنده ای را نیز با خود به همراه داشت.اتحاد و هبستگی مخالفان دولت احمدی نژاد و همچنین همبستگی و همدلی بسیاری از مخالفان حکومت چنانچه حلقه های عظیم انسانی برای فریاد اعتراض خود نسبت به عقب افتادگان ملاگرا را شامل گردید.در طول چند سالی که از عمر کوتاهم میگذارد تا به حال هیچ گاه تا به این حد شور ناسیونالیستی و معترضانه نسبت به ارتجاع را ندیده بودم.حضور میلیونی مردم تنها در پایتخت و میدان مصدق(ولیعصر) و اعلان اعتراض خود به کثافت نقش بسته بر ایران و شعارهای انقلابی نمود فریاد یک ملت علیه اهداف ضد میهنی و استهجان امیز به شدت ارمان گرایانه از نوع اسلامی اش دارد.هر چند که متاسفانه مردم در یافتن مصداق حقیقی عدالت و منجی ایران دچار اشتباه شده اند اما امروزه رنگ سبز تا جایی که نماد حمایت از میر حسین موسوی باشد تبدیل به نشانی در جهت کوباندن مشتی محکم بر دهان بیت رهبری و احمدی نژاد شده است.نشانی که هبستگی یک ملت و اتحاد قلبها را برای سازندگی و ابادانی کشور به فرومایگان دیکتاتور بی ناموس دیکته میکند.<br />قصد من از این بیانات به هیچ عنوان حمایت از انتصابات نمایشی حکومت و یا طرفداری از موسوی نیست بلکه تنها قصد دارم نشان دهم که خواست مردم برای سرافرازی وطنشان امروز بیش از هر زمان دیگری در قالب پوشش،کلمات و اهداف نمایان گشته است.هرچند همان طور که ذکر کردم مردم اینبار نیز همچون دوره انتخاباتی که به نفع خاتمی خاتمه یافت به جای انکه به دنبال هویت خویش و منجی حقیقی این ملت که همان روشن فکر زندانی است باشند برای باری دوباره فریب یکی دیگر از مهره های حکومتی که قصدش رد بحران از سر حکومت است را خورده اند.<br />اما فکر میکنم در پشت همه این مسائل و تظاهرات مفهوم و واقعه عظیم تری نیز خوابیده باشد که یا منجر به سرنگونی حکومت و چیره شدن امریکا و غرب بر ایران می شود یا برای همیشه ازادی و ازادگی و استقلال مردم این کشور را به همراه دارد و یا هیچ چیز تغییر نخواهد کرد و اوضاع همچنان به وفق مراد حکومت و به ضرر مردم پیش خواهد رفت.اصولا فکر نمی کنم که این حکومت با توجه به ریشه سوخته اش قابل اصلاح باشد اما یک خطا و تصمیم گیری غلط و یک شکست در نقشه های توطئه امیز حکومت علیه ملت میتواند به سقوط ارتجاع اسلامی منجر شود.همان طور که گورباچف برای نجات شوروی و جلوگیری از سقوط ان قد علم کرد اما نتوانست به هدفش برسد اینبار نیز شاید موسوی و شرکا درگیر بازی ای شوند که نتوانند جلوی مردم بایستند و سرانجام با دستان خود سیر نابودی خویش را فراهم اورند.هر چند که این دیدگاه بسیار خوشبینانه به نظر می اید اما برخی رویدادهای سیاسی در درون حکومت و جریانات سیاسی حاکم بر منطقه و جهان نمود خوبی برای سخن من به حساب می اید که البته بر صحتش پافشاری نمی کنم.<br />اختلافات درون حکومت اینبار تا حدی افزایش یافته که دیگر اخبار این تفاوتهای فکری حتی در روزنامه جات و نشریات حکومتی نیز انتشار یافته است.چنانچه امروز صبح در تیتر یکی از روزنامه های دولتی خواندم:رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به نامه رئیس مجلس خبرگان وی را صاحب اختیار تام در تصمیم گیری ها دانست.این مورد بر میگردد به نامه ای که رفسنجانی به خامنه ای نوشت و از وخامت اوضاع و پرروگی های احمدی نژاد احساس خطر کرد.ولی انصافا به احمدی نژاد باید یک ایولی گفت.انچه که بسیاری از سایتها و رسانه های خبری و شبکه های ماهواره سی سال در مورد دزدان حکومتی ابراز داشتند و به گوش مردم نرسید را احمدی نژاد با صراحت کامل در مقابل دهها میلیون جمعیت حاضر در مقابل تلویزیونها،کامپیوتر ها و سایر دستگاههای صوتی تصویری بیان داشت و توانست به نحو احسن پته اوباش حکومتی و روسا را بر روی اب بریزد.البته نباید نادیده گرفت که این دلقک هیچ کدام از اتهامات وارده بر خود را نپذیرفت و در کمال وقاحت انها را ناشی از بی اطلاعی و قرض ورزی های دشمنانش دانست.<br />مناظرات تلویزیونی ای که در طی دو هفته گذشته از شبکه سه سیما پخش شد در واقع بزنگاهی بود برای انکه طرفین دعوی به افشاگری هایی علیه یکدیگر بپردازند و پشت سر هم پته یکدیگر را روی اب بریزند که در این میان قضیه رفسنجانی و ناطق و سایر بروبچس حکومتی از همه بیشتر غوقا به پا کرد.از طرف دیگر حماقت بیش از اندازه احمدی نژاد و عدم اندیشه و تدبیری جهت گریز از اتهامات وارده به وی،نه تنها کمکی به وی نکرد بلکه چهره دروغ پرداز و پلید اندیش وی را بیش از پیش بر همگان اشکار کرد و در این میان تنها یک سری از بیشعوران نفهم هستند که امارهای دروغین منتشر شده توسط وی را صداقت و حقیقت تمام میدادند که خوب فکر نمی کنم جهالت این افراد نیاز به توصیف داشته باشد.<br />دسته کم با این جوی که من در خیابانها و میادین شهرها و استانهای بزرگ کشور میبینم احتمال انکه موسوی انتخاب شود(البته توسط روساء نه مردم) بسیار زیاد است.گندهایی که احمدی نژاد بالا اورده و گه خوری هایی که در تضاد با منافع مردم کرده وی را سخت دچار مشکل ساخته است.به گونه ای که میتوان گفت این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست و احتمالش بسیار کم است که رفسنجانی و شرکا بگذارند فردی که علنا انها را دزد و مفسد خوانده چهار سال دیگر نیز رئیس جمهور باقی بماند.خامنه ای هم که معلوم است طفلکی بدجور گیرباژ کرده و لال شده در مقابل اعتراضات و شکایات رفسنجانی صلاح اداره امور و نظارت بر ارگانهای کشور و تصمیم گیری را به وی واگذار کرده است و مورد ذکر شده با توجه به حمایت رفسنجانی از موسوی و اختیارات فراوان وی در ارکان حکومتی و همچنین حمایت خامنه ای از میمون نژاد(که نوعی یار منفی به حساب می اید)میتواند تا حدود زیادی به خارج شدن احمدی نژاد از صحنه سیاسی جمهوری اسلامی کمک کند.خدا رو چه دیدید شاید حتی وی نیز همچون هویدا به زندان بیفتد و شایدم حتی به اعدام محکوم شود.شاید در نظر اول این حرف من یک بیان بزرگ نمایانه و خیالی باشد اما با توجه به هجوم انبوه اصلاح طلبان به جناح اصولگرا و دولت نهم و شخص احمدی نژاد و حتی تیترهای بزرگ خبری روزنامه های تماما دولتی ای همچون جمهوری اسلامی مبنی بر محاکمه احمدی نژاد میتوانند در تصریح حرف من نمونه های خوبی باشند.</strong></span><br /><br /><div dir="rtl" align="right"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5345637467431763794" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 185px; CURSOR: hand; HEIGHT: 320px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh5eISxvNrFqX4j_FCn4lx-Qs04zV5hyphenhyphen4wcr0NpdSf4Ln3zeFAOph8Isk54oiUknI_gntEVbRRGeji8XQYCGKyLPaE8y2_Qm8KqhLdaaWaVu-SQIh4NOGJ57DpYE8g4h6z5tMHVZMetPPMx/s320/10ohdsz.jpg" border="0" /></div></div></div><br /><strong><span style="font-size:130%;"><br />احمدی نژاد در صورتی که در سمت ریاست جمهوری باقی بماند نوعی تیر خلاص به نابودی حکومت محسوب میشود.زیرا که هیچ کس تاکنون همچون وی نتوانسته اعتراض اذهان عمومی و تهدید منافع حکومت را به دنبال داشته باشد.البته انتصاب دوباره وی به عنوان رئیس جمهور و باقی ماندن وی به مدت چهار سال دیگر در منصب ریاست جمهوری و سپس حضور فرد به اصلاح اصلاح طلبی چون موسوی میتواند راه را برای تحقق هرچه بیشتر و بهتر مخالفتهای مردم با جمهوری اسلامی و سر انجام سقوط ان را فراهم کند.<br />در دوره خاتمی معدود ازادی های بیان و اجتماعی به مردم اعمال شد که کمی مردم را ارام کرد اما با اتمام عمر ریاست جمهوری خاتمی و خاتمه ان یک ذره ازادی در دولت احمدی نژاد شدیدا سبب خشم و کوفتگی مردم شد.به نظر میرسد که سید علی اقا قصد دارد جریان را به نفع خود تغییر دهد و وضع را کمی ارام کند تا دوباره اگر مردم را علیه خواسته هایش یافت سپس تر جناح اصولگرا را بر سر کار اورد.اما با توجه به اینکه مردم(به خصوص در شهرهای بزرگ) نسبت به چهار سال پیش هوشیار تر و اگاه تر شده اند در صورت پاره ای اصلاحات میتوانند از ظرفیت ایرانی خود استفاده بهینه تری بکنند چنانچه خامنه ای دیگر قادر نباشد فردی چون احمدی نژاد را بر سر کار اورد.<br />هر چند که تمامی اینها در یک حکومت دیکتاتوری از کمتر معنایی برخوردار است و با توجه به ارتجاع اسلامی حاکم بر ایران و عدم واهمه از هر گونه جنایت و کشتار وخفه کردن هر گونه صدایی در گلو مانع از خلاصی ایران و مردم از وضع حاکم است.ولی در هر حال امیدوارم که این اخرین انتصاباتی باشد که حکومت اسلامی برگزار میکند.</span></strong>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-70380681438936299972009-06-06T04:21:00.000-07:002009-06-06T04:27:07.017-07:00افتضاحات کاندیدی<div><div><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhKHKn4Vk6NE7ARIa8qFX4r7lKoTDLzZAuopbHhGYzHmW3EwEqfwXKnmCivsLahSbgRsiCEHLwst_jZDwM2Y85qw-_Z7udDEbh0sqqGMLWmlbHRyAdG89AKMzkyDOOfKIJFygG0KbLf1FDt/s1600-h/hx7oqdcf3kjd1zotkcvr.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5344173344005113602" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 234px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhKHKn4Vk6NE7ARIa8qFX4r7lKoTDLzZAuopbHhGYzHmW3EwEqfwXKnmCivsLahSbgRsiCEHLwst_jZDwM2Y85qw-_Z7udDEbh0sqqGMLWmlbHRyAdG89AKMzkyDOOfKIJFygG0KbLf1FDt/s320/hx7oqdcf3kjd1zotkcvr.jpg" border="0" /></a><br /><br /><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;">کمتر از یک هفته دیگر تا انتخابات دولت دهم و کمتر از یک هفته دیگر تا نمایشات فرمایشی و نتایج از پیش تعیین شده جمهوری اسلامی باقی مانده است.انتخاباتی که در ان همچون سالهای گذشته چند تن از مهره های حکومتی گرداننده گردانه چرخه افتضاحات و خودنمایی حکومت هستند.طبق معمول هر دوره نامزدها شعارهایی میدهند که عملا حتی اگر در بطن موضوع نیز خواستار عملی شدن انها باشند از سوی حزب اللهیان رژیم با مخالفت رو به رو خواهند شد و قادر به انجام و اجرای انها نخواهند بود.این انتخابات از نظر جوی که در کشور ایجاد کرده و تنشی که بین ارکان حکومت به وجود اورده شباهت زیادی به انتخابات دولت هفتم و هشتم دارد که به صورت متوالی خاتمی به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد.منتها در صحنه انتخابات فعلی به جای خاتمی شاهد حضور شاگرد وی یعنی جناب مهندس! میر حسین موسوی می باشیم که طرفدارانش وی را تجلی عدالت و سیاستهای مردمی امیر کبیر و شوالیه پایان دهنده شب تاریک میدانند.این توصیفات اغراق امیز انچنان پر رنگ و افراط گرایانه است که حتی پایان عمر رژیم نیز شاید شایسته چنین رویکردها و نظراتی نباشد.انگونه که از واکنش مردم شهرهای بزرگ ایران پیداست کسانی که قرار است در این انتخابات شرکت کنند به موسوی خامنه رای خواهند داد و اگر وی به عنوان رئیس جمهور دولت دهم برگزیده شود علاوه بر اینکه طی دسته کم طی بیست و هفت سال گذشته با سنت شکنی ای مواجه میشویم که در ان به غیر از سه سال پس از انقلاب تنها چهار سال بنیه زمانی برای اداره مملکت! توسط رئیس جمهور وجود داشته بلکه کلیه عملکردها،شعارها،طرحها و حمایتهای روسای حکومت از رئیس جمهور یک دوره که احمدی نژاد باشد به کلی زیر سوال میرود.البته به احتمال زیاد مردمی که دسته کم در شهرهای بزرگ در این انتخابات شرکت میکنند گزینه نخستشان برای کاندیدای رئیس جمهوری میر حسین موسوی خواهد بود اما پشتوانه گرم اوباش بسیج،سپاه و بعضا ارتش و حمایت اکثر روستاهای کشور که معیار سنجششان از لیاقت یک رئیس جمهور تنها به توزیع مجانی کیسه های برنج و سیب زمینی در سطح این دهاتها محدود میشود فارق از اینکه این انتخابات ازاد نبوده میتواند برگ برنده ای برای احمدی نژاد باشد.در این بین فکر نمی کنم هیچ شانسی برای کروبی و به خصوص رضایی برای برنده شدن در این چرخه مضحک شهربازی حیوانات حکومت اسلامی وجود داشته باشد.هر چند که فکر میکنم کروبی میتواند کارهایی بکند که بیش از حکومت به نفع مردم و مافع ملی ایران باشد اما با توجه به حمایت اندکی که مردم و روششششششن فکران دینی!!! از وی میکنند شانسی نیز برای وی باقی نخواهد ماند.در واقع انتخابات اصلی بین دو دلقک اخوند پرست حکومت اسلامی خواهد بود.که در ان یا موسوی با پشتوانه شعارهای دل خوش کن و الکی و عوام فریبانه اش انتخاب خواهد شد یا احمدی نژاد به مثابه حمایت شخص سید علی اقا و دیگر ارکان مزدور حکومت که بهشان اشاره شد.<a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEir_2EyWkN50UrmTJ7WgirIcFbDKMY30r7FePx1YVnyPrCA2CVlYzrdVsN4jnyJ0QbD5yNr3l6-iCOrtEAOi6C35PL9MTzOgkcyUILMtvWfnWvjOMYm1JHKMIZahzeeHziFdPhbXDoEsNYw/s1600-h/6dd9.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5344173909810614098" style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 132px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEir_2EyWkN50UrmTJ7WgirIcFbDKMY30r7FePx1YVnyPrCA2CVlYzrdVsN4jnyJ0QbD5yNr3l6-iCOrtEAOi6C35PL9MTzOgkcyUILMtvWfnWvjOMYm1JHKMIZahzeeHziFdPhbXDoEsNYw/s320/6dd9.jpg" border="0" /></a></span></strong></div><br /><div dir="rtl" align="right"><strong><span style="font-size:130%;">نکته جالبی که پس از سی سال در این دور از انتخابات روی داده وجود برنامه هایی برای مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری است که تاکنون سه مناظره بین کروبی و محسن رضایی،احمدی نژاد و میر حسین موسوی،محسن رضایی و میر حسین موسوی برگزار شده که هر کدام تبعات و نتایجی را به دنبال داشته که از ان میتوان به ریختن پته کله گنده های حکومت همچون رفسنجانی و ناطق نوری توسط احمدی نژاد و متقابلا ضایع شدنش در مقابل موسوی اشاره کرد.که طی مناظره یاد شده احمدی نژاد به جای انکه طرحها و ایده های موسوی را نقد کند به بازگشایی سوابق حامیان موسوی همچون خاتمی و رفسنجانی پرداخت و حتی بدتر انکه پای زن موسوی را نیز وسط کشید و با زبان بی زبانی مدارک تحصیلی وی را غیر قانونی و شاید هم نامعتبر و جعلی خواند.از طرفی دیگر نیز موسوی به بردن ابروی ایران توسط احمدی نژاد،عدم وجود ازادی بیان و خفقان بیشتر سیاسی در کشور نسبت به گذشته،افراط و تفریطها در قبال مقابله با اسرائیل،توهمات پوچ جناب میمون نژاد همچون مدیریت جهانی،هولوکاست،طرح ربودن احمدی نژاد و ... و مضحک بودن انها اشاره کرد که در نوع خودش جالب بود که البته عصبانیت شدید احمدی نژاد و گرفتن تیک برای او را به همراه داشت.البته احمدی نژاد نیز رویش از سنگ پای قزوین هم زیادتر بود موسوی را به بی اطلاعی از اوضاع ایران و جهان و نااگاهی از مدیریت شایسته و مسئولانه دولت وی محکوم کرد که واکنش شدید اطلاح طلبان،جناحهای همفکر و حامی انها و خبرگزاری های اصلاح طلب را به دنبال داشت که برای احمدی نژاد انزوای شدید و بی ابرویی بیش از پیش را به دنبال داشت.به خصوص انکه حرفهای تند او به رفسنجانی منجر به واکنش شدید دفتر وی و درخواست برگزاری میز گردی بین رفسنجانی و احمدی نژاد برای روشن شدن قضیه شد.احمدی نژاد رفتاری را از خود نشان داد که حتی اگر در طی چهار سال ریاست جمهوری اش فرض را بر این بگیریم که وی فرد لایق و با کفایتی بوده با این اعمال زشت و طرح مسائلی نامربوط و شخصی ابروی نداشته خود را برد و اعتبار نداشته اش را تا حد یک مقام سطح پایین و بی سواد(که البته هست)تنزل داد و در مقابل موسوی هم که به نظر میرسد مواظب حرفهایش و اینکه سوتی ندهد بود و پیوسته در تلاش بود که غافله را به احمدی نژاد نبازد با متانت و خونسردی در مقابل اتهامات وی به رفسنجانی و حامیان خود سکوت کرد و تنها به دفاع از همسرش و نقد سیاستهای غلط خارجی،اقتصادی... افتضاح احمدی نژاد پرداخت.باید بگویم که طی این مناظره وقاحت و کثیف بودن احمدی نژاد بیش از پیش به همگان نمایان شد.یاداوری پیروزمندانه احمدی نژاد از تعادل وضع اقتصادی در دولت وی نسبت به دوره های قبل،ازادی بیان،ازادی های اجتماعی و غیره در چهار سال ریاست جمهوری خود نشانی حز حماقت و دروغهای شاخ و دم دار! وی ندارد.هیچ احدی تورم بیست و پنج درصدی(طبق گزارشات خبرگزاری ها و روزنامه های خود حکومت همچون افتاب،همشهری،تابناک،کیهان...) را که جناب محمود انها را به شانزده درصد کاهش دادند در کنار خفقان شدید سیاسی(نسبت به دو دهه گذشته) و موارد متعدد دیگر را نشان از تعادل و پیشرفت نمی داند.وقیحانه تر انکه وی پا را فراتر گذاشته و از قیام ملی دانشجویان ازادیخواه(18 تیر) به عنوان جنبشی امریکایی یاد کرد.حال من مانده ام این مردک روسپی که هیچ گونه سر رشته ای در هیچ زمینه ای ندارد و حتی توانایی به خاطر سپردن جملات از پیش اماده شده اش را نیز ندارد(به طوری که هر چند ثانیه یکبار برای خواندن مزخرفاتش به جزوه اش مراجعه میکرد) چگونه و با چه رویی و با چه هدفی سعی میکند که به مردم شهرنشین حقانیت خود را ثابت کند.<br />در طرف دیگر قضیه نیز موسوی قرار دارد.دسته کم شاید حافظه سیاسی خیلی ها جنایات و استهجان افرینی های موسوی را به یاد نیاورد اما سابقه سیاسی وی بر ان کسانی که باید روشن باشد روشن است.نقش گسترده وی در پاکسازی روشن فکران از دانشگاهها،ازار و اذیت دختران و پسرانی که با مد روز پیش میروند و طرح مسئله پوشش یکدست اسلامی برای نخستین بار در ایران،نقش گسترده وی در اعدام ازادیخواهان،عدم کفایت وی در سمت نخست وزیری،وزارت امور خارجه و وزارت جنگ و فرمانبرداری صرف از دستورات خمینی و خامنه ای گوشه ای از زندگی نامه سیاسی وی است که لازم است طرفداران موسوی به خصوص کسانی که وی را سمبل اصلاحات و ازادی میدانند مد نظر داشته باشند.<br />مشی کلی افکار موسوی نیز بیشتر در گستره عقاید اصول گرایانه است تا انکه عقایدی اصلاح طلبانه را لحاظ کند.در بسیاری از سخنرانی ها و مصاحبه هایش نیز همچون اصولگرایان مسائل مجعول و چرندی همچون حمایت امام زمان از حکومت اسلامی،جهانی شدن اسلام،ارتباط قوی با روحانیت و ... را مطرح میکند که در میان اصلاح طلبان معروف غیر اخوند کمتر دیده میشود.بسیاری از حرفها و شعارهای وی نیز عملا ناشدنی است و در تضاد شدید با مانیفیست ولایت فقیه می باشد.با ذکر این نکته که وی تا به امروز طرحهای منسجمی برای حل معضلات سیاسی،اقتصادی و اجتماعی و باقی مشکلات رو به افزایش ملت ارائه نداده است و بعید میدانم که وی بتواند علی رغم شعارهای توخالی ای که میدهد همچون خاتمی پایش را فراتر از حرف مفت زدن بگذارد.<br />دو کاندیدای باقی مانده نیز از نظر من چندان شانسی نه از نظر بازکردن جای پا برای خودشان و نه از نظر رفع بحرانهای کشور ندارند.در مورد ان رضایی بیشرف که تنها یک دوره رئیس جمهوری اش میتواند سه برابر احمدی نژاد حامل ضرر و زیان و تمسخر برای ایرانیان باشد نظری نمی دهم زیرا که پرونده سیاه وی و فعالیتهایش در سازمان اطلاعات و شکنجه گری هایش بر همگان پوشیده است.<br />در میان کاندیدهای یاد شده من فکر میکنم اگر هم قرار باشد به صورت نسبی فردی به عنوان رئیس جمهور به اصطلاح منتخب معرفی شود ان کروبی است.لحن صحبت کروبی بسیار دون شان یک سیاستمدار و همچون خمینی است اما نسبت به بقیه سرش به تنش تا حدودی می ارزد.در میان این چهار کاندیدا نیز وی تنها فردی است که کلیه برنامه هایش برای اینده را به طور مشخص بیان کرده و به نظر هم نمیرسد خودش از شعارهایی که میدهد سرباز زند و همچنین تندروی ها و کله خر بازی هایش نیز میتواند تنش و اختلاف در درون حکومت ایجاد کند.امشب هم مناظره وی با احمدی نژاد خواهد بود که شخصا فکر میکنم باید شاهد رک گویی ها و حملات متوالی وی به احمدی نژاد باشیم که مطمئنا میتواند به محبوبیت او کمک کند.<img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5344174365632462802" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 269px; CURSOR: hand; HEIGHT: 320px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhehvYce5qYQwR3TDohhQsz-FScxOtP_uYTjBu1hgMiuKWaTOMhQXakVraA_XNTQLOOzCPGPWBu95j0oJwSvDqDh0GGM_SWz8rPcz3Ei55e3AHQQJcPbRAz6S0j4q9UNJEdxPOznHJIYLVQ/s320/FreeIranBoycottFreedomSmall72Dpi.jpg" border="0" /></span></strong></div></div></div><br /><span style="font-size:130%;"><strong><br />در کل همه اینها حرفها را زدم تا بلکه منصفانه قضاوت کرده باشم.اما حقیقت این است که این انتخابات صرفا نمایشی مضحک است.نمایشی که در ان چهار نفر که از فیلتر شورای نگهبان گذشته اند به عرض اندام میپردازند و با شعارهای رنگ و وارنگ خود در سدد جلب نظر مردم و کشاندن انها به پای صندوقهای رای و بخشیدن مشروعیت به حکومت اسلامی هستند.علاوه بر ان با وجود انکه حتی یک روزنامه و نشریه ازاد در این مملکت وجود ندارد هیچ احتمالی را برای تاثیر رای مردم در جریان این انتخابات قائل نیستم.حتی اگر چهار فرد میهن پرست و لایق نیز از اعضای نامزد سمت ریاست جمهوری بودند من یکی که به حکومتی که در طی سی سال حاکمیت مستبدانه خود فقط و فقط حامل ننگ و درد و فلاکت و بدبختی برای مردم بوده رای نخواهم داد.حتی اگر هم رایم تاثیر داشته باشد باز هم رای نخواهم داد.زیرا طبق گفته شخص خاتمی در اواخر دوران ریاست جمهوری اش،رئیس جمهور صرفا مجری است و از خود اختیار و قدرتی برای تصمیم گیری ندارد.همه چیز دست سید علی اقا است و همه چیز طبق میل وی پیش میرود.<br />کاندید در معنای فرانسه به معنای احمق است.از نظر من نیز چهار فرد نام برده نامزد ریاست جمهوری نه کاندیدا بلکه احمق و کاندید هستند و این افتضاحات نیز تنها حماقت را میرساند.</strong></span>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-86336237859514062032009-05-21T04:42:00.000-07:002009-05-21T04:51:00.287-07:00رای ابلهان هدف اصلی ملایان<div><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh3uqTxVtAENZWY_JMmPWKY4MImKu4OZ5XIXGeeCtFaNead0tlr1xvrzrB5gYZNBcMpAuto2zU4xvNpTz8qYMq1at8-CIJif3GxYp8czKnvhxa__q-e-e09K-z4LS8hpHPcj5tfzmCs-JBQ/s1600-h/210fvu7v2qzpypyqpws8.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5338241944660280018" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 133px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh3uqTxVtAENZWY_JMmPWKY4MImKu4OZ5XIXGeeCtFaNead0tlr1xvrzrB5gYZNBcMpAuto2zU4xvNpTz8qYMq1at8-CIJif3GxYp8czKnvhxa__q-e-e09K-z4LS8hpHPcj5tfzmCs-JBQ/s320/210fvu7v2qzpypyqpws8.jpg" border="0" /></a> <span style="font-size:130%;"><strong><br />امسال جنجال و بازار انتخابات ریاست جمهوری چندان داغ نیست.چه از نظر حجم تبلیغات و منافع حکومت و چه از نظر شاخصه های شخصیتی کاندیداها که گستره وسیعی را دارا باشد نسبت به سالهای گذشته انتخابات کمی تنزل کرده است.دلیل نخستش مطمئنا عدم استقبال مردم از هرگونه انتخابات سیاسی است که معمولا اگر در خیابانها و اتوبوسها و اماکن عمومی نظر مردم را نسبت به حکومت و انتخابات جویا شوید دسته کم از هر ده نفت شش هفت نفر فحش و بد و بیراه روانه حکومت میکنند.البته کم نیز نیستند مردمی که بدون اطلاع از دیالکتیک کلی حکومت فریب شامورتی بازی های امثال موسوی خامنه را خورده و به هوای یک دولت بهتر و لایق تر که بتواند کمی نابسمانی و گندی که احمدی نژاد برای مملکت به بار اورده را راست و ریست کند به کاندیدای شیاد ریاکار پناه میبرند.همان گونه که عده نسبتا قابل توجهی از مردم فریب سخنان خوش رنگ و لعاب احمدی نژاد را خوردند و فکر کردند که یک مرتیکه میمون که سرتاپاشو بوی گند بسیج و اخوند برداشته میاد و به واسطه خزعبلاتی که از مغز پوکش استخراج کرده گشتهای ارشاد و طرح امنیت اجتماعی و این بند و بساط را جمع میکنه یا مثلا تورم و گرانی و سیاستهای نادرست خارجی و داخلی را رفع و رجوع میکند.و البته دیدیم که این رییس جمهور منتخب چه دسته گلهای رنگ و وارنگی تقدیم این ملت کرد و چقدر هم به وعده ها و شعارهایش عمل کرد.نتیجتا نه تنها احمدی نژاد به شعار انتخاباتی اش یعنی گسترش مهر و عدالت در سطح کشور عمل نکرد بلکه یکی از عوامل اصلی در گسترش بی عدالتی و بی مهری بود و سیاستهای غلط و طرحهای افتضاح اقتصادی وی مملکت را نسبت به سالهای پیش بسیار فلج تر کرد.<br />امروزه هم که شاهد جفتک پرانی های میر حسین موسوی هستیم که همچون احمدی نژاد و سایر رئیس جمهورهای گذشته با انگشت گذاشتن بر روی ضعفهای اصلی حاکم بر مملکت و زندگی مردم و بیان مشکلاتی که حرف دل هر ایرانی است سعی دارد که پست ریاست جمهوری حکومت ولی وقیح را به چنگ اورد.اکثر طرفداران موسوی نیز که مردم وعام را شامل میشوند نیز بدون کوچکترین تحقیق و اطلاعی از سوابق سیاسی میر حسین موسوی فقط با چهار کلمه که از دهان مبارکه میر حسین خارج شده گول او را خرده و به جای خاتمی مفلوک این مردک را سمبل دموکراسی قرار دادند.غافل از اینکه بدانند همین جناب میر حسین موسوی از اعضای اصلی شورای انقلاب فرهنگی بود که وظیفه عمده اش پاکسازی دانشگاه از مدیران،اساتید و دانشجویان نخبه و دگراندیش بود.همچنین این حضرت در اعدامهای شوم سالهای 60-67 نقش موثری را ایفا نمود.با وجود همه اینها ملت الاغ اسلام زده بدون اینکه اصلا با خود بگویند این بابا کیه،چه کاره بوده،مدرک تحصیلیش چیه،واقعا چقدر صداقت داره و ...فقط از سر اجبار نفرت از احمدی نژاد و شعارهای تهی و عملا ناشدنی موسوی فریب این مار خوش خط و خال را میخورند.<br />خوشبختانه با توجه با شناختی که اگاهگان از شخصیتهای سیاسی و غیر سیاسی حکومتی دارند تعداد بسیار زیادی اسناد کتبی و تصویری که شامل مقالات متعدد،فیلم و عکس میشود را در اینترنت و شبکه های ماهواره ای قرار داده اند که حسابی پته این افراد دو دوزه باز را رو اب ریخته.فقط کافی است که در قسمت سرچ گوگل یا هر موتور جستجوگر و مرورگر دیگری نام موسوی یا کروبی و این قبیل افراد شارلاتان را همراه با کلماتی همچون قتل،جنایت،دزدی،فساد و ...را تایپ کنید تا شاهد صدها و هزاران صفحه نتیجه باشید که شاید بتوانند شما را با بخشی از شخصیت این لجاجگان اشنا سازند.البته شاید اصلا نیازی نیز به طی همه این موارد نباشد.شما فقط کافی است شما فقط کافی است خود را با دیالکتیک افراد به اصطلاح اصلاح طلب و مترقی! اصولگرا اشنا سازید تا دریابید که امثال موسوی و کروبی علی رغم تمامی حرفهای قشنگ و مترقیانه ای که میزنند همواره بر حرکت در مسیر منافع حکومت و دفاع از ارمانهای ! جمهوری اسلامی و اسلام تکیه میکنند و ولایت فقیه را به عنوان نماینده تام الاختیار مردم و این ملت قبول دارند و اعتماد به ولی فقیه و نظام اسلامی را نیز سفارش میکنند.با این وجود ایا ذره ای از شعارهایی که این افراد میدهند با توجه به این عقاید انحرافی شان مصداق دارد؟تمامی نیرنگهایی که این اراذل و اوباش به کار میبرند صرفا جنبه عوام فریبی و دغل بازی دارد و هرکس که این اراجیف را باور کند ابلهی به تمامین معناست.اصلا هرکس در این انتخابات شرکت کند در وهله اول رای به احمق بودن خود داده است.<br />اصلا این حکومت را چه به اصلاحات؟! این حکومت از ریشه دچار چنان عقب افتادگی ها و اشتباهات فاحشی است که اصلی ترین و تنها راه اصلاحات نابودی این حکومت و تنظیم قانونی اساسی مبنی بر منافع ملی و حقوق شهروندی و انسانی هر ایرانی است.مگر میشود از درختی که ریشه اش پوسیده با وجود همه تلاشهای شبانه روزی و نگهداری های هر چند مسئولانه انتظار میوه های خوش رنگ و طعم داشت؟دسته کم قانون اساسی مشروطه با وجود همه کمی و کاستی هایش اهداف و اساس مترقیانه و اصول نیکی را دنبال میکرد ولی قانون اساسی و اصول و بنیاد این حکومت چه؟مگر جز این است که این حکومت پایه اش بر خون و جان انسانها و فریب و دروغ و مغایرت با منافع ملی ایران و سلب هرگونه ازادی و اندیشه استوار شده است؟مگر غیر از این است که تنها سی سال حکومت ولی وقیح بر ایران این مملکت را به قعر دره تاریکی و سیاهی کشانده است؟مگر غیر از این است که میزان اثار تاریخی صادر و دزدی شده از ایران در طی این سی دهه از دو هزار سال غارت و چپاول بیگانگان بیشتر بوده؟هر روزی که ایران ننگ جمهوری اسلامی را بر خود هموار میکند شاهد شمار زیادی استهجان و کثافت کاریها و بر باد رفتن اعتبار و ابرو و منابع ملی و طبیعی خودمان هستیم.دسته کم حکومت شاه چهار تا رکن برای پز دادنش داشت ولی این حکومت چی؟<br />حالا من یا بسیار دیگر از افراد و اشخاص در دنیای حقیقی و مجازی چهره این اوباش دغل باز و نمایش انتخابات را افشا میکنند و برگ برگ کارنامه سیاه حکومت و کاندیداها را مور بررسی قرار میدهند اما دوباره این ملت ساده لوح فریب این ازپیشگان منفعت طلب را میخورند.باید بگویم کسانی که هم ادعای مخالفت با حکومت را دارند و هم در انتخابات شرکت میکنند نه تنها لیاقتشان این حکومت است بلکه سزاوار اشغالهایی صدها بار بدتر از این هستند.<img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5338242609954340562" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 231px; CURSOR: hand; HEIGHT: 320px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi71kec9_cCzGxkJ8G2v2Fsmrosli6mvzsxCdKY4k7ef0hWFN-c5gS-HqoRHhmCm9w0SrLr1FdbFXTbTsNAbIly_vQpBi7zzJQzsuwlqZCwIQTSx4fkn7wVROcTkis_5E1z_r2E6j5258Yw/s320/ahmadinejad.jpg" border="0" /></strong></span></div><br /><span style="font-size:130%;"><strong>در همین بین مانده ام این احمدی نژاد چه چیز برای عرض اندام دارد و طی این چهار سال چه کار مفیدی برای این مردم انجام داده که حال میخواهد با ان برای خود رای جمع کند.گرچه به احتمال نود و پنج درصد همچنان باید شاهد حضور جناب محمود بر مسند ریاست جمهوری باشیم ولی یقین دارم که احمدی نژاد به هیچ عنوان گزینه نخست همان عده ساده انگار نیز نخواهد بود.شهرها و استانهای اذربایجانی،کرد،لر و بلوچ و مردم تهران که بخش اعظم جمعیت ایران را تشکیل میدهند اکثرا با احمدی نژاد مخالفند.حال انکه مابقی مردم ایران چه فکری میکنند بماند.اما جالبتر انکه احمدی نژاد از تلاش اهر چه بیشتر خود برای افزایش و محکم ساختن پایه های مهر و عدالت در طی چهار سال اینده ریاست جمهوری خود در صورت انتخاب شدنش صحبت میکند.اخر من نمی فهمم اگر این مهر و عدالت است پس بی عدالت و بی مهری دیگر چیست؟<br />خلاصه اینکه سعی کنیم با کمی فکر و بهره گیری از خرد خود انقدر تک بعدی و خود فریبانه نسبت به قضایا نگاه نکنیم و اگر واقعا خواستار پیشرفت و بر قراری عدالت و صلح و ازادی در ایران هستیم از هر گونه عملی که ذره ای به جهت جریان رود سیاه حکومت حرکت میکند اجتناب کنیم.این حکومت به رای من و شما نیاز ندارد بلکه به حضور ما نیاز دارد که حرفی برای گفتن چه در مقابل موافقانش و چه در مقابل دولتهای خارجی داشته باشد.به هر حال امیدوارم این اخرین انتخاباتی باشد که حکومت برگزار میکند.هر چند که خیلی خوشبینانه است. </strong></span>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-15189693453455604242009-05-16T06:44:00.000-07:002009-05-16T06:55:28.628-07:00سالروز زایش سردار پیر<a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhOf9ZWujvSjbdIERzI2CY0ICXhtqhyqcVYbOHs-hD2TuYygfv4BZOxVzTInJ5c4ZHQvDZErACnrzsuJCUKNiQQkVDqQAuyWoGRpBdtXCncfi_nWbfbIPXPFq7UD_fvj0QYCMHClYLAPvNn/s1600-h/untitleÙ.bmp"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5336419333669795282" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 163px; CURSOR: hand; HEIGHT: 227px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhOf9ZWujvSjbdIERzI2CY0ICXhtqhyqcVYbOHs-hD2TuYygfv4BZOxVzTInJ5c4ZHQvDZErACnrzsuJCUKNiQQkVDqQAuyWoGRpBdtXCncfi_nWbfbIPXPFq7UD_fvj0QYCMHClYLAPvNn/s320/untitle%D9%81.bmp" border="0" /></a> <strong><span style="font-size:130%;">بیست و نهم اردیبهشت ماه،سالروز میلاد زنده یاد دکتر محمد مصدق بر عموم میهن پرستان و مشروطه خواهان حقیقی و تمامی کسانی که برای برقراری ازادی و استقلال و بر قراری عدالت اجتماعی و حقوق بشر در کشورمان ایران تلاش میکنند خجسته باد.</span></strong><br /><p><span style="font-size:130%;"><strong>نام والای مصـدق به جهان خواهد بود<br />تا به تاريخ بشر، دست امان خواهد بود<br />درس بيداری ابناء زمان خواهـــد بود<br />جان فدای سخنش باد که تا دامن حشر<br />که به فرجام سخن، مشت گران خواهد بود<br />مشت کوبنده، نشان داد به کوبندهء خلق<br />نهضتی ساخت که جوشان و دمان خواهد بود<br />بانگ ناقوس وی از وحشت ايرانِ خموش<br />که چراغ ره هر پير و جوان خواهد بود<br />آفرين بر تو و بر عزم تو ای پير مراد<br />خوش سپردی رَه و اين رفته روان خواهد بود<br />دام ها بود به هر گام تو، از سُرخ و سياه<br />تا ابد لعنتشان وِرد زبان خواهد بود<br />دين فروشان و حسودان اگرت طعنه زدند<br />ضربتی خورد که در گوش بدان خواهد بود<br />حامی پَستِ قوام، از تو و نيروی عوام<br />خُنک آن قوم کزو نام ونشان خواهد بود<br />نام ايرانِ کهن زنده شد از همّتِ خلق<br />(سروده ی فریدون توللی پس از قیام ملی 30 تیر)</strong></span></p>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-86771138385218898552009-05-05T07:44:00.000-07:002009-05-05T07:50:32.115-07:00دین و جهل دو روی یک سکه اند<a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiMXiqPUeKN65qCRLKN0mtS-3z8XNKR788fYJ5X_lCu9wdshDwkqvowzoNvDX9671pGjjjhz0aaa_nV0PVLBvW0QQPlidiiSNLsy9rgGLDA-WTDIsHDqrVgmQZtz6XZQou6VxrbuhFZPryY/s1600-h/1zveszd.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5332351424845370786" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 250px; CURSOR: hand; HEIGHT: 154px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiMXiqPUeKN65qCRLKN0mtS-3z8XNKR788fYJ5X_lCu9wdshDwkqvowzoNvDX9671pGjjjhz0aaa_nV0PVLBvW0QQPlidiiSNLsy9rgGLDA-WTDIsHDqrVgmQZtz6XZQou6VxrbuhFZPryY/s320/1zveszd.jpg" border="0" /></a> <strong><br />یکی از هم میهنان گرامی در قسمت سی باکس وبلاگ چندین پیغام ارسال کردند که بنده به دلیل طولانی شدن پاسخم و رویه کلی ام با تمامی مخاطبین مسلمان پستی را در پاسخ به این عزیز اختصاص دادم که انرا را در ادامه میخوانید.</strong><br /><span style="font-size:130%;"><strong></strong></span><br /><span style="font-size:130%;"><strong>متن این هم میهن مسلمان به شرح زیر میباشد:</strong></span><br /><br /><strong>من هم با تمام کارهای این رژیم موافق نیستم ولی الله ،محمد ،علی و دین اسلام رو قبول دارم و معتقدم نه تنها در ایران که در هرجایی از دنیا اگر احکام اسلام-در مورد هرکس-اجرا بشه اون جامعه تبدیل به مدینه ی فاضله می شه .مگه کدوم آیه ی قرآن برخلاف خیر و خوبیه؟اینکه فرمود:*نیکو سخن بگویید*اینکه فرمود:*میتوان قاتل را قصاص کرد اما اگر عفو کنید بهتر است؟*اینکه فرمود:*غیبت نکنید؟* *مال حرام نخورید؟ پیامبر و امامانمون هم همه مارو تشویق به انجام کارهای خوب کردند.ولی اگه عده ای-حتی آخوند-پیدا بشن و احکام اسلامی رو به خوبی اجرا نکنن،ما باید تقصیر رو گردن خدا و پیامبر و امامان بذاریم؟این انصافه؟اگه مثلا یه پزشک به بیمارش گفت:"اینا رو بخور،اینا رو نخور و.." و بیمار انجام نداد باید بریم هرچی از دهنمون در میاد به پزشک بگیم؟آیا این کار عاقلانه است؟امگه معاویه و عبیدالله و.. عبا و عمامه نداشتن؟چرا داشتن ولی امام حسین به ظاهرشون نگاه نکرد،به پیشونی پینه بستشون نگاه نکرد بلکه گفت:من برای امر به معروف و نهی از منکر قیام می کنم...<br />شما می فرمایید:اون دنیارو قبول ندارید.خوب اگه اون دنیا رو قبول ندارید من در جوابتون عرض می کنم:چیزی واقعی تر از اون دنیا وجود نداره چرا که ما تو این دنیا فوقش 70 سال می مونیم بعدش به جایی خواهیم رفت که وجود داره چون اگه اینطور نباشه آفرینش ما انسان ها عبث بوده شما خودتون اذعان کردید که باید خوب باشیم.می خوام ازتون بپرسم:خوب باشیم که چی بشه؟اون دنیا که وجود نداره پس چرا باید خوب بود؟!وقتی یه آدم خوب در مقابل خوبیش پاداشی نمی گیره چرا باید خوب باشه و وقتی که شما خودتون اذعان کردید که باید خوب باشیم.می خوام ازتون بپرسم:خوب باشیم که چی بشه؟اون دنیا که وجود نداره پس چرا باید خوب بود؟!وقتی یه آدم خوب در مقابل خوبیش پاداشی نمی گیره چرا باید خوب باشه و وقتی به آدم بد در مقابل بدی هاش کیفر نمی بینه چرا باید دست از بدی برداره؟<br />درضمن ازتون می خوام کتابهایی رو که برخی مسلمان زاده ها نوشتن و همش از روی غرض ورزی و کینه بوده نخونید اگه به دنبال حقایق هستید کتب کسانی رو بخونید که مسلمان نبودن امّا با تحقیق در این دین به چیزهایی رسیدن که اون دنیا مایه ی افتخار مسلمونها قرار خواهند گرفت.برید و کتاب "امام حسین(ع)وایران"کورت فریشلرآلمانی رو بخونید.برید سخنان جرج جرداق مسیحی درباره ی حضرت علی(ع)رو بخونید.برید کتاب "توماس کارلایل"انگلیسی رو بخونید که اذعان کرده:"حکومت 4 سال و 9 ماه ی علی(ع)،بهترین دوران حکومت ها بوده. بله!اگه قرار باشه آدم فقط نوشته های سلمان رشدی،علی دشتی و...رو بخونه یا فقط به حرفای رضا فاضلی ها گوش بده میشه یکی بدتر از اونا.اما اگه آدم کینه رو بذاره کنار و منطقی به مسائل نگاه کنه به چیزهایی پی می بره که دیگه ذره ای حرف بدگویان روش اثر نمی ذاره...ببخشید حرفام طولانی شد،راستی برای ایمان به اون دنیا کافیه کتابهایی رو بخونید که سخنان اونایی که دچار مرگ موقّت شدن توش نوشته شده و همشون-حتی نامسلمونا-اعتراف کردن که به غیر از این دنیا جای دیگه ای هم هست که پس از مرگ ،آدمی آنجا را می شناسد.بیاییم حقیقت را ارج نهیم و بدانیم انکار حقایق کمکمان که نمی کند هیچ،بدبختمان هم خواهد کرد با سپاس از شما....موفّق و خوشبخت باشید إن شاء الله. "اسلام به ذات خود ندارد عیبی/هر عیب که هست از مسلمانی ماست.</strong><br /><strong></strong><br /><span style="font-size:130%;">و حال پاسخ من:</span><br /><br /><strong>هم میهن گرامی خواهشمندم با چشم بسته نسبت به قضیه نگاه نکنید.نه تنها اکنون بلکه از همان صدر اسلام نیز اسلام در هرجا که گام نهاد حامل بدبختی و درد و نکبت برای مردم بود و در طول تاریخ نیز تنها ملتی که توانست با وجود سمبلیک اکثریت مسلمان به افتخار و عظمت برسد ملت ایران بود که ان نیز در بطن موضوع متوجه ایرانیان است نه دین و ائینی که به ان معتقدند که اگر اینگونه بود عربستان باید در طول تاریخ از همه کشورهای دنیا پیشرفته تر و متمدن تر میشد که بر خلاف این مورد اعراب نه تنها تا مدت کوتاهی پس از ظهور اسلام در ان سرزمین بلکن تا همین امروز نیز علی رغم پیشرفتهای ظاهری وابسته از نظر فرهنگی و روابط اجتماعی و پاره ای بسیار از مسائل دیگر همچنان ملتی عقب افتاده و کوتاه فکر هستند.هم اکنون نیز تمامی کشورهای مسلمان یا درگیر جنگ و اغتشاش و عقب ماندگی های بسیار در اکثر زمینه ها هستند،همچون: پاکستان،افغانستان،عراق و یا به یکسری پیشرفتهای نسبی ان هم به کمک کشورهای منفعت طلب خارجی رسیدند که ان نیز در مقابل پیشرفتهای کشورهای خارجی چندان به چشم نمی اید.<br />دوست عزیز بنده اصلا به واسطه عملکرد افتضاح این حکومت از اسلام انتقاد نمی کنم بلکه قلم نقد من معطوف صدر اسلام،کردار محمد و امامان و قران است.شما نیز بهتر است به جای استناد به ایات مدنی به درونمایه ایات مکی توجه کنید.ایا هیچ گاه به خود اجازه داده اید که برای یکبار هم که شده نقد اشخاص برجسته و دانشمند را در مورد خدا و دینی همچون اسلام بخوانید؟از نظر من این حکومت از نظر درجه تحجر و جنایت یک دهم اعمال خلفای صدر اسلام نیز نیست.در جای جای قران مطالب شرم اوری وجود دارد که هر انسان خردمندی اگر کمی با دیده خرد و تهی از تعصب انها را بخواند به واقعیت پی خواهد برد.دوست من اگر قران را بدون علم قبلی اینکه مسلمان و به اصطلاح معتقد به اصول این دین هستی بخوانی مطمئنا پرسشهایی در ذهنت ایجاد خواهد شد که شاید شما را به سمت و سوی حقیقت هدایت کند<br />.نمی فهمم چرا شما کار خوب را مستلزم پاداشی عظیم و یا وجه نقدی میدانید.شما میگویید بدون دریافت پاداش انجام عملی خوب بی معنی است.یعنی اگر واقعا شما نیز روزی به خدا و دین و ان دنیا بی اعتقاد شوید ادم میکشید؟دزدی میکنید؟هرزگی میکنید؟مگر پدر و مادر شما و یا من در قبال زحماتی که برای رشد و پرورش ما کشیدند از ما پاداش میخواهند؟انان این کار را میکنند چون ما از گوشت و خون انها هستیم و خوشبختی ما خوشبختی انها هم محسوب میشود و موفقیت ما سبب خشنودی و نشاط انها هم هست.هیچ برایتان پیش امده است که به فرد مستحق و نیازمندی کمک مالی کنید؟در ان لحظه چه احساسی به شما دست میدهد؟احساسی دینی یا احساسی انسانی از روی نشاط؟ایا از روی طمع ان دنیا به ان فرد فقیر کمک کردید؟باید بگویم اگر شما به خاطر وجود دنیای دیگر کار خوب انجام میدهید افکارتان با انچه که شماری از به اصطلاح علمای اسلامی می گویند نیز مغایرت دارد.شما اگر واقعا عاشق ان خدای نادیده هستید نباید به خاطر بهشت و حور و کوثر کار خوب انجام دهید بلکه باید به خاظر خود او نسبت به او عشق بورزید و اعمال نیک انجام دهید.در ضمن انسان لزوما برای حیاتی جاودانه به وجود نیامده.انسان زمانی که به وجود امد در طی قرن ها و هزاره ها به یک اصل کلی و یک هدف رسید و ان نیز خدمت به بشریت و گام نهادن در راه پیشرفت و ترقی است.حال ایا حتما باید دنیایی دیگر وجود داشته باشد تا این هدف معنا پیدا کند؟جدا از این ما تا ابد در ان دنیا میخواهیم چیکار کنیم؟ان دنیا بیشتر خسته کننده است تا لذت بخش.<br />بنده تا به حال علاوه بر کتاب منتقدین ضد دین ایرانی کتب بسیار دانشمندان خارجی را در نقد خدا و دین خواندم و در مقابل دین و خدا حرف انان را بسیار منطقی تر یافتم.مرحوم دشتی شاید خیلی از حرفهایش درست نبوده باشد ولی اگر حرفهایش غلط و نادرست و غرض ورزانه بود چرا باید کشته میشد؟یا مرحوم فاضلی برای چه باید پسرش را به خاطر عقاید ضد اسلامی اش به واسطه جنایت پیشگی این حکومت از دست میداد؟اصلا انان برای چه باید نسبت به اسلام کینه توز میبودند؟دلیل مبارزه یک فرد ضد دین و ضد اسلامی همچون خود من با اسلام به دلیل ریشه پوچ و فاسد اسلام و نقش گسترده ایست که این دین در بدبختی امروز ما و خاطرات تلخ تاریخی هم چون حمله وحشیانه اعراب به ایران داشته.شما نیز بهتر است نگاهی به جامعه خود و جامعه مسلمانان بیندازید تا ببینید که روزانه چند تن از مسلمانان گروه گروه دست کم غیر علنی از اسلام خارج میشوند.سخن گفتن با مردم نمود این سخن است.شما نیز بهتر است به کتب هزاران نفر از دانش پژوهان و دگراندیشانی مراجعه کنید که خود زمانی با تمام وجود به دین و خدا عشق میورزیدند.<br />مرگ موقت نیز از نظر من حیله ای بیش برای فریب مردم نیست.تا به حال نیز به صورت مشخص و صادقانه از سوی کسی چنین موضوعی اذعان نشده.هرچند که از نظر علمی نیز مرگ موقت کل سیستم حافظه و تفکر انسان را حتی تا چند ثانیه مرگ موقت کاملا دچار مشکل میسازد.به این ترتیب حتی اگر هم کسی واقعا دنیای دیگری را دیده باشد نمی تواند انرا به خاطر بیاورد و شکل منسجمی از انرا در ذهنش ایجاد کند.<br />هم میهن گرامی شما بسیار از منطق و حقیقت سخن میگویید ولی کمتر به ان توجه مینمایید.حقیقت یک اصل یا تئوری تک بعدی نیست که از یک زاویه به ان نگریست بلکه باید چند جانبه و نقادانه نسبت به هر چیز واکنش نشان داد.<br />من نیز میگویم اسلام به ذات خود سر تا پا اشکال است و هر گونه ماله کشی و توجیه نسبت به این ضد و نقیضات نیز از جانب خود ما انسانها است.زیرا ما انسانها علاقه زیادی به این داریم که خود را فریب دهیم.</strong><br /><br /><br /><div dir="rtl" align="right"></div>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-13459240938388663312009-05-02T10:19:00.000-07:002009-05-02T10:21:05.476-07:00دل ارا هم اعدام شد<strong></strong><br /><strong></strong><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhzJ2FUZzCGvKSPov_bV4eTmC4O5p4Bv8hpL2_LtgjQNLPa97fR71dl9GfuhC-5Ssy8gzq5kyez7oS_qXVSUdlZSYGy98KzG59ojzw1CEZNCygOHFPWSeN2FrLuNbl2YJHfmEmlWxlbGhD-/s1600-h/arton3987.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5331277671372511698" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 200px; CURSOR: hand; HEIGHT: 268px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhzJ2FUZzCGvKSPov_bV4eTmC4O5p4Bv8hpL2_LtgjQNLPa97fR71dl9GfuhC-5Ssy8gzq5kyez7oS_qXVSUdlZSYGy98KzG59ojzw1CEZNCygOHFPWSeN2FrLuNbl2YJHfmEmlWxlbGhD-/s320/arton3987.jpg" border="0" /></a> <strong><br />یک انسان دیگر نیز به دلیل جرمی که در سنین زیر هجده سالگی و سنین مجازات غیر قانونی(طبق قوانین بین الملل)مرتکب شده بود به لیست اعدامهای سیاه حکومت اسلامی پیوست.<br />دل ارا دارابی دختر جوانی که در سن هفده سالگی مرتکب به قتل یکی از بستگانش(دختر عموی پدرش) شده بود دیروز جمعه،مورخ هشتم اردیبشت ماه پس از تحمل شش سال حبس در زندان مرکزی رشت به دار مجازات اسلامی اویخته شد.این اعدام در حالی صورت پذیرفت که حتی تاریخ اعدام دل ارا نیز به صورت دقیق روشن نبود و سبب شکه شدن وکلای دل ارا گردید.چنانچه چندی پس از انتشار خبر اعدام دل ارا عبدالصمد خرمشاهی در حالی که از چگونگی وقوع این اعدام و جزئیاتش بی اطلاع است و شکه شده میگوید:<br />((نمی دانم چه اتفاقی افتاده،من در حال رفتن به رشت هستم.حالم خیلی بد است)).<br />و این در حالی است که حتی اقای خرمشاهی با استناد به شواهد و قرائن موجود دل ارا را بی گناه میداند.<br />حکم اعدام دلارا در حالی اجرا شد، که چندی پیش، به دلیل عدم حضور اولیای دم مقتول ، اجرای حکم وی به تعویق افتاده بود. با این وجود، این بار دادسرای استان رشت، بدون اعلام و اطلاع قبلی، حکم اعدام این هنرمند جوان را به اجرا در آورد.<br />در روزهای پايانی فروردين ماه آيتالله هاشمی شاهرودی رئيس قوه قضائيه حکم اعدام دلآرا دارابی را برای مدت محدودی متوقف کرد تا اين دختر ۲۳ ساله و خانوادهاش فرصت جلب رضايت از اوليای دم را داشته باشد.<br />دل آرا دارابی متهم بود که در آبان ماه سال ۸۶ درحالی که ۱۷ سال داشت، یکی از بستگان پدرش را به قتل رساند. طبق اقرار دل آرا ، دادگاه وی را به عنوان متهم ردیف اول پرونده معرفی کرد. درحالی که او پس از این اقرار اولیه، علت اقرارش را علاقه زیاد به پسری عنوان کرد که به گفته دل آرا، عامل اصلی جنایت بود. دل آرا در جلسه دادگاه عنوان کرد، به دلیل اینکه ورزشکار است و کاراته کار می کند، توانسته است با وجود جثه کوچک و نحیفش، مقتول را مورد حمله قرار دهد. او پس از این اقرار که یکی از دلایل اصلی صدور حکم قصاص علیه وی بود، ارتکاب به قتل را انکار کرد.<br />عبدالصمد خرمشاهی بر اين اعتقاد و باور است که خانم دارابی بیگناه بوده و شواهد متعدد در پرونده وی بيانگر آن است که وی نمیتوانسته قاتل باشد. وی در اين زمينه به روزنامه اعتماد گفته است: «ايرادهای زيادی در پرونده وجود دارد و مدارک موجود در پرونده نشان می دهد اين دختر قاتل نيست. دلآرا چپ دست است و با توجه به ضربات وارده به مقتول و شواهد ديگر، ممکن نيست اين دختر قاتل باشد.»<br />نمایشگاه نقاشی آثار دل آرا دارابی باعث ایجاد توجه محافل حقوق بشری به پرونده اعدام وی شده بود.<br />سازمان عفو بينالملل در لندن نيز، بر عليه حکم اعدام دلآرا دارابی، تظاهراتی را حدود دو هفته پيش مقابل سفارت ايران در لندن سازمان داد تا بلکه بتواند بدین وسیله از اجرای حکم اعدام وی جلوگیری به عمل اورد..<br />مطابق قوانين جزايی ايران، قصاص يک حق شخصی است و خانواده قربانی مختار است که بين اجرا و عدم اجرای حکم صادره دست به انتخاب زده و يکی را برگزيند.<br />سازمان عفو بینالملل در واکنش به اعدام غافلگیرانه دلآرا دارابی با انتشار بیانیهای این اقدام مقامهای قضایی ایران را محکوم کرد و آن را ظالمانه دانست. جوری دایک، از مسئولان سازمان عفو بینالملل در لندن، <a href="http://www.radiofarda.com/content/F7_amnesty_International_Delara_Darabi/1620183.html">در گفتوگو با رادیو فردا به این موضوع پرداخته است.</a></strong><br /><div dir="rtl" align="right"></div>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-43638222746959109332009-04-30T10:00:00.000-07:002009-04-30T10:05:44.876-07:00روزی به نام زحمت کشان دنیا<a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhPSwXFQ1OFoWYTgvgHAUnn6GiZFc7wb0X4z1xLYJaY5zKn2c34gbUSBcS7kFCG1mtqEQDgL012Rr5NY_d9uTkv1Eszhy0msZ7pPaHgsA3bC1mDwdf14a61iHesWGOSsATegGJ5PASOuFnB/s1600-h/gubbar.jpg"><span style="font-size:130%;"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5330531197993351026" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 218px; CURSOR: hand; HEIGHT: 320px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhPSwXFQ1OFoWYTgvgHAUnn6GiZFc7wb0X4z1xLYJaY5zKn2c34gbUSBcS7kFCG1mtqEQDgL012Rr5NY_d9uTkv1Eszhy0msZ7pPaHgsA3bC1mDwdf14a61iHesWGOSsATegGJ5PASOuFnB/s320/gubbar.jpg" border="0" /></span></a><span style="font-size:130%;"> <strong>اول ماه مه، روز جهانی کارگر بر تمامی کارگران<br /> و رنج کشیدگان مبارک<br /> ***</strong></span><br /><span style="font-size:130%;"><strong> پرچم سرخ را همیشه و همیشه خواهی دید<br /> با عشق یا نفرت<br /> - بسته به جایگاهت در این پیکار<br /> زیرا که پایانی نیست بجز پیروزی قاطع ما<br /> در همه شهرها و کشورها<br /> در هر کجا که کارگری هست<br /> ((برتولت برشت))<br /></strong></span><div dir="rtl" align="right"></div>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-12292329134582988002009-04-25T11:36:00.000-07:002009-04-25T11:49:19.435-07:00مضحکه انتخاباتی<div><br /><br /><div><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhdo_dJs3jGWLs9U_MIm0wEA0vZR1JjpnuDQyLWTBmYmwTpIvYkPTw2szglBIyga6mz3C-DkmW7shHTyoA9VNZ74Kv4k7GgWqdQP48yzQRxDcS_ag6iZn61da2JgM7xcwC-E190A83Y50UX/s1600-h/Entkhabat-2.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5328700025522742754" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 219px; CURSOR: hand; HEIGHT: 320px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhdo_dJs3jGWLs9U_MIm0wEA0vZR1JjpnuDQyLWTBmYmwTpIvYkPTw2szglBIyga6mz3C-DkmW7shHTyoA9VNZ74Kv4k7GgWqdQP48yzQRxDcS_ag6iZn61da2JgM7xcwC-E190A83Y50UX/s320/Entkhabat-2.jpg" border="0" /></a><span style="font-size:130%;"><strong>باز هم یک انتخابات دیگر سر رسید و باز هم تلاشی دیگر از سوی حکومت برای تحکیم پایه های متزلزل و گسسته خود صورت میگیرد تا بلکه بتواند اندکی خود را از منجلابی که در ان به دام افتاده نجات دهد و باز هم با با یک سری نمایشات مضحک و بی معنی که تنها مورد توجه و باور عده ای ساده انگار که دیدشان از نوک دماغشان فراتر نمی رود قرار گیرد و با قرار دادن چندین گزینه رای از میان کاندیداهایی که نمی توان قضاوت نمود کدام یک از دیگری بدتر و نالایق تر است سعی میکند که مردم را به پای صندوقهای رای بکشاند تا شاید سندی در مقابل کنایات امریکا و غرب و ادعاهای مبارزان راه ازادی وطن و فعالین حقوق بشر داشته باشد.ولی زهی خیال باطل که حتی اگر هم تمام مردم ایران بلا استثنای یک نفر هم به پای صندوقهای رای کشیده شوند و فریب یاوه های کاندیداهای دروغگوی شیاد ریاست جمهوری را بخورند اندکی از بار اضمحلال وارده بر حکومت و اساس پوچ حکومت الله کاسته نخواهد شد.این وسط تنها این باقی میماند که وضع مملکت داری و مدیریت ارکان مختلف کشوری به بهانه این چند ماه جنجال انتخاباتی ضعف و سستی اش بیش از پیش شود و فشارهای بیشتری بر روی وزارتخانه های بی کفایت و نالایق وارد اید که ثمره اش هم چیزی نیست جز فرود امدن انبوهی از مشکلات و اضطرابها بر کنج روح و روان مردم ایران.</strong></span><br /><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 500px; CURSOR: hand; HEIGHT: 329px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://i41.tinypic.com/2eav3uv.jpg" border="0" /><span style="font-size:130%;"><strong>اصلا برایم قابل درک نیست که چرا هر چهار سال یکبار این نمایشات مضحک انتخابات به راه می افتد در حالی که میزان رای مردم و رئیس جمهور منتخب! مردم از قبل تعیین شده و علاوه بر ان معیار و اصول تئوریکی انتخابات جمهوری اسلامی با هیچ کدام از کشورهایی که حکومت الله از فقدان نظارت درست بر انتخابات ان کشورها سخن میگوید همخوانی ندارد و صرفا یاداور ضعف و فقدان تشکیلات و تفکرات به روز سیاسی در حکومت اسلامی است.از همین حالا هم به وضوح روز روشن است که چهار سال دیگر را هم باید نظاره گر نشستن احمدی نژاد بر اریکه ریاست جمهوری باشیم.شواهد و قراین نشان میدهد که ولی وقیح و روسای حکومت و نمایندگان امام زمان با اندکی اختلافات که ان هم مربوط به کمی و کاستی سهمشان از مال مردم ایران است به اتفاق یکدیگر موافق با چهار سال رئیس جمهوری دیگر برای احمدی نژاد هستند.مخالفتهای ظاهری امثال لاریجانی و یا تشرهایی که رفسنجانی در مصاحبه هایش به احمدی نژاد میزند نیز چیزی جز دگمهای تبلیغاتی و نمایشات مسخره نیست که صرفا جنبه ای برای بیان ازادی نداشته جمهوری اسلامی دارند که اگر اینگونه نباشد و احمدی نژاد انتخاب نشود اولین دیدگاه های تمسخر امیز و منفی به سوی شخص سید علی اقا و نمایندگانش در استانهای کشور برمیگردد که حمایت تام خود را از احمدی نژاد اعلام نمودند و حتی خامنه ای پارسال فرمان برنامه ریزی های قبلی را به احمدی نژاد برای دوره دوم رئیس جمهوری اش داد.در این میان نیز امثال موسوی که جایگزین خاتمی به حساب می ایند و نام روشن فکر دینی را با خود یدک میکشند تنها ابزاری هستند برای فریب مردم و کشاندن انها به پای صندوقهای رای تا بلکه ملایان و نمایندگان امام ته چاه در مقابل امریکا لال نشوند و باز هم با زبانی به اندازه دیوار چین انواع و اقسام حرفهای بی پایه و اساس و دروغین را بار این ملت فلک زده و کشورهایی که کودن فرضشان کرده اند بکنند.</strong></span><br /><br /><div dir="rtl" align="right"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 218px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://i43.tinypic.com/eg4gtk.jpg" border="0" /></div></div></div><br /><span style="font-size:130%;"><strong>جالب تر انکه اصلا اساس واصول و نحوه انتخاب کاندیداهای ریاست جمهوری نیز به نوبه خود جوک محسوب میشود.بدین ترتیب که نامزدهای ریاست جمهوری نخست باید به تایید و مقبولیت دوازده عضو اصلی شورای نگهبان که شش تن از انها که از جمع فقهای ذوب شده در ولایت فقیه و شش تن دیگر از به اصطلاح حقوق دانان معرفی شده توسط رئیس قوه قضاییه هستند برسند و شورای نگهبان نیز با نظارت خود بر اجرای انتخابات امکان هرگونه تقلب و کژی را به صفر برساند.به عبارتی دیگر شش تن از ملایان شورای نگهبان که با فرمان مستقمیم رهبر حکومت اسلامی عزل و نصب میشوند باید صلاحیت نامزدها را تایید کنند.بنابراین این شش تن زیر نظر و مورد اعتماد کامل سید علی اقا هستند و رای سید علی اقا رای انهاست و سید علی اقا با هر کس حال نکند ان شخص مورد تایید و نظر این علما و فضلای دانا! نخواهد بود.شش تن دیگر که جملگی چاقو کشان و ادمکشان و مسجدی های حکومت هستند که به عنوان حقوق دان در این شورا وظیفه خود یعنی لیسیدن کاسه رهبر را ادا میکنند از سوی رئیس قوه قضاییه معرفی و به این جایگاه دست مییابند که رئیس قوه قضاییه که در حال حاضر ایت الله شاهرودی ریاستش را بر عهده دارند نیز مورد تایید و اعتماد رهبر هستند و از سوی ایشان انتخاب میگردند.در حالت کلی هر انچه که در شورای نگهبان و جریان انتخابات میگذرد طبق میل ولی فقیه پیش میرود.با این وجود یک فرد باید نهایت ساده انگاری و ظلم را بر خود هموار سازد که با همه این تفاصیل باز هم با رای خود به این حکومت مشروعیت ببخشد.<br />رای به این حکومت یعنی رای به تمامی جنایات و ظلماتی که این حکومت نا مشروع و غاصب طی سی سال حاکمیت پلید و پلشت خود به ازادیخواهان و به مردم ایران نمود.رای به این حکومت یعنی رای به تلاش گسترده ای که این حکومت برای نابودی فرهنگ،تاریخ و تمدن ایران به خرج میدهد که در طی چندین سال گذشته با انواع و اقسام تاخت و تازهای وحشیانه اخوندهای بی هویت به اصالت ایرانی مواجه شده ایم و عملکردهای به شدت ضد ایرانی همچون ساخت سد سیوند در جهت نابودی مقبره کوروش بزرگ،نابودی و صدور بسیار اثار باستانی و تاریخی با ارزش ایران به خصوص اثار تخت جمشید و دوران شکوهمند قبل از حمله اعراب را شاهد بوده ایم.رای به این حکومت یعنی رای به اعدامهای گسترده ای که طی سالهای 59،60،63،67 برای پاکسازی انقلابیون واقعی و ازادیخواهان صورت گرفت.رای به این حکومت یعنی رای به جنایات رژیم در 18 تیر و قتلهای فجیع زنجیره ای که دست افتخارات این ملک را به نا حق از این دنیا کوتاه کردند.رای به این حکومت یعنی رای به مرتجع ترین،چپاول گر ترین،مفسدترین،ضد ایرانی ترین و مخرب ترین حکومتی که تا به حال مام وطن ایران عزیز به خود دیده است.با همه این توصیفات اگر هنوز هم میپندارید که ایرانی هستید و اندکی شرف،شرم و وجدان در وجود خود احساس میکنید نه انکه به صورت علنی و گسترده وارد مبارزه با رژیم شوید اما دسته کم هیچ گونه عملی را برای مشروعیت بخشیدن به این حکومت ننگین انایرانی انجام ندهید و دسته کم نمود اعتراض به این حکومت را در گفتار و عمل خود و در واکنشهای گوناگون دیگر نشان دهید.<br />کاندیداهای رئیس جمهوری نیز به مراتب از دیگری بدتر و ابله تر هستند و اگر هم کسی به این دجالان رای دهد انتخابش از گزینه احمق و احمق تر باید باشد.حال مانده که انتخابش اخوند روشن فکرنمایی مثل موسوی باشد یا دلقکی قجر زاده مثل احمدی نژاد.در همین بین نیز گروهی از اوباش و جیره بگیران حکومت شروع به تبلیغات اینترنتی کرده و چندین سایت و وبلاگ راه اندازی نموده که وظیفه عمده اش پاک کردن سبزی مخالفان دولت احمدی نژاد است تا بلکه بتوانند دسته کم اندکی از حیث مخالفتهای وبلاگ نویسان بر ضد حکومت و دولت و انتخابات شرم اور حکومت اسلامی بکاهند و به همین منظور نیز چند نفر بیکار مزدور پشت مانیتور مینشینند و روزانه چندین هزار پیغام و پیام اینترنی را از طریق ایمیل و یا کامنت به محضر دیگران میرسانند و از انان میخواهند تا برای دوام و بقای دولت مهروزی احمدی نژاد از خود مایه بگذارند و برای تداوم در اجرای مهر و عدالت به احمدی نژاد اعتماد کنند.به هر حال این اوباش هم باید از یکی راهی پول در بیاورند و بدین سان از سوی حکومت تقضیه شوند.البته انتخاب دوباره احمدی نژاد میتواند حامل یک نکته مثبت باشد و ان اینکه با انتخاب دوباره وی به عنوان رئیس جمهور و ادامه بی کفایتی ها و بی لیقایتی ها و انواع و اقسام ضعفهای مدیریتی و ابروریزیهای که به بار اورد شدت عصبانیت و انزجار مردم از این حکومت غاصب فزونی یابد تا شاید به اصطلاح به جوش ایند و دسته کم یک تکانی به خود بدهند.احمدی نژاد مثال یک هویدای اسلامی است.به عبارتی وی میتواند نقشی مشابه همچون امیر عباس هویدا در زمان فعلی داشته باشد.هویدا یکی از کاسه لیس ترین و لمپن ترین افراد دسته کم طی نیم قرن گذشته است که نقش به سزایی در گسترش نارضایتی های مردم و افزایش اعتراضات خیابانی داشت که سر انجام اشتباهات بزرگ جریان انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی را هموار نمود.امید است که این قاعده در مورد احمدی نژاد هم صدق کند.</strong></span>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-55583166488360975532009-04-04T05:53:00.000-07:002009-04-05T05:46:51.766-07:00الفضل للمتقدم(اثر انگشت؛ معجزه ی ناب الهی به روایت محمد رسول)<span style="font-family:webdings;font-size:130%;"></span><a href="http://i39.tinypic.com/wmibeo.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 545px; CURSOR: hand; HEIGHT: 374px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://i39.tinypic.com/wmibeo.jpg" border="0" /></a><br /><span style="font-family:georgia;font-size:130%;">یکی از ادعاهایی که در مورد معجزات علمی قرآن مطرح میشود این مسئله است که در قرآن به یکتا بودن اثر انگشت-این واقعیت که اثر انگشت هر انسانی تنها منحصر به او است اشاره شده است. آیه ای که این ادعا از آن اخراج شده است در زیر آمده است:</span><br /><span style="font-family:georgia;font-size:130%;"><br />سوره قیامت آیات 3 و 4<br />أَ يَحْسَبُ الإِْنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ </span><br /><span style="font-family:georgia;font-size:130%;">آيا انسان ميپندارد كه استخوانهاي او را جمع نخواهيم كرد</span><span style="font-family:georgia;font-size:130%;">؟ </span><br /><span style="font-family:georgia;font-size:130%;">بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ </span><br /><span style="font-family:georgia;font-size:130%;">آري قادريم كه نوک انگشتان او را موزون و مرتب كنيم. </span><br /><span style="font-family:georgia;font-size:130%;"><br /> نخست اینکه باید توجه داشت نوک انگشت به دلیل کوچکی و اینکه همیشه قابل دیدن هست همواره بعنوان مقیاسی برای سنجش بکار میرود. مثلا در فارسی بسیار شنیده میشود که میگویند "فلان شخص یک سر انگشت شجاعت ندارد"، یعنی اینکه این آیه به هیچ عنوان در مورد اثر انگشت صحبت نکرده است بلکه در مورد یکی از قسمتهای کوچک بدن صحبت کرده است که الله حتی قادر است آنرا نیز دوباره در روز قیامت بازیافت کند.<br />دوم اینکه اثر انگشت در نوک انگشتان قرار ندارد، اثر انگشت زیر هر انگشت و روی بند هر انگشت وجود دارد، نوک انگشت اطلاعات خاصی را حمل نمیکند و در انگشت نگاری از آن استفاده نمیشود اگر منظور قرآن انگشت نگاری بود باید از بند انگشت سخن میگفت نه از نوک انگشت.<br /></span><span style="font-size:130%;">سوم اینکه استفاده از اثر انگشت در زیر نامه ها و قرارداد ها قدمتی هزاران ساله دارد و پیش از محمد نیز افراد زیر نامه هایشان را انگشت میزده اند، یعنی اینکه میدانستند اثر انگشت انسانها با یکدیگر متفاوت است. در چین و بابل باستان و در نوا اسکوشیای کانادا آثار باستانی کشف شده است که نشان میدهد این مردم برای انجام معاملات اقتصادی خود از اثر انگشت بعنوان یک سند استفاده میکردند.</span><br /></span><span style="font-size:130%;"> استفاده از اثر انگشت بویژه در میان چینی ها یکی از قدیمیترین تمدن های بشری رایج بوده است و اسناد و مدارک دولتی و اقتصادی آنها همواره با اثر انگشت امضا میشده است و آنها کاملا از این واقعیت که اثر انگشت هر انسانی متفاوت با انسان دیگر است اطلاع داشته اند. قدیمیترین اثر انگشتی که بعنوان امضا استفاده شده است و امروز از آثار باستانی به شمار میرود مربوط به قرن سوم پیش از میلاد یعنی حدود هزار سال قبل از تولد پیامبر اسلام است با این حساب حتی اگر منظور قرآن واقعا اثر انگشت بوده باشد نیز معجزه ای رخ نداده است، انسانهای دیگر بسیار قبل تر از محمد از این واقعیت باخبر بوده اند.</span>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-10815454822779600522009-03-21T07:34:00.000-07:002009-03-22T04:00:56.879-07:00یک گل دیگر هم پرپر شد<div><br /><div><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiGISCMfiXsixJagyMwPaWRf-_SfY-zWNtzTUw4ByMwuG5hPZcwN4WE7OjdLrhJ1NEXUinvtK7IL0u_YUlJqepe2x_ZkKJ5DUZtXT7orgTdkivVmcemh54Rwhnn2FzlqHODiV089QllDW1t/s1600-h/nwept3.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5315650314018130994" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 232px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEiGISCMfiXsixJagyMwPaWRf-_SfY-zWNtzTUw4ByMwuG5hPZcwN4WE7OjdLrhJ1NEXUinvtK7IL0u_YUlJqepe2x_ZkKJ5DUZtXT7orgTdkivVmcemh54Rwhnn2FzlqHODiV089QllDW1t/s320/nwept3.jpg" border="0" /></a><br />یکی دیگر از فرزندان مبارز ایران زمین درست چند روز از قبل از سال نوی ایرانی توسط میراث داران ضحاک ماردوش به جرم وبلاگ نویسی و روزنامه نگاری،بیان اندیشه های نو و ازادیخواهانه و روشن گرایانه کشته شد و رخت از سرزمین اشغال شده ایران بر بست.پس از ان همه کشته و زخمی و فلج شده فکری که از شر وجود ساواک قبل از انقلاب به وجود امده بود مردم قیامی کردند تا بلکه دیگر خونی به ناحق در این سرزمین ریخته نشود و همگان بتوانند از نسیم ازادی که رطوبتش بر دل و جان انسانها نقش بسته استفاده نمایند.اما هیچ چیز تغییر نکرد و نتیجه اش نیز یکی از جنایتکارترین حکومتهای نیم قرن گذشته شد که کشتارهای دسته جمعی و خیابانی اش بسیاری از رکوردهای پنج دهه گذشته را شکست.کشتارهای سال 59،60،63،67،قتلهای زنجیره ای،سرکوب قیام 18 تیر و بسیار موارد دیگر تنها شماری از موارد موجود در کتاب حجیم جنایات رژیم امام زمانی است.نمی دانم ایا با وجود این همه قربانیان راه ازادی که جانشان را برای وطن فدا کردند ایا به نتیجه ای درخور میرسیم یا خیر؟امیدوارم این خونها بیخود و بیجهت ریخته نشده باشند و درخت نورسته ازادی که با خون این فرزندان راستین وطن ابیاری شده است روزی ثمره بدهد و همچون قیام سال 57 خونشان پایمال نشود.</div><br /><br /><br /><div><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5315650939257074674" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 240px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjQvzr57MT6E1yiNgF3g9-lt6fKq0o58UDFma4BFtsSppz76Lc8Ytg82SXGpgdNt7bGJf7lD3E-oUBklJAQkEEphWczf1lPR-yB2pMDoeGSHmZdwEHn8XG9_QRjVVSrm88UUlwra6DVYSfw/s320/9AE4E2C6-0081-43C1-B615-E417D86AA3CC_mw800_mh600.jpg" border="0" /><br />امیدرضا میر صیافی یکی دیگر از ده ها هزار قربانی ای است که اجرا کنندگان اسلام در طول سی سال رخنه شوم خود بر ایران زمین از ملت ما گرفتند و جانشان را تنها به جرم اندیشیدن به وطن خود از دست دادند.بلاخره روزی خواهد رسید که مردم ایران به دادخواهی خون ریخته شده جوانان ایران زمین و امثال یعقوب مهرنهادها و امیدرضا میرصیافی ها بپا خواهند خواست و جواب تمامی ظلمات و ددمنشی ها و شوم گری های این رژیم را با شدت و با صدایی بلند و رسا خواهند داد.اگر کمی گوشهایمان را تیز کنیم شنیدن صدای مرگ بر دیکتاتور که از اماج فریادهای ملت ایران در اینده بر خواهد خواست چندان سخت نیست.به راستی این چه هدیه ای بود که در اخرین روزهای سال 87 باید به خانواده امیدرضا داده شود؟اقای خامنه ای و تمامی ملایان بی همه چیز تا کی میخواهید به این جور و ستم و ظلم در حق ملت ایران پافشاری کنید و این همه خون برای بالا نگه داشتن کفه ترازوی ثروتهای میلیارد دلاری تان بریزید؟شاه را به خاطر ندارید؟به خاطر ندارید که چگونه ملت ایران با تظاهرات میلیونی خود علیه او شعار دادند و مرگ او و اطرافیانش را طلبیدند؟به یاد ندارید که شاه چگونه با چشمانی گریان و اشک الود و چهره ای خمور و ترحم بر انگیز در حالی که ملت به خاطر خروج او از ایران در پوست خود نمی گنجیدند پا بر پله های هواپیما به مقصدی که معلوم نبود نتیجه اش چه باشد گذاشت؟به خاطر ندارید که ملت ایران چگونه در مقابل ظلم ایستادگی کردند؟ایا باز هم خواهان تکرار تاریخ هستید؟ایا میخواهید ملت ایران نیز شما را همچون شاه از ایران بیرون بیندازند و یا شما را به پای چوبه دار ببرند؟نمی دانم چقدر میتوانید پست و بی وجدان باشید که با خیالی اسوده سر بر بالشت بگذارید،در حالی که ملت ایران و خانواده امیدرضاها را در این روزهای نوروزی اسیر غم و حسرت و اندوه کرده اید.امیدرضای جوان مرگ صاحب وبلاگی بود که پس از فوتش سریعا از جانب اوباش حکومتی حذف گردید،اما به همت خسن اقای عزیز بک اپ مطالب وبلاگش را از طریق ادرس زیر میتوانید مطالعه بفرمایید:</div><br /><br /><div><br /><a href="http://web.archive.org/web/20070622154810/rooznegaar.blogfa.com/8604.aspx">http://web.archive.org/web/20070622154810/rooznegaar.blogfa.com/8604.aspx</a></div><br /><br /><div></div><br />نوروز واقعی زمانی خواهد بود که انتقام خون تمامی ازادیخواهانی که خونشان در راه وطن ریخته شده را بگیریم.نوروز واقعی زمانی خواهد بود که به جای قران تازی،شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ بر سر سفره های هفت سینمان باشد.نوروی واقعی زمانی خواهد بود که پرچم سه رنگ شیر و خورشید یکی از ملزومات سفره هفت سین ایرانی باشد.<br /><br /><div><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5315652699925906498" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 300px; CURSOR: hand; HEIGHT: 206px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjEvPVXTOWwbFGbavJ-7CdEDMfcn4eGbdjwzJyvLKiwFMIC3psCWxmRN0xFgCog2p7maex7Jlhewxed67pYDTjrSeNuDVqjrx24CX27ZHTXGcccgb6RWuFtvrqmeEYhd6CnrVbrzyPRe3xl/s320/imam-home3.jpg" border="0" /><br />امروز همسر خمینی ملعون خديجه ثقفي نیز از این دنیا رفت.نمی دانم این امر تصادفی است و یا به اصطلاح حکمتی در ان است که در نخستین روز سال جدید و در حالی که ایران یکی از فرزندان دیگر خود را نیز از دست داد همسر یکی از جنایتکارترین افراد در طول تاریخ ایران از این دنیا رفت.خمینی معلوم بود که خیلی خودش را چاق کرده بود و حسابی ملت ما را چاپیده بود که ان همه عمر کرد.پس از حدودا بیست سال از مرگ خمینی اکنون نظاره گر فوت همسر خمینی هستیم.فرض بفرمایید این خانوم چقدر از حق ملت ایران خورده بود که تا به این حد عمر کرده بود.تعجبی ندارد که اکثر اخوندهای به درک واصل شده سنی بیش از هشتاد سال دارند.مشخص است افرادی که تمامی عمر خود را بدون وجدان و شرف و سراسر عیش و نوش و خوشگزرانی طی کرده اند عمری طولانی کنند.متاسفانه و یا خوشبختانه به دنیای پس از مرگ اعتقادی ندارم،ولی در یک لحظه با خود فکر میکنم و تصور میکنم که همسر خمینی جلاد گام بر دنیایی دیگر نهاده و ثمره یک عمر زندگی کثیف و ناچیز در حالی که شوهرش سبب مرگ هزاران تن از مردم ایران شده را میبیند.این زن نیز همچون بسیاری دیگر از سران و قماش این رژیم که مجازات اعمال متحجرانه شان را ندیدند از این دنیا رفت،ولی روزی خواهد رسید که ملت ایران بپا خواهد خواست و علاوه بر محاکمه جلادان و جنایتکاران رژیم، نام امثال شما را در لیست جنایتکاران و سکوت پیشه کنندگان در مقابل جنایات قرار خواهد داد.<br /></div><br /><br /><div dir="rtl" align="right"></div></div>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-85087556474509198802009-03-18T04:07:00.000-07:002009-03-18T04:20:00.551-07:00بوی نسیم نوروزی<div><div><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhME_xX8Erhq_p4M8Dex5WNYOK-FII89nueMkc4AwE10QT5asOascZmzirim_DwD2v2UyAQxAFv1EMPnvwJuISXzQe6bnH8OtPnspLr-9ebfG5oAJLjGdLyjy9vSmnEcJgDzVAgWcVyPaPS/s1600-h/sofrehe_7sin_big.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5314483920781014082" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 226px; CURSOR: hand; HEIGHT: 320px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhME_xX8Erhq_p4M8Dex5WNYOK-FII89nueMkc4AwE10QT5asOascZmzirim_DwD2v2UyAQxAFv1EMPnvwJuISXzQe6bnH8OtPnspLr-9ebfG5oAJLjGdLyjy9vSmnEcJgDzVAgWcVyPaPS/s320/sofrehe_7sin_big.jpg" border="0" /></a><br />یک سال دیگر هم گذشت،دوازده ماه دیگر هم گذشت،یک سال دیگر هم میگذرد.در این میان بحث فقط معطوف زمان نیست بلکه بیشتر متوجه عملکرد مفیدی است که انسانها با بهره گیری از زمان به انجام میرسانند.عملکرد مفید هم که قربانش بروم در میان مردم ما چندان جایی را برای خود باز نکرده است.اول برای اینکه به طور کلی عرایض بنده روشن گردد باید توضیح مشخصی از عملکرد مفید داده شود.وقت و زمان انسان ارزشمند است.زیرا در بازه های زمانی انسان میتواند وقتش را بر سر مواردی بگذارد که در ان میتواند به بالا بردن معلومات خود و در اختیار گذاردن اطلاعاتش برای سایر افراد جامعه،انجام کارهایی خیرخواهانه و وطن دوستانه که میتواند به پیشرفت ساختار اجتماعی،اداری،اقتصادی و سایر زمینه های مختلف کمک کند و در نتیجه به خود و به جامعه کمک برساند.با این وصف کوتاه فکر نمی کنم کمتر از سه چهار درصد مردم ایران تازه اگر خیلی هم اغراق امیز سخن بگوییم کار مفید انجام دهند.میانگین مطالعه مردم ایران در طول یک سال از صد درصد زمانی که در اختیار دارند تنها پنج دهم درصد را به خود اختصاص میدهد.ضمن انکه ان پنج دهم درصد مطالعه نیز نمی تواند لزوما مطالعه مفیدی باشد.کتاب داریم تا کتاب و هر کتاب،مقاله و یا نوشته ای حاوی مطالب مفید و سازنده فکری برای اشخاص نمی باشد.برای مثال خواندن تحریر الوسیله خمینی برای انسان چه فایده ای دارد جز انکه محتویات ذهن یک فرد مغز پوسیده را روایت میکند؟<br />به هر حال سال 1387 خورشیدی هم که سال موش لقب داشت سپری گشت و سال گاو! فرا رسید(احتمالا مسلمین کلی به خاطر این سال غوغا به پا خواهند کرد،چون در هر حال سال 88 سال یکی از حیوانات مورد علاقه مسلمین بر طبق بلندترین سوره قران یعنی بقره می باشد).امیدوارم همه هم میهنان گرامی ام سالی پر برکت و خرم را سپری کنند و اوضاع در سال نو پیوسته به کامشان نیک باشد.من نیز در طی این روزهای عید باستانی نوروز به همراه خانواده به مسافرتی خواهم رفت تا بلکه مقداری هوایی تازه کرده و کمی از حال و هوای گرد و خاک گرفته خود بیرون بیاییم.وظیفه است که هر ایرانی علاوه بر اینکه نوروز را به عنوان یک عید و جشن ملی و باستانی میشناسد از درونمایه و تاریخچه ان و همچنین مناسبت فرهنگی عید باستانی نوروز باخبر باشد.البته پرداختن به این موضوع را بنده به اینده واگذار میکنم و در ادامه تنها به معنی و مفهوم هر یک عناصر تشکیل دهنده سفره هفت سین به صورت خلاصه خواهم پرداخت.<br />نوروز بزرگترين جشن ملى ايرانيان سابقه اى هزاران ساله دارد. از گذشته هاى دور آريايى هاى ساكن در فلات ايران روز اول سال و آغاز بهار را به برگزارى مراسم ويژه و توأم با سرور و شادمانى اختصاص مى دادند. برخى پژوهشگران ، ريشه تاريخى اين جشن را به «جمشيد پيشدادى» نسبت مى دهند و نوروز را «نوروز جمشيدى» مى خوانند.<br />اين گروه معتقدند كه جمشيدشاه بعداز يك سلسله اصلاحات اجتماعى بر تخت زرين نشست و فاصله بين دماوند تا بابل را در يك روز پيمود و آن روز (روز هرمزد) از فروردين ماه بود. چون مردم اين شگفتى از وى بديدند جشن گرفتند و آن روز را «نوروز» خواندند.اما عاملی که «نوروز» را از دیگر جشنهای ایران باستان جدا کرد و باعث ماندگاری ان تا امروز شد«فلسفه وجودی نوروز» است:<br />زایش و نوشدنی که همزمان با سال جدید در طبیعت هم دیده میشود.<br />دکتر میرزایی جامعه شناس در این باره میگوید:«یکی از نمودهای زندگی جمعی،برگزاری جشنها و ایینهای گروهی است،گردهم امدنهایی که به نیت نیایش و شکرگزاری و یا سرور و شادمانش شکل میگیرند.بر همین اساس جشنها و ایینهای جامعه ایران را هم می توان به سه گروه عمده تقسیم بندی کرد:جشنها و مناسبتهای دینی و مذهبی-جشنهای ملی و قهرمانی و جشنهای باستانی و اسطوره ای.جامعه ایران در گذشته به شادی به عنوان عنصر نیرو دهنده به روان انسان،توجه ویژه داشتند.انها بر اساس ایین زرتشتی خود چهار جشن بزرگ و ویژه تیرگان،مهرگان،سده و اسپندگان را همراه با شادی و سرور و نیایش برگزار می کردند.<br />در این بین نوروز بنا به اصل تازگی بخشیدن به طبیعت و روح انسان همچنان پایدار ماند.گرچه با توجه به قانون تغییر پدیده های فرهنگی،نوروز هم ناگزیر نسبت به گذشته با دگرگونی هایی همراه است.<br />به هر حال در ایین های باستانی ایران برای هر جشن « جشن خوانی» گستره می شود که دارای انواع خوراکی ها بود.خوان نوروزی «هفت سین» نام داشت و می بایست از بقیه خوانها رنگین تر باشد.<br />این سفره معمولا چند ساعت مانده به زمان تحویل سال نو اماده بود و بر صفحه ای بند تر از سطح زمین چیده میشد.همچنین ميزدپان به منظور پخش کردن خوراکی ها در کنار سفره گماشته میشد.این خوان نوروزی بر پایه عدد مقدس هفت(باز هم عقاید مذهبی) بنا شده بود.توران شهريارى، سخنران جامعه زرتشتى! معتقد است: «تقدس عدد هفت از آيين مهر يا ميتراست و به سالهاى دور باز مى گردد. در اين آيين هفت مرحله وجود داشت براى اينكه انسان به مقام عالى و آسمانى برسد. پس عدد هفت از پيش از زرتشت براى انسان عزيز بوده و در آيين هاى مختلف و به نمادهاى گوناگون ديده مى شود، مانند هفت آسمان، هفت دريا،هفت گیاه و ... . همچنین اسناد تاریخی از برپایی سفره هفت سین به یاد هقت امشاسپندان خبر می دهند،طبق این اسناد،هفت امشاسپندان عبارت بودند از:<br />.اهورامزدا(به معنى سرور دانا)، و هومن (انديشه نيك ) ، ارديبهشت (پاكى وراستى )، شهريور (شهريارى آرزو شده با كشور جاودانى )، سپندارمزد (عشق و پارسايى ) ، خرداد (رسايى و كمال ) و امرداد (نگهبان گياهان)<br />اما در بسيارى از منابع تاريخى آمده است كه «هفت سين» نخست «هفت شين» بوده و بعدها به اين نام تغيير يافته است.<br />شمع،شراب،شیرینی،شهد(عسل)،شمشاد،شربت و شقایق یا شاخه نبات،اجزای تشکیل دهنده سفره هفت شین بودند.برخی دیگر به وود «هفت چین» در ایران پیش از اسلام اعتقاد دارند.سخنران جامعه زرتشتی در این باره می گوید:« در زمان هخامنشیان در نوروز به روی هفت ظرف چینی غذا می گذاشتند که به ان هفت چین یا هفت چیدنی می گفتند.»<br />بعدها در زمان ساسانيان هفت شين رسم متداول مردم ايران شد و شمشاد در كنار بقيه شين هاى نوروزى، به نشانه سبزى و جاودانگى برسر سفره قرارگرفت. بعد از سقوط ساسانيان وقتى كه مردم ايران اسلام را به زور شمشیر پذيرفتند، سعى كردند كه سنتها و آيينهاى باستانى خود را هم حفظ كنند.<br />به همين دليل، چون در دين اسلام «شراب» مثلا حرام اعلام شده بود،انها،خواهر و همزاد شراب که «سرکه» باشد انتخاب کردند و این گونه شین به سین تغییر پیدا کرد.<br />البته در اين باره تعابير مختلفى وجود دارد. چنانچه در كتاب فرورى آمده است: كه در روزگار ساسانيان، قابهاى زيباى منقوش و گرانبها از جنس كانولين، از چين به ايران وارد مىشد. يكى از كالاهاى مهم بازرگانى چين و ايران همين ظرفهايى بود كه بعدها به نام كشورى كه از آن آمده بودند «چينى» نام گذارى شد و به گويشى ديگر به شكل سينى و به صورت معرب «سينى» در ايران رواج يافتند. به هر روى خوراكىهاى خاصى بر سفره هفت سين مىنشينند كه عبارتند از: سيب، سركه، سمنو، سماق، سير، سنجد و سبزی(سبزه).<br /><br /><br /><div dir="rtl" align="right"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5314484699164025714" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 300px; CURSOR: hand; HEIGHT: 125px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjnW14qVLli2Mj0H3-hDnzXAq1g4noMDb8osnILhMrYSjRMTlKzD1Wn7_tA3Aig0Rx9grMLZl-8NQ-t5XEvHgfRQnIfjjL4GVxT_Zi-ZkbnQx3dCkhiqVnM781XSXu1PoSAZHw4uRauNywg/s320/nr2007.gif" border="0" /></div></div></div><br /><p><br />خوراكى هايى كه به نيت هاى گوناگون انتخاب شده اند:<br />سمنو: نماد زايش و بارورى گياهان است و از جوانه هاى تازه رسيده گندم تهيه مى شودسيب: هم نماد بارورى است و زايش. درگذشته سيب را درخم هاى ويژه اى نگهدارى مى كردند و قبل از نوروز به همديگر هديه مى دادند.مى گويند كه سيب با زايش هم نسبت دارد، بدين صورت كه اغلب درويشى سيبى را از وسط نصف مى كرد و نيمى از آن را به زن و نيم ديگر را به شوهر مى داد و به اين ترتيب مرد از عقيم بودن و زن از نازايى رها مى شد.سنجد: نماد عشق و دلباختگى است و از مقدمات اصلى تولد و زايندگى. عده اى عقيده دارند كه بوى برگ و شكوفه درخت سنجد محرك عشق است !<br />سبزه: نماد شادابى و سرسبزى و نشانگر زندگى بشر و پيوند او با طبيعت است.درگذشته سبزه ها را به تعداد هفت يا دوازده كه شمار مقدس برج هاست در قاب هاى گرانبها سبز مى كردند. در دوران باستان دركاخ پادشاهان ۲۰ روز پيش ازنوروز دوازده ستون را از خشت خام برمى آوردند و بر هريك از آنها يكى از غلات را مى كاشتند و خوب روييدن هريك را به فال نيك مى گرفتند و برآن بودند كه آن دانه درآن سال پربار خواهدبود. در روز ششم فروردين آنها را مى چيدند و به نشانه بركت و بارورى در تالارها پخش مى كردند.<br />سماق و سير نماد چاشنى و محرك شادى در زندگى به شمار مى روند. اما غير از اين گياهان و ميوه هاى سفره نشين، خوان نوروزى اجزاى ديگرى هم داشته است: دراين ميان « تخم مرغ» نماد زايش و آفرينش است و نشانه اى از نطفه و نژاد. «آينه» نماد روشنايى است و حتماً بايد در بالاى سفره جاى بگيرد. «آب و ماهى» نشانه بركت در زندگى هستند. ماهى به عنوان نشانه اسفندماه بر سفره گذاشته مى شود.و «سكه» كه نمادى از امشاسپند شهريور (نگهبان فلزات) است و به نيت بركت و درآمد زياد انتخاب شده است.<br />شاخه هاى سرو، دانه هاى انار، گل بيدمشك، شير نارنج، نان و پنير، شمعدان و... را هم مى توان جزو اجزاى ديگر سفره هفت سين دانست. متاسفانه وجود«كتاب مقدس» هم يكى از پايه هاى اصلى خوان نوروزى طبق فرهنگ سازی های غلط مذهبی محسوب میشود و براساس آن هرخانواده اى به تناسب مذهب خود، كتاب به اصطلاح مقدسى را كه قبول دارد بر سفره مى گذارد.البته بر ماست که به جای بهره گیری از این عقاید پوچ مذهبی فرهنگ و هویت ایرانی خود را گرامی بداریم و شاهنامه حکیم توس را جایگزین این کتب مذهبی نماییم.</p><br /><span style="font-size:130%;color:#ff0000;"><p><br />برخیز که میرود زمستانبگشای در سرای بستان<br />نارنج و بنفشه بر طبق نهمنقل بگذار در شبستان<br />وین پرده بگوی تا به یک بارزحمت ببرد ز پیش ایوان<br />برخیز که باد صبح نوروزدر باغچه میکند گل افشان<br />خاموشی بلبلان مشتاقدر موسم گل ندارد امکان<br />آواز دهل نهان نمانددر زیر گلیم و عشق پنهان<br />بوی گل بامداد نوروزو آواز خوش هزاردستان<br />بس جامه فروختست و دستاربس خانه که سوختست و دکان<br />ما را سر دوست بر کنارستآنک سر دشمنان و سندان<br />چشمی که به دوست برکند دوستبر هم ننهد ز تیرباران</p><p>سعدی چو به میوه میرسد دستسهلست جفای بوستانبان</p><p> </p><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5314485443544773954" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 264px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjxuxZRsXmZ3-upjQRPtq_APzdcW_YiyFnllXW8W9ncw_1hK8fQNDk8Saia1Hk-Ij60NYvndju5_WkpKUjqT33eSd4Mu3hR2nR706rFZRhv6v4KJ94WYCRp-wBDII9NgG6tMYobU4LXWVhf/s320/oil53.jpg" border="0" /></span><br /><span style="font-size:130%;"><br />از طرفی دیگر بیست و نهم اسفند ماه مصادف است با پنجاه و هشتمین سالروز ملی شدن صنعت نفت با همت زنده یاد دکتر محمد مصدق و یاران میهن پرستش و با پشتیبانی و اراده ملت ایران که این شعله های فروزان استقلال طلبانه و ازادی خواهانه اش توانست بزرگترین نیروی امپریالیستی جهان را بر زانو در اورد و نام ایران را به عنوان نخستین کشور جهان سومی که چنین کاری را میسر ساخته بود در تاریخ ثبت کرد.بیست و نهم اسفند ماه به عنوان سالروز یک حرکت خروش امیز که تلاطم امواج دریای ازادی که پیوستگی قلبهای تک تک مردم ایران را حاصل میگشت در تاریخ ایران و جهان به عنوان روزی که ایرانی پس از چندین دهه شکوهمندانه عرصه ظهور را بر دشمنان دیرینه ایران تنگ کرد شناخته میشود.<br />پس از ملی کردن صنعت نفت،سیاستمداران انگلیسی که به شدت از این حرکت جسورانه ایران خشمگین و البته متحیر شده بودند شکایتی را به خدمت سازمان بین الملل بردند که نتیجتا به دادگاهی رسمی در لاهه(پایتخت هلند) ختم گردید که زنده یاد دکتر محمد مصدق به دفاع از حقوق ملت ایران پرداخت و توانست مشتی محکم بر دهان ان پیر استعمار بزند و با نطق شکوهمندی که با همراهی زنده یاد دکتر کریم سنجابی نیز همراه بود توانست رای دادگاه بین المللی را به نفع خود و به نفع ملت ایران جذب نماید. و به همین مناسبت جایگاه مصدق به احترام این مرد بزرگ تا به امروز خالی مانده است و هیچ کس بر جایگاه وی تکیه نکرده است.<br />ملت ایران بیشتر از صد سال پیش انقلاب ناکام مشروطیت را برای برقراری عدالت اجتماعی و ارمان استقلال و ازادی خواهی رغم زد و این در حالی بود که این موارد به کلی برای بسیاری از کشورهای خاورمیانه ناشناخته بود،چندین دهه بعد و در سال بیست و نه صنعت نفت را ملی کرد و در مقابل انگلیس که پنجه های استعمار و نفوذ جهانیش در دنیا مشهور بود ایستادگی نمود و در سال پنجاه و هفت نیز انقلاب ناکامی را رغم زد که وضع را به وضع شوم فعلی مملکت ما دچار ساخت.جای تاسف دارد با وجود این همه افتخار افرینی ها و خروش های جاودانه اهداف بلند ملی میهنی، اکنون از کشورهایی که زمانی سگشان هم حساب نمی کردیم تا این اندازه عقب بمانیم.کشورهایی همچون ترکیه و عربستان که زمانی به افغانیان در نزد ما ایرانیان میماندند اکنون در مقابل ایرانیان سر بالا میکنند و کوچکترین توجهی نمی نمایند.چقدر تاسف بار. بعد از ان همه افتخار افرینی و تلاش در جهت کسب ازادی باید وضعمان اینگونه رغم بخورد؟شرم بر ان ایرانی نمایانی باد که با همکاری روسا و اربابان غربی خود این بلا را بر سر ما اوردند و راه مصدق و ملت ایران را برای تجدید قوا مسدود کردند و اکنون نیز با کمال وقاحت و پررویی همچنان کینه ورزانه و در تلاشی بی ثمر برای سیه کردن چهره مصدق به زعم خود افشاگری میکنند.<br />بلاخره روزی خواهد رسید که امثال تلاشهای ارمان گرایانه ملت ایران که دنباله روی حرکتهای بزرگی چون ملی کردن صنعت نفت است را به ثمر خواهیم رساند و هرچه شکوهمندانه تر ایران را به جایگاهی که بدان متعلق است خواهیم رساند.</span>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-17981263834202897812009-03-16T03:08:00.000-07:002009-03-16T03:14:41.708-07:00چهارشنبه سوری<div><a href="http://i40.tinypic.com/zvwk94.gif"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 293px; CURSOR: hand; HEIGHT: 144px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://i40.tinypic.com/zvwk94.gif" border="0" /></a><br /><br />باز هم چهارشنبه سوری دیگر و شبی دیگر در پرتو روشنایی ای که نه علتش خورشید به عنوان ستاره ای فضایی بلکه خورشیدی است که برخواسته از فرهنگ و سنت دیرین ما ایرانیان و نشات گرفته از تعالیم زرتشت است.اتش از دیرباز حتی قبل از انکه اشو زرتشت انرا سمبل و سرلوحه کار خود و پاک گرداننده سیر بشری قرار دهد در نزد ایرانیان از جایگاه ویژه ای برخوردار بود.اتش جمله نخستین مواردی بود که بشر به همت ایرانیان انرا کشف کرد و به مرور زمان و با مطلع گردیدن از جایگاه ویژه ای که اتش میتوانست در پیشرفت و ترقی بشر داشته باشد انرا به عنوان نماد و الگوی بلوغ بشریت قلمداد کردند.ایرانیان با توجه بر انکه جمله نخستین کسانی بودند که اتش را کشف کردند،اولین کسانی نیز بودند که به اهمیت و ماهیت عظیمی که در اتش به مثابه بسیاری از مضامین اجتماعی که در ان نهفته بود پی بردند.اتش در طی 3746 سالی که از رسالت زرتشت به عنوان اموزگار و فیلسوفی بزرگ میگذرد همواره تجلی گر خرد و خردگرایی و ابزاری که نجات دهنده انسان از تلاطم امواج سهمگین ظلم و ستم و بیداد و غاری تاریک که اکنده از جهل و نادانی و خیانت است بوده.اتش سمبلی است که انسان را از اعماق تاریکی و سیه دلی و افکار پلید و شوم به سوی اینده ای روشن و صبحی دل انگیز هدایت میکند و مسیر را برای پیمایش جاده زندگانی و کشف دانستنیها نورانی میگرداند.اتش به خصوص پس از انقلاب صنعتی اروپا به عنوان سمبل پیشرفت و رشد و ترقی بشر شناخته شده و جملگی نخستین و مهمترین مواردی بود که بشر را از لحاظ پیشرفت و گسیل به سوی تکنولوژی به جایگاه کنونی رساند.<br />چهارشنبه سوری نیز بر مبنای مقدمه ای که ذکر شد و طبق اصولی که بیان کننده خردگرایی و مبارزه با ظلم و ستم و جهل و بیداد است استوار گردیده.چهارشنبه سوری یکی از جشنهای گران و ارزشمند ما ایرانیان است که از دیرباز نیاکان اریایی و اجداد ما انرا طبق سنن و شالوده گزاری های فرهنگی جشن میگرفتند و سالیانه اتش را به عنوان نماد روشن دلی و پیشرفت ستایش(ستایش با پرستش تفاوتش زمین تا اسمان است)میکردند.نسل نو و نسلی که فرهنگ و ادبیات خود را مدیون نیاکان باستانی و همچنین اجدادش(همچون فردوسی بزرگ) پس از حمله اعراب است،به نوبه خود سعی مینماید که این نماد فرهنگی و جشن ملی را سالیانه در ان حدی که در توان دارد و تا حدی که با ممانعت و برخورد عرب پرستان مواجه نگردد اجرا نماید.<br />متاسفانه مراسمی که تحت عنوان چهارشنبه سوری در مملکت ما سالهاست که اجرا میشود با ذات و ماهیت حقیقی چهارشنبه سوری فاصله زیادی دارد.امروزه بیشتر چهارشنبه سوری به یک تفریح مخرب به خصوص برای بسیاری از جوانان تبدیل شده که در ان با استفاده از ابزار و مواد محترقه خطرناک علاوه بر به بار اوردن خسارت های مالی،جان خود و دیگران را نیز به خطر انداخته و هر ساله باید شاهد انواع و اقسام سوختگی و اسیبهای وارده بر مردم باشیم.شاید بهتر باشد نام این چهارنشبه سوری را،چهارشنبه سوری تازی بنامیم که تا حدودی نیز خواسته های این حکومت را بر اورد ساخته.این حکومت در طی سی سالی که از حکومت ننگینش میگذرد همواره سعی را بر ان گذارده که به طرق گوناگون ارزشها و سنن و مناسبات فرهنگی ما را کمرنگ ساخته و در این راه نیز از هیچ حرکتی دریغ ننموده است.در مورد چهارشنبه سوری نیز این مورد صادق است.خمینی از همان ابتدا که قدرت را در دست گرفت همواره بر این نکته تاکید کرد که باید به جای جشنها و سنن طاغوتی!!! اعیاد و مراسم اسلامی و الهی را برگزار کرد(همچون اعیاد!!! غدیر خم و سعید).اوباش راس حکومت با منع کردن بسیاری از ازادی ها و ابزاری که مردم را سرگرم میساختند راه را به گونه ای منحرف کردند که به خودی خود بسیاری از مردم را مجاب ساخت که به جای برگزاری مراسمی همچون قاشق زنی و فال گوش ایستادن و یا مواد و ابزاری همچون کوزه عمدتا به ترقه های خطرناک و زیان بار که الودگی های صوتی و انواع و اقسام زیانهای دیگر را در بر داشت متوسل شوند.فرهنگ سازی ای که این حکومت در ضمن این موارد نیز کرده خود دلیلی دیگر بر مدعاست.پیشرفتی که در زمینه ترقه بازی و مواد منفجره در طی این سالها حاصل شده نیز نقش به سزایی در جذب بسیاری از مردم به خصوص جوانان به این قبیل موارد و ابزار داشته.فضله پرانی ها و اراجیفی که شماری از اوباش اسلامی روا داشته اند نیز جمله موارد دیگری است که دشمنی کینه توزانه ملایان را با فرهنگ و سنن ایرانی به وضوح بیان میدارد.برای مثال ایت الله مطهری چهارشنبه سوری را جشن ابلهان دانسته،ایت االله خامنه ای چهارشنبه سوری را ضد اسلام دانسته،ایت الله مصباح هم چهارشنبه سوری را جشنی شیطانی برای فراهم کردن مقدمات حکومت شیطان بر جهان تعبیر کرده(در واقع چنین موردی اصالتا بر خواسته از تفاسیر ایت الله طباطبایی است).دشمنی اکنده ای که نمایندگان امام زمان با ایران و فرهنگ ایرانی داشتند در طی این سال بیش از هر زمان دیگری واضح و مبرهن گردیده است.<br />شاید بهتر باشد کمی نیز ما خود تلاش کرده و به جای انکه هزینه های نسبتا قابل توجهی را صرف خریدن انواع و اقسام ترقه کنیم،این جشن ملی را مطابق با ماهین و مبانی ای که درش نهفته است اجرا نماییم و تا به این حد خواسته های حکومت برای لکه دار کردن فرهنگ ایرانی را بر اورد نسازیم.چهارشنبه سوری جشنی است که در وهله اول باید مراسم و کارنوالهایی بزرگ در سراسر کشور برپا گردد تا در این شب مردم شادی و نشاط را با شور کامل حس کنند و با فراهم کردن جایگاه مناسب برای اتش طبق همه انچه که گفته شد اتش را نیز به عنوان نماد و سمبل این مراسم ارج بنهند.پس از ان وظیفه ماست که جشنها و سنتهایی که تجلی گر ماهیت و اصالت این جشن باشد را نیز برگزار کرده و انان را همچون گذشته احیا کنیم.استفاده از ابزار و مواد بی خطر همچون فشفشه،منور،کوزه،سیگارت و یا امثال چنین موادی نیز در مرحله اخر جمله مواردی است که بلاخره اجرای انها بلامانع است و حتی در کشورهای اروپایی نیز با مشکلی اجین نیست.</div><br /><div dir="rtl" align="right"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5313726773752651682" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 208px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgdba1-2JY-UcqawVbvJYiRjaRnP6Mvtlrz-DACmpcvrDFGL1f_BexMo3gNWtupyBJIkllL1VCF9E2UK2bi8IoHYIf7gSH-FtxM3ochZ_5ZckuPMWjSNN169ZAt0XXd3Q1ZBP3349sgnKlw/s320/185224_orig.jpg" border="0" /></div><br /><br />چهارشنبه سوری از حیث دیگر با توجه به اشاراتی که در شاهنامه بر اهمیت ان و گرامی داشتن ان به عنوان جشنی ملی شده از جایگاه ویژه ای برخوردار است.رازی و مولوی نیز به تفضیل در رابطه با ان سخن گفته اند.موارد متعدد و اشارات فراوان دیگری نیز در این باره وجود دارد که میتواند گفته من را اثبات کند.پس بهتر است با همه این تفاصیل این جشن را واقعا همانگونه که باید و شاید اجرا نماییم و نگذاریم که بیش از این بازیچه دست انایرانیان شویم.امیدوارم دسته کم با توجه به تبلیغات فراوانی که در سایتها و وبلاگهای اینترنتی که عمدتا انعکاسش در درجه اول بر میگردد به شبکه ماهواره ای کانال یک زنگ خطری نیز باشد برای حکومت(گرچه فکر نمی کنم امسال هم مردم ذره ای نسبت به این مسائل عاقل شده باشند).امیدوارم روزی برسد که بسیاری از جشنها و اعیاد ایرانی را با شکوه و جلال خاص خود انطور که شایسته است برگزار نماییم و هویت و ملیت خود را احیا نماییم، به طوری که کشورهای به اصطلاح متمدن غربی و امریکایی نسبت به تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی رشک ورزند.فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com5tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-48828555170790693132009-03-03T05:51:00.000-08:002009-03-03T06:12:16.051-08:00سالروز درگذشت پیر احمد اباد<a href="http://i42.tinypic.com/11hw26q.gif"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 400px; CURSOR: hand; HEIGHT: 507px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://i42.tinypic.com/11hw26q.gif" border="0" /></a><br /><div dir="rtl" align="right">باری چند و سالی چند 14 اسفند فرا رسید.روزی که محمد مصدق اخرین امید ایران برای احیای غرور و افتخار و عظمت گذشته چشم از جهان فروبست.روزی که پیر احمد اباد غریبانه به جرم خدمت و میهن پرستی و مبارزه با استعمار و استبداد به مدت 42 سال محبوس در تبعیدگاهش شد.روزی که اصلی ترین شخص در ملی کردن صنعت نفت و سردمدار دموکراسی نوینی که تا 2500 سال پیش بی سابقه بود زندگی را بدرود گفت.پس از نادرشاه افشار مصدق تنها فردی بود که نام ایران را اجین با غرور و افتخار و سربلندی در جهان مشهور کرد و چشم اندازی روشن را برای ایران رغم زد که در صورت مسدود نکردن راه افتخار افرینش به جد ایران وضعش هیچ گاه به وضع کنونی ختم نمی گردید.چه تلخ است بازی روزگار.افرادی که جز استقلال و ازادی و بر قراری عدالت اجتماعی در کشورشان خواسته دیگری نداشتند باید به ان سرنوشت دچار شوند و ان گونه تنها از دنیا بروند و افراد ظالم و ستمگر و خائن در کاخهایشان در حال عیش و نوش و خوشگذرانی و چپاول حقوق ملت ایران باشند.<br />نمی دانم امسال چه میشود؟امیدوارم دسته کم یک فرجه ای برایم پیش اید که بتوانم به احمد اباد بروم و باری دیگر بوی خاک مرطوب تبعیدگاه مصدق را استشمام کنم.وقتی که تصاویرش را نگاه میکنم گویی که دارد با من حرف میزند،وقتی که صدایش را میشونم انرژی خاصی میگرم انچنان که حس میکنم دوباره متولد شدم،وقتی که سخنرانی و دفاعیاتش از حقوق ملت ایران در دادگاه لاهه و دفاع از خود در دادگاه فرمایشی شاه را می بینم گویی که منجی ایران از باتلاق بیداد و استثمار و استحمار و استبداد را میبینم.اما افسوس که هیچ کدام از اهداف بلندی که مصدق در ذهن داشت تا به امروز عملی نشدند.نمی دانم در واپسین روزهای گذشتن 42 سال از درگذشت مصدق باز هم میتوانم به خود قوت قلب دهم و بگویم که بلاخره ارمانت را محقق میسازیم یا نه؟باعث شرم است فردی که جز ایران درد دیگری نداشت امروزه حتی یک کوچه به نامش نباشد اما نام انواع و اقسام تروریست و اخوند و هر نوع خائن دیگری باید بر بزرگترین و اصلی ترین خیابانهای پایتخت و سایر شهرهای کشور باشد.میدانم و بلکه یقین دارم روزی خواهد رسید دینی که تک تک ما ایرانیان به کشورمان داریم را با اتکا به راه امثال مصدق و تمامی میهن پرستان حقیقی و ازادیخواهان و خادمان ایران ادا خواهیم کرد و گرگان سیاه تخریب گر را از وطنمان به بیرون خواهیم راند و تمام انچه که ازمان گرفتند را باز پس خواهیم گرفت.<br />در ادامه مختصری از زندگی زنده یاد دکتر محمد مصدق نوشته خلیل موحد را خواهی خواند.</div><div dir="rtl" align="right">مصدق در 29 اردیبهشت 1261 هـ .ش. در تهران چشم به جهان گشود. پدرش میرزا هدایت آشتیانی وزیر دفتر در دوران ناصری و از رجال تجددخواه و هوادار امیرکبیر به شمار میرفت. اودر سال 1271 هـ.ش و در زمانی که مصدق دوازده ساله بود، بدرود حیات گفت.</div><div dir="rtl" align="right"> مادر مصدق، ملک تاج خانم نجم السلطنه(درگذشته 1311 هـ.ش.) از نوادگان فتحعلی شاه قاجار بود که در سال 1307، بیمارستان “نجمیه” را در تهران (در خیابان جمهوری فعلی) بنیاننهاد. این بیمارستان که بعد از بیمارستان “سینا” دومین ساختمان طراحی شده برای بیمارستان محسوب میشود در حال حاضر در اختیار دانشگاه بقیهالله وابسته به سپاه است که در سالگذشته - سال 82 - در ردیف آثار ملی قرار گرفت - روزنامهی شرق 12/7/1382 </div><div dir="rtl" align="right">مصدق بعد از درگذشت پدرش، از طرف ناصرالدینشاه لقب “مصدق السلطنه” را دریافت کرد، زیرا به گفتهی مصدق در آن دوره، اعطای لقب و ارجاع خدمت تابع سن و سال افراد نبود وبسیاری از مشاغل را شاه در طول زندگی و یا بعد از مرگ رجال کشور، برای قدردانی به فرزندان آنها محول میکرد.</div><div dir="rtl" align="right"> مصدق بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایی در تهران، اندک زمانی بعد از ترور ناصرالدین شاه (اردیبهشت 1275) به پست عالیرتبهی مالیه و بازرس امور مالی که در آن زمان اصطلاحا مستوفی نامیده میشد، رسید. او در هنگام انتصاب به سمت مستوفیگری خراسان، شانزده هفده سال بیشتر نداشت; اما به روایت خودش به رغم احساس رضایت در سالهای نخستین این مسؤولیت، پنداشت که معلومات دیگری نیز هست که در مکتبخانههای متداول نیاموخته و در نتیجه تصمیم گرفت تا در یادگیری آنها بکوشد; و در ظاهر به حکم “عدو شود سبب خیراگر خدا خواهد” با وقوع حادثهای به این مهم دست یافت. حادثه از این قرار بود که به دنبال شکایت یک ارباب رجوع که به قول مصدق “حقوقی در حقش برقرار شده و از تأدیهی رسوم معمول خودداری میکرد...” بهانهای به دست امینالسلطان اتابک اعظم صدراعظم دوران ناصری و مظفری داد تا ناراحتی درونی خود را نسبت به مصدق که میاندیشید با مخالفان صدراعظم ارتباط دارد، علنی ساخته و تصمیم به برکناری او بگیرد، کاری که در عمل اتفاق نیفتاد.</div><div dir="rtl" align="right"> اما به هرحال، بعد از این جریان، مصدق در خانه عزلت گزید و سپس برای فرار از رنج بیکاری روانهی مدرسهی تازهتأسیس شدهی علوم سیاسی آن دوره گردید. ولی به علت ممنوعیتتحصیل مستخدمین دولت، او در خانه به مطالعهی خصوصی پرداخت و به گفتهی خودش از اساتیدی مانند شادروان شیخ محمدعلی کاشانی، میرزا عبدالرزاق خان یغابری، میرزاغلامحسینخان رهنما و میرزا جوادخان قریب (دیپلم مدرسهی سیاسی و ناظم مدرسهی آلمانی) بهره برد. استادانی که مصدق ایام مصاحبت با آنان را همواره به خاطر داشت و خود را مرهون الطاف آنها میدانست.</div><div dir="rtl" align="right"> مصدق ضمن تأکید بر اینکه چیزی به اندازهی افزایش معلومات در آن زمان برایش اهمیت نداشته، برای رها کردن خدمات دولتی و پرداختن به تحصیل، دو دلیل ذکر میکند: یکی این بودکه از مسؤولیت کاری که داشتم خود را خلاص کنم تا بهتر بتوانم تحصیل کنم و دیگر اینکه چون تبلیغات بر علیه مستوفیان روز به روز شدت پیدا میکرد. من خود را از جرگهی آنان خارجنمایم و علت شدت تبلیغات این بود که بعد از مشروطه این فکر در جامعه قوت گرفت که تجدید رژیم مستلزم تشکیلات جدید است; کارمندان قدیم باید از کار خارج شوند و جای خود را بهاشخاص جدید بسپارند.</div><div dir="rtl" align="right"> مصدق در 19 سالگی با خانم ضیاءالسلطنه ازدواج کرد که حاصل آن پنج فرزند بود: خانم ضیاء اشرف (درگذشته به سال 1372); منصوره (درگذشته به سال 1358); مهندس احمد مصدق(1364ـ1282); دکتر غلامحسین مصدق (1369ـ1285) و خدیجه کوچکترین فرزند مصدق که از 13 سالگی هنگامی که مأموران استبداد رضاشاهی در تیرماه 1319، مصدق را بعد ستگیری، طناب پیچ کرده بودند، دچار شوک و ناراحتی روانی گردید و بخش اعظم عمر خود را در بیمارستانی در “نوشاتل” سوئیس گذراند و سرانجام درتاریخ 82/2/29 در همانجا درگذشت. - در کنار پدرم مصدق، ص 51ـ52 و روزنامهی یاس نو 22/03/1382 </div><div dir="rtl" align="right"> </div><div dir="rtl" align="right"><span style="font-size:130%;">تحصیلات</span></div><div dir="rtl" align="right"> رفتن به خارج از کشور برای افرادی همانند مصدق در آن دوره نیازمند اجازه محمدعلی شاه بود که مصدق توانست بعد از عبور از موانع از جمله مخالفت سعدالدوله (وزیر خارجه وقت) ایناجازه را کسب کند. او بعد از دریافت اجازه مرخصی از شاه ـ به رسم زمانه ـ با او ملاقات کرد. در این ملاقات شاه قاجار به او گفت: ما تصور میکردیم که شما یک فیلسوف هستید، اکنون اقرار میکنید که هیچ نمیدانید ومیخواهید بروید در اروپا تحصیل کنید. میدانم که این یک بهانه است برای فرار از ایران، که شما با وضعیت امروز خوشحال و خوشدل نیستید. بروید من دیگر چیزی نمیگویم و شما را به خدا میسپارم.</div><div dir="rtl" align="right"> مصدق در مسیر مسافرت خود به اروپا در تفلیس نیز دچار مشکلاتی شد و چون مجاهدین قفقاز، فرمانفرما(دائی مصدق) را در زمره مستبدین و در حال مبارزه با آزادیخواهان میدانستند، باتهدید مسلحانه قصد باجخواهی مالی از مصدق را داشتند که او ناچار شد با دادن 50 منات (هر منات معادل شش ریال) از 320 هزار منات درخواستی، از دست مامورین کنسولگری نجاتیافته و در سال 1288 هـ.ش(1909م) در اولین مسافرت خود به اروپا، جهت ادامهی تحصیلات وارد پاریس شود و بعد از مشورت با دکتر محمودخان معتمد فرزند میرزا عبدالکریم معتمدالحکما ـ که مقیم پاریس بود ـ روانهی مدرسهی علوم سیاسی پاریس گردد. او با توجه به سابقهی خدمت در وزارت مالیه، آن بخش از برنامهی پنجگانهی مدرسه را که مربوط به امور مالی بود انتخاب کرد، و با صلاحدید مدیر مدرسه تا شروع سال تحصیلی جدید به صورت مستمع آزاد در کلاسها شرکت میکرد و با وجود آمادگی برای حضور در امتحانات به دلیل اینکه نامش در بین محصلین رسمی نبود، از او برای شرکت در امتحان دعوت به عمل نیامد، گرچه نوشتن نامهای از مستوفیالممالک وزیر مالیه باعث شد که اجازهی شرکت در امتحان را بدست آورد. او در مدتی که مستمع آزاد بود موفق شد در شش عنوان درسی، نمره قبولی گرفته و از جمله او در امتحان مالیه عمومی توانست نمره 16 را از 20 بگیرد، ولی در یک درس به عللیاز نمرهی قبولی 12، 11 گرفت و تجدید شد.سال بعد نیز بدلیل اینکه نتوانست به تنها سوال استادش “شارل دوپوئی” پاسخ صحیح دهد، نمره 8 گرفت.(حقوق بین الملل عمومی)</div><div dir="rtl" align="right"> مصدق در سال دوم تحصیل با وجود ضعف و کسالت مزاج و نیز دستور پزشک مبنی بر استراحت کامل، اما به دلیل به قول خودش “فرط عشقی” که داشت با نادیده گرفتن دستور پزشکش”پروفسور هایم” مبنی بر استراحت یکساله و ترک مطلق کار، همه روزه به مدرسه میرفت، ولی بعد از پنج ماه رویارویی با بیماری، سرانجام نتوانست در مقابل فشار مضاعف جسمی مقاومت نموده و ناچار بعد از عیادت دکتر خلیل خان ثقفی اعلمالدوله (دوست و همسایهاش در تهران) که عدهای از جوانان بختیاری را به سوئیس آورده و به پاریس آمده بود به همراه وی به وطن بازگشت و بعد از اقامتی کوتاه در بوشهر به تهران رفت. مصدق بعد از پنج ماه مداوا و استراحت در ایران و این بار به اتفاق خانواده از جمله مادرش ـ که بعد از چهارماه به تهران بازگشتـ در سال 1290 هـ.ش(1911 م) روانهی سوئیس شد و چون از مدارس ایران مدرکی نداشت، با ارایهی تصدیقنامهی مدرسهی سیاسی پاریس ـ که قبلا امتحانات سال اول آن را با موفقیتگذرانده بود ـ به نام یک محصل رسمی در دانشکدهی حقوق شهر نوشاتل ـ شهری که هیچ جایی برای تفریح و وسیلهای برای تفنن نداشت ـ ثبتنام کرد و بعد از به پایان رساندن امتحاناتعقبماندهی خود در سال دوم مدرسهی سیاسی پاریس و صرفنظر کردن از ادامهی تحصیل در فرانسه، در مرداد 1290، داوطلب امتحان دو سالهی سیاسی شد که در نهایت توانست بهقول خودش بعضا با چاشنی شانس، از جمله امتحان ترجمهی کتاب “چهار امپراطور ژوستی نین”، از عهدهی امتحانات برآید.</div><div dir="rtl" align="right"> او پس از خاتمهی امتحانات و گرفتن مدرک لیسانس دستاندرکار مقدمات تهیهی رسالهی دکترای خود شد و با تصویب دانشکدهی حقوق، پایاننامهی خود را به نام “وصیت در حقوقاسلامی” نوشت. وی کار تألیف و تدوین رسالهی خود را در تهران با کمک علیاصغر ماجدی انجام داد و مقدمهی آن را با یاری شیخ محمدعلی کاشانی نوشت و بعد از سه ماه توقف درتهران، برای ترجمهی آن به سوئیس رفت. در دوران ترجمهی پایاننامه، به مدت 9 ماه با کمک یکی از دانشجویان همدورهی خود، در دفتر وکالت یکی از وکلا به نام ژان روله کارآموزینمود و در عالیترین دادگاه نوشاتل در محاکمهای شرکت کرد و تصدیقنامهی وکالت خود را به شرط پذیرش تابعیت سوئیس ـ که نیازمند ترک تابعیت قبلی نبود ـ از آن دادگاه گرفت.پایاننامهی مصدق بعد از طی مراحلی و تصویب شورای دانشکده، چند روز قبل از حرکت به ایران در پاریس چاپ و منتشر گردید; مصدق بعد از پایان تحصیلات خود و اخذ مدرک دکترا درژوئیه 1914 ـ یک روز قبل از اعلان جنگ جهانی اول در دوم اوت 1914م ـ به اتفاق همسر و پسرش غلامحسین وارد تهران شد و در حالیکه قصد داشت تا آخر عمر در سوئیس زندگی کند، جنگ بینالملل اول باعث شد که نتواند به سوئیس برگردد.</div><div dir="rtl" align="right"> اقامت او در سوئیس که از نوامبر 1910 آغاز شده بود تا اواخر ژوئیه 1914 ادامه یافت.</div><div dir="rtl" align="right"> </div><div dir="rtl" align="right"> <span style="font-size:130%;">تالیفات</span></div><div dir="rtl" align="right">الف: “مسؤولیت دولت برای اعمال خلاف قانونی که از مستخدمین دولتی در موقع انجام وظایفشان صادر میشود و قاعدهی عدم تسلیم مقصرین سیاسی”: مصدق این رساله را به زبانفرانسه در مدرسهی علوم سیاسی پاریس و برای گرفتن تصدیق نامه نوشت .</div><div dir="rtl" align="right">ب: “وصیت در حقوق اسلامی (شیعه)”: رسالهی دکترای مصدق به زبان فرانسه (1914 م). قسمتهایی از این رساله توسط احمد متیندفتری، علی معتمدی و نصرالله انتظام ترجمه ودر سال 1302 هـ.ش در تهران در 106 صفحه به چاپ رسید. در سال 1377 نیز علیمحمد طباطبایی قمی ـ که خود دکترای حقوق و از مبارزان و زندانیان قدیمیست ـ کل پایاننامه راکه به گفتهی خودش “45 سال پیش آن را ترجمه کرده و در صندوق انتظار جهت یافتن زمان مناسب برای چاپ و نشر آن مانده بود و چندماه هم در وزارت ارشاد برای تحصیل مجوز چاپ،بدون پاسخ، گرد و خاک بیدلیل میخورد” از طریق انتشارات زریاب، در 216 صفحه منتشر کرد .</div><div dir="rtl" align="right">ج: “کاپیتولاسیون و ایران”; این کتاب به دنبال انتشار خبر الغای کاپیتولاسیون در اول اکتبر 1914 در ترکیهی عثمانی و در جهت آگاهی مردم ایران از نتایج منفی وجود چنین قانونی و نیزبرای تشویق دولت ایران به الغای کاپیتولاسیون نگارش یافت. این کتاب مصدق که با مطالعه و بررسی مفاد قراردادهای بینالمللی منعقده بین دولت ترکیه و اروپا نوشته شد، در آبان 1293در پنجهزار نسخه به چاپ رسید در حالیکه مصدق، خود، برای اولینبار مسئلهی کاپیتولاسیون را طرح و مورد نقد و اعتراض قرار داد، حسنعلی منصور نخستوزیر ایران در اوایل دههی 40 در 19 آبان سال 1343،مصدق را به امضای قرارداد مصونیت سیاسی نظامیان دولت آمریکا در ایران، متهم کرد که با واکنش مصدق مواجه شد و ایشان در 22 آبان با نوشتن نامهای به منصور ضمن اظهار تعجب نسبت به بیانات او، اعلام کرد که او اولین کسی بوده که در ایران به مصونیت سیاسی اتباع “دول بیگانه” اعتراض کرده و در این مورد رسالهی “کاپیتولاسیون و ایران” را نوشته و خواهانالغای این رژیم مخالف آزادی و استقلال مملکت شده است .</div><div dir="rtl" align="right">د: “شرکت سهامی در اروپا”: این کتاب بعد از اظهارات اردشیر جی، نمایندهی زرتشتیان هند در ایران، مبنی بر اینکه تاکنون در ایران کتابی دربارهی شرکتهای تجاری منتشر نشده و دراین خصوص کمبودی وجود دارد، با مطالعهی قوانین مختلف کشورهای اروپایی، در آبان 1293 در 103 صفحه انتشار یافت .</div><div dir="rtl" align="right">ه: “دستور در محاکم حقوقی”: این کتاب نتیجهی مطالعات گستردهی حقوقی مصدق بود که برای افزایش کیفیت تدریس خود در بیش از یک هزار صفحه تألیف کرده بود. کاری که موجب تعجب مدیر مدرسهی سیاسی تهران، دکتر ولیاللهخان نصر گردید. توضیح اینکه مصدق بعد از خاتمهی تحصیلات در غرب، قصد داشت مطالعات خود را استمرار بخشیده و آموختههای پیشین خود را در مورد ابواب حقوقی، در ایران تکمیل نماید ولی در ایران با پیشنهاد دکتر نصر برای تدریس در مدرسهی سیاسی پاسخ مثبت داد و دو ساعت در هفته در آن مدرسه تدریس میکرد. کتاب دستور در محاکم حقوقی به درخواست دکتر نصر و احترام به او و دانشجویان آن مدرسه در امرداد 1294 در 497 صفحه چاپ و منتشر شد، و چون این کتاب قرار بود به خارج ازکشور ارسال گردد، مصدق به رغم اینکه “به استعمال لسان و خط اجنبی معتقد نبود”، برای سهولت در امر سانسور که در زمان جنگ جهانی اول متداول بود، اسم کتاب را به خط و زبانفرانسوی بر پشت جلد نوشت .</div><div dir="rtl" align="right">و: “مختصری از حقوق پارلمانی در ایران و اروپا برای آقای محترم نمایندگان دوره پنجم تقنینیه”: کتاب مذکور در 72 صفحه در سال 1302 انتشار یافت .</div><div dir="rtl" align="right">ز: “اصول قواعد و قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران قبل از مشروطیت و دورهی مشروطه”: این کتاب ابتدا در سال 1304 منتشر شد و در سال 1377 نیز با پیشگفتاری از عزتاللهسحابی و مقدمهای از علیاکبر شبیرینژاد به وسیلهی نشر “فرزان” تجدید چاپ شد. مصدق، انگیزهی خود را از نوشتن این کتاب، ارایهی اطلاعات و تجربیات خود در امور مالی به عموممردم معرفی میکند مصدق کتابهای پنجگانه اخیر را مجانی چاپ نمود و بر صفحهی عنوان آنها نوشت: “مجانی و حق طبع و ترجمه آزاد است.</div><div dir="rtl" align="right"><span style="font-size:130%;"></span> </div><div dir="rtl" align="right"><span style="font-size:130%;">مقالات</span></div><div dir="rtl" align="right">الف: “اسقاط دعاوی یا قاعدهی مرور زمان”: مصدق این مقاله را در اولین شمارهی مجلهی علمی در سال 1293 نوشت. او ابتدا قصد داشت دربارهی سازمان ثبت املاک سوئیس ـ که روی آنمطالعاتی داشت ـ مطلبی بنویسد، ولی چون تأسیس چنین سازمانی در ایران آن زمان عملی نبود، از نوشتن این موضوع خودداری کرد و با توجه به شرایط ایران مقالهی “قاعدهی مرورزمان” را نوشت که باعث ایجاد ارتباط بین او و برخی علمای دینی شد; اما ایراداتی که از طرف آنها بر مقاله وارد گردید و حتا آن را خلاف شرع معرفی کردند، موجبات یأس و نومیدی مصدقرا فراهم نمود .</div><div dir="rtl" align="right">ب: البته مجلهی “علمی” نیز که به پیشنهاد حاج میرزایحیی دولتآبادیو با مشارکت فیروز نصرتالدوله، غفاری ذکاءالدوله، محمدعلی نظام مافی سالارمعظم، موسی شیبانیذکاءالسلطنه و مصدق تأسیس و انتشار یافت، بعد از ده یا پانزده شماره به گفتهی مصدق به دلیل تزلزل اجتماع از بین رفت .</div><div dir="rtl" align="right">ج: “تصویب بودجه در پارلمانهای مختلف”: در این مقاله، مصدق به شرح تاریخچه و روند تصویب بودجه در کشورهایی نظیر آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان و نیز بررسی اصول مالیقانون اساسی مشروطیت ایران پرداخته است. مقالهی مزبور در مجلهی “آینده” دورهی اول، در سال 1304 بدون نام و با ذکر امضاء محفوظ به چاپ رسید. مجلهی “آینده” که مصدق برخی مقالات خود را بعضا با امضاء محفوظ در آن مینوشت، توسط دکتر محمود افشار دوست دوران تحصیل و یار وفادار او اداره میشد و افشار در پایان سال، نام مقالات مذکور را ذیلنام مصدق مینوشت.</div><div dir="rtl" align="right">د: “انتخابات در اروپا و ایران”: مصدق در این مقاله به شرح قوانین انتخابات در کشورهای مختلف از جمله: فرانسه، انگلیس، آلمان، ایتالیا، کانادا و... پرداخته و بحثی را نیز در موردنظامنامهی مجلس شورای ملی ایران مطرح نموده است .</div><div dir="rtl" align="right">ه: “تابعیت در ایران”: مصدق در این مقاله به بحث و بررسی قوانین مربوط به تابعیت اتباع خارجی در ایران که اصل آن به تأیید ناصرالدینشاه رسیده و در دورهی پهلوی اول هم اجرامیشده، پرداخته است .</div><div dir="rtl" align="right">و: “اصول مهمهی حقوق مدنی و حقوق تجاری ایران”: این مقاله دربارهی سیر قوانینی مانند حقوق مدنی، عقود، حقوق خانواده، حقوق توارث، املاک و تجارت در ایران از هنگام وروداسلام تا آغاز مشروطیت و نیز دورهی بعد از مشروطیت است. مقالات ردیفهای 3، 4 و 5 در مجلهی “آینده”، دورهی دوم، سال 1305 به چاپ رسید .</div><div dir="rtl" align="right">ز: “طرح پیشنهادی برای اصلاح قانون انتخابات”: این مطلب کوتاه در دورانی که مصدق در مجلس چهاردهم نماینده بود، در روزنامهی اطلاعات 1323/2/23 چاپ شد.</div><div dir="rtl" align="right">ح: “مسئلهی انتخابات”: این مطلب که در یک مقدمه و در شش فصل تنظیم شده به بیان و بررسی قوانین انتخاباتی در ایران پرداخته است، در دورهی نمایندگی مصدق در مجلس چهاردهم و به درخواست مجلهی “آینده”، دورهی سوم در مهرماه 1323 چاپ شده است .</div><div dir="rtl" align="right"> </div>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-78614090382969200502009-02-25T23:39:00.000-08:002009-02-25T23:45:01.309-08:00تظاهرات اعتراض امیز دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک در اعتراض به اخرین حرکت وقیحانه حکومت اسلامی<a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEggwDWE1OiZKhoq0-I_uBX_gUiy-7snhbODDzZnEeXjcyJjRuY1BQ2z-fJwM7c7l2bzN7opZ7U7hzJ_kDp7iLu4BCk2p5zZp-JpJzR1lktsgg2TTW4CaqimMBhnCRR5LbpqdSlzoPaMwsdp/s1600-h/99j8z.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5307008434703569426" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 240px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEggwDWE1OiZKhoq0-I_uBX_gUiy-7snhbODDzZnEeXjcyJjRuY1BQ2z-fJwM7c7l2bzN7opZ7U7hzJ_kDp7iLu4BCk2p5zZp-JpJzR1lktsgg2TTW4CaqimMBhnCRR5LbpqdSlzoPaMwsdp/s320/99j8z.jpg" border="0" /></a> <br />رژیم جمهوری اسلامی در طی سی سالی که قدرت را در ایران در دست گرفته همواره پیشتاز اعمال متحجرانه و به شدت غیر دیپلماتیک با توجه به شرایط ایران در جهان بوده.یکی از نخستین مواردی که در واقع پایه گذار و بنیاد حرکتهای تخریب گر میباشد حمله شماری از اراذل پیرو خط امام و رخنه 444 روزه بر سفارت امریکا بود.این حرکتهای مفتضحانه که عمدتا ریشه ای جز سطحی نگری ها و افکار عقب مانده یک مشت اخوند کله پوک نداشته و ندارد همواره سبب انزوا و نابودی اعتبار بین المللی ایران بوده و هست.در طی این سالها شاهد حرکتهای مشابه زیادی بودیم که نخستین انها همان طور که گفته شد گروگانگیری کارکنان سفارت امریکا و اشغال سفارت امریکا در تهران بود که باعث منزوی شدن ایران در صحنه سیاسی جهان و از دست رفتن اعتبار چندین ساله ایران در نزد جهانیان گردید.یکی از دیگر حرکتهای به شدت ابلهانه و بی شرمانه ای که چند روز پیش توسط ماموران و چماقداران و اوباش حکومتی رغم خورد،دفن شماری از شهدای گمنام در دانشگاه امیر کبیر بود که با بازتاب مخالفتهای دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک مواجه شد.شک دارم که یک چنین واقعه مسخره ای پس از نابودی حکومت فاشیست المان تا به حال در جهان تکرار شده باشد.ولی انطور که معلوم است رژیم اسلامی سنت شکنی کرده و به پیروی از یکی از جنایتکارترین حکومتهای تاریخ اقدام به دفن شماری از شهدای گمنام در دانشگاه پلی تکنیک کرده.زمانی که حکومت فاشیست به سرکردگی هیتلر و با کنترل تام حزب نازی بر ارگانهای سیاسی کشور بر المان حاکم بود، در بسیاری از مدارس و دانشکده های المان اقدام به دفن افراد کشته شده حزب نازی و المانی های کشته شده در جنگ شد که البته به دلیل وضع به شدت خفقان اور ان روزهای المان هیچ کس جرات مخالفت با این قبیل اعمال را نداشت.امروز پس از شصت و چهار سال از اتمام جنگ جهانی دوم و نابودی استبداد فاشیسم هیتلر اکنون برای باری دوباره شاهد چنین اقداماتی از جانب ننگین ترین حکومت در کل تاریخ ایران هستیم که تلاش را بر دفن گروهی از شهیدان به اصطلاح گمنام در زمین یکی از بهترین دانشگاه های ایران گذاشت.تا پیش از این قسمتی از دانشگاه تهران نیز توسط اراذل و اوباش بسیج و سپاه تسخیر شده بود که گفته هایی مبنی بر دفن شماری از شهیدان جنگ به گوش میرسید که بعدا نیز در قسمتی از زمین اشغال شده دانشگاه تهران خالد مشعل به سخنرانی برای شماری از اوباش بسیجی که خود را دانشجو معرفی میکردند پرداخت.<br />در پنجم اسفند ماه گروهی از چماقداران و اوباش سیدعلی اقا با به راه انداختن هیئتهای سینه زنی و مداحی از رو به روی دانشگاه تهران به سوی دانشگاه امیرکبیر روانه شدند تا شماری از شهدای گمنام را در انجا دفن کنند.اما فکر نمی کنم که انها پیش بینی مواجه شدن با سه هزار دانشجوی مخالف را کرده باشند.در طی اقدام اوباش سپاهی برای دفن شهدای گمنام دانشجویان به اعتراض و شعار دادن بر ضد این عمل وقیحانه اراذل حکومتی پرداختند و در مقابل خواستار این شدند که دفن ان شهدا در خاک دانشگاه پلی تکنیک لغو گردد.اما مزدوران حکومتی بدون کوچکترین احترامی به خواسته دانشجویان و بدون کوچکترین ملاحظه ای با چماق و باتون و پنجه بوکس و گاز فلفل به جان جوانان دانشجو افتادند و به هر طریق که بود انها را متواری نموده و ده ها تن از انها را نیز دستگیر کردند و زخمی شدن شماری از دانشجویان را نیز رغم زدند.این اعمال وحشیانه اوباش اجیر شده در حالی صورت میگیرد که حکومت ولایت وقیح از بهترین شیوه اجرایی دموکراسی ایران در جهان سخن به میان می اورد و تمام سعی بیهوده خود را میکند که با گلو پاره کردن و داد و هوار کردن امثال احمدی نژاد و حداد قاتل و لاریجانی و شاهرودی و غیره به جهانیان بفهماند که ایران دمکرات ترین کشور جهان است و واقعا جای سوال دارد حکومتی که انقدر از ازادی بیان و ازادمداری در ایران صحبت میکند چرا حتی تحمل یک نمونه تظاهرات کوچک دانشجویان برای مقابله با این قبیل اعمال متحجرانه را ندارد.در ایران حتی یک حزب که بدون وابستگی به حکومت اجازه فعالیت ازادانه داشته باشد وجود ندارد و شماری از احزاب داخلی کشور همچون حزب دموکرات ایران،حزب پان ایرانیست،نهضت ازادی ایران،سازمان جوانان جبهه ملی و جمله ای دیگر که ادعای مخالفت با حکومت میکنند نیز گستره فعالیت هایشان بسیار محدود است و عملا بود و نبودشان تفاوتی نمی کند.با این وجود واقعا روسای حکومت درجه وقاحت و بی شرافتی را به جایی رساندند که فکر نمی کنم بیان جمله نیز بتواند درجه این اعمال بیشرمانه را توصیف کند.امیدوارم حد اقل یکی از خبرنگارانی که از دل و جرات برخوردار است با بیان سوالاتی انتقاد امیز از نهادهای مسئول و اشخاص سیاسی مملکت انها را زیر سوال ببرد.<br />گرچه دانشجویان نتوانستند خواسته خود مبنی بر جلوگیری از دفن به اصطلاح شهدای گمنام در دانشگاه را متوقف کنند ولی همین که در مقابل این عمل وقیحانه اوباش و مزدوران اسلامی سکوت پیشه نکردند خود جای تشویق دارد.گو اینکه واقعا بعید میدانم که شهید و یا جسدی در داخل پرچم های پیچیده شده جمهوری اسلامی و تابوتها وجود داشته باشد.کاملا مشخص است که دفن این شهدا هدفی جز کنترل دانشگاه و ایجاد پایگاهی برای جاسوسی در دانشگاه برای رژیم را دنبال نمی کند.زیرا که اگر این گونه نبود جای پرسش دارد که اصلا بهشت زهرا برای چه ساخته شده است؟اگر باز هم در مقابل چنین حرکتهایی اکثریت خاموش سکوت پیشه کنند باید شاهد بدتر شدن اوضاع و روی دادن بیشتر چنین مراسمی باشیم.گرچه یکی از مخالفان صد در صد رژیم گذشته هستم ولی واقعا چنین حرکتهایی با وجود اوضاع اختناق امیز ان دوران هم صورت نمی گرفت ولی اقایون ملا حد و حدود چنین اعمالی را زیر پا گذاشتند چنانچه حتی ایت الله کروبی که خود یکی از اعضای حکومت و رئیس حزب اعتماد ملی است نیز از انجام چنین حرکتی اظهار انتقاد نموده و انرا صرفا حرکتی در جهت ریختن چماقداران به دانشگاه و ترساندن دانشجویان نامید.بلافاصله پس از سرکوب تظاهرات دانشجویان و دستگیری شماری از تظاهر کنندگان، اراذل حکومتی به منازل مهدی مشایخی، عباس حکیم زاده، نریمان مصطفوی و احمد قصابان هجوم برده و انها را بازداشت کردند که البته خبری نیز از وضعیت دانشجویان زندانی از جمله دانشجویان نامبرده در دسترس نیست.لازم به ذکر است عباس حکیم زاده عضو شورای مرکزی سازمان تحکیم وحدت است و بسیاری از دانشجویان دستگیر شده از جمله نریمان مصطفوی،احمد قاصبان و مهدی مشایخی عضو شوای اسلامی دانشکده پلی تکنیک هستند.پس از این سرکوب گری ها و بازداشتهای اوباش حکومتی دانشجویان دانشگاه پلی تکنیک اقدام به انتشار اعتراض نامه ها و تومارهایی در جهت بیان اعتراض خود نسبت به این اعمال وقیحانه حکومت کردند که متاسفانه فعلا نتیجه ای را در بر نداشته.اما به احتمال زیاد دانشجویان دستگیر شده باید شکنجه و بازجویی ها و اتهامات زیادی را تحمل کنند و سایر دانشجویان نیز در صورت اخراج نشدن از دانشگاه و منع نشدن از تحصیل تحت مراقبتهای شدیدی قرار خواهند گرفت.البته لازم به ذکر این نکته نیز می باشد که مسئولان اصلی دانشگاه از جمله رئیس خود فروخته دانشگاه پلی تکنیک یعنی دکتر رهایی(جمله دکترهای یک شبه) با همکاری چماقداران حکومتی مسیر را برای ورود اراذل بسیج به دانشگاه و سرکوب دانشجویان فراهم کردند.تظاهرات اعتراض امیز دانشجویان بازتاب نشر بیانه کمپین بین الملی حقوق بشر در ایران و نیز سایر مجامع بین المللی دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در اقساء نقاط جهان در اعتراض به این دسته اعمال متحجرانه رژیم را نیز در بر داشت.گفتنی است که محاصره دانشگاه توسط نیروهای امنیتی پس از چند ساعت از اتمام مراسم و سرکوب دانشجویان ادامه داشت.مجموع دانشجویان دستگیر شده تا به اکنون به هفتاد نفر میرسد که سی تن انان را دختران جوان و غیور ایران زمین تشکیل میدهند و این در حالی است که خبرگزاری دست نشانده تابناک در یک اظهار بی شرمانه شمار دانشجویان معترض را صد نفر اعلام کرده که البته این نیز خود سبب رسوایی بیشتر حکومت را از انجا در بر میگیرد که به فرض محال صحت این موضوع ، دستگیری هفتاد تن از صد نفر تظاهر کنندگان کاملا نشان دهننده وضع هولناک اختناق و خفقان در کشور است.<br />امید است چنین حرکتهای اعتراض امیزی روز به روز بر شدتشان افزوده شود تا روزی که تظاهرات عظیم مردم بنیاد حکومت مذهبی ولیه وقیح را از بین ببرد.<br />برای دیدن فیلم تظاهرات دانشجویان و سرکوب انان بر روی لینکهای زیر کلیک کنید.<br /><a href="http://www.youtube.com/watch?v=UytG8wByRIQ" target="_blank">لینک 1</a><br /><a style="COLOR: #404040" href="http://www.youtube.com/watch?v=a_O4pfq0ZFk" target="_blank">لینک 2</a><br /><div dir="rtl" align="right"></div>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-73753234545140268062009-02-20T09:33:00.000-08:002009-02-20T09:52:56.081-08:00به یاد گل سرخ<a href="http://i44.tinypic.com/295qrh0.jpg"><img style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 480px; CURSOR: hand; HEIGHT: 360px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="http://i44.tinypic.com/295qrh0.jpg" border="0" /></a><br /><div dir="rtl" align="right"><br />ملت ایران مدتهاست که در زیر نعل اسبان استبداد و ظلم و اختناق له میشوند و در طی این سرنوشت ناگوار بسیاری از افتخارات و ازادیخواهانی که با جان و دل برای ارمان اسودگی و زندگی صلح امیز و باصفای مردم تلاش کردند را از دست دادند.اما تاسف اور انکه همچنان و پس از گذشت دو قرن از استیلای شوم قاجار بر ایران و پس از ان سلطنت پهلوی و سرانجام حکومت اسلامی و پس از دادن قربانیانی فزون در راه ازادی وطن و باز پس گیری غرور و افتخارات میهنی همچنان باید در باتلاقی که مدتهاست در ان به دام افتاده ایم بمانیم و شاهد بدتر شدن اوضاع و فرو رفتن هرچه بیشتر وطنمان در این گرداب سیاه باشیم.بیست و نهم بهمن مصادف است با اعدام خسرو گلسرخی که زمانی از مبارزین چپ و مارکسیست و مخالف سیاستها و اعمال شاه بود.گرچه گلسرخی در زمان فعالیتهایش بر ضد استبداد از توجه و شهرت چندانی در میان فعالین سیاسی و مردم ان روزها برخوردار نبود اما پس از انقلاب و با پخش چندین باره دفاعیت وی در مقابل اتهامات وارده بر او در دادگاه شاه به یکباره حاصل یک عمر مبارزات شرافتمندانه و ازادمدارانه وی بر بسیاری از مردم اشکار گشت.خسرو گلسرخی از جمله کسانی بود که در تاریخ 29 بهمن 1352 به همراه کرامت الله کاشانی که از دیگر همفکران و رفیقانش بود به دار جور و بیداد اویخته شد.<br />خسرو گلسرخی در تاریخ دوم بهمن سال 1322 در رشت متولد شد.پدر خسرو،قدریر گلسرخی در زمانی که خسروی کوچک تنها پنج سال داشت درگذشت و او را به همراه مادرش شمس الشریعه وحید که او نیز همچون همسرش جمله ازادیخواهان و روشنفنکران گیلان بود و برادر کوچکش فرهاد گلسرخی ترک کرد.پس از ان خسرو به همراه مادر و برادرش به پدربزرگش خسرو محمد وحید که جمله یاران میرزای دلیر جنگل و از جمله مبارزان با نیروهای انگلیس در هنگام هجوم به ایران بود پناه بردند.انطور که معلوم است خسرو از همان دوران کودکی منش ازادی خواهانه و ستیزگر خود با استبداد و خودکامگی را از پدر بزرگ و والدینش به ارث برده بود.خسرو گلسرخی دوران دبستان و دبیرستانش را به ترتیب در دبستان حکیم سنایی و دبیرستان حکیم نظامی گذراند اما در حالی که تنها نوزده سال داشت پدربزرگش را نیز از دست داد.به همین جهت بار چرخش زندگی در فلکه روزگار هفت رنگ بر دوش او افتاد و اجبار بر او حکم کرد که به همراه برادرش فرهاد به تهران و محله ای به نام امین بروند و در انجا به کاری مشغول شوند.با این حال خسرو از کسب دانش و پژوهشهای فرهنگی اش غفلت نکرد و در شب هنگامگان علاوه بر مطالعات فرهنگی اش به اموختن زبان انگلیسی و فرانسه و سرودن شعر پرداخت.سپس تر به همین منوال سروده،بررسی و نبشه هایش در غالب خامه نام هایی به سان ((دامون،خ - گ،بابک رستگار،افشین راد و خسرو کاتوزیان)) به چاپ رساند.<br />در سال 1348 و درست زمانی که سردبیری بخش هنری روزنامه کیهان را بر عهده داشت،با عاطفه گرگین شاعر،محقق،نویسنده پیوند زناشویی بست.در سال 1350 نبشه ای انتقاد گرایانه از او در ماه نامه نگین تحت عنوان "گرفتاری شعر در شبه جزیره روشن فکران" به چاپ رسید که نویسندگان و روشن فکران را سرزنش میکرد.انچنان که مینویسد:<br />"شاعر که ناخواسته و نادانسته زیر نفوذ سیاست هنری روزگارش قرار گرفته است...او از کلمات و شرایط عینی زندگی میترسد.شاعر در مقام تولید کننده ای تکیه زده که منطبق شدن کالایش با ضوابط جاری حتمی مینماید.ایا شعر نمی تواند دهان به دهان جریان و هستی گیرد و گردن نهادن به ایجاد ان گونه کالا ضرورت دارد؟...شاعر جاخالی کرده است.او گوشه نشین،حاشیه پرداز و منزوی شده،به متلاشی کردن نقش تاریخی شاعر و حقیقت شعر نشسته است...شاعر چون در کوران واقعیات نیست،چون در زندگی روزمزه در میان مردم دیده نمیشود،شعر او نه رنگی از مردم دارد و نه رنگی از زندگی"<br />خسرو گلسرخی برای منتشر شدن چندین نبشه دیگر در ماهنامه نگین و نشریات دیگر اقدام کرد که شماری از انها در پشت سد سانسور ساواک گیر کردند.<br />در زمان مرگ غم انگیز زنده یاد فروغ فرخزاد بر اثر سانح رانندگی در سوگ فروغ چنین نوشت: خسرو گلسرخی<br />"او زیبایی را در بافت خشن زندگی جستجو میکرد.شعر فروغ،شعرهای اجتماعی او،شاید مردمی ترین شعر روزگار ما باشد"<br />خسرو گلسرخی به تاریخ بیست و نهم بهمن ماه سال هزار و سیصد و پنجاه و دو به جرم مجعول و ساختگی شرکت در توطئه گروگانگیری شاهزاده رضا پهلوی در دادگاه نظامی به اعدام محکوم و در میدان چیت گر تیر باران شد.به سبب فشار رسانه ها و سازمانهای دادخواه جهانی شاه دستور داد تا از دفاعیات گلسرخی در دادگاه فیلمبرداری شود.البته باعث تاسف است که پادشاه یک مملکت برای نابود ساختن مخالفانش حتی از پسرش نیز در جهت مجرم نشان دادن منتقدانش استفاده میکند.<br />خسرو گلسرخی در دفاعیات خود دادگاه را فرمایشی خواند و گفت:<br />"در ایران انسان را به خاطر داشتن فکر و اندیشیدن محاکمه میکنند.چنان که گفتم من از خلقم جدا نیستم،ولی نمونه صادق ان هستم.این نوع برخورد با یک جوان،کسی که اندیشه میکند،یاداور انکیزیسیون و تفتیش عقاید قرون وسطایی است.یک سازمان عریض و طویل تحت عنوان فرهنگ و هنر وجود دارد که تنها یک بخش ان فعال است و ان بخش سانسور است که به نام نگارش خوانده می شود.هر کتابی قبل از انتشار به سانسور سپرده می شود.در حالی که در هیچ کجای دنیا چنین رسمی نیست و بدین گونه است که فرهنگ مومیایی شده که برخاسته از روابط تولیدی بورژوا کمپرادور در ایران است،در جامعه مستقر گردیده است و کتاب و اندیشه مترقی و پویا را با سانسور شدید خود خفه میکند.ولی ایا با تمام این اعمالی که صورت میگیرد،با تمام خفقان میتوان جلوی اندیشه را گرفت؟"<br />سر انجام خسرو گلسرخی به همراه کرامت الله دانشیان اعدام شد و در کنار شماری از فعالین سیاسی زمان شاه چون :محمد حنیف نژاد،سعید محسن،علی اصغر بدیع زادگان و علی میهن دوست و گروه بیژن جزنی که به همران هشت نفر دیگر از همراهانش در 30 فروردین 54 در تپه های اوین کشته شدند،در قطعه سی و سی بهشت زهرا به خاک سپرده شد.<br />گرچه با خسرو گلسرخی به عنوان یک مارکسیست اسلامی و فردی که احساس نیکی به اسلام و البته کمونیسم دارد به عنوان عقیده ای شخصی چندان موافقتی ندارم اما تفاوت در اندیشه افراد،بی دین یا با دین بودن انها دلیل بر ان نمی گردد که افراد را بر حسب اندیشه شان تقسیم بندی کنیم.مبارزات سیاسی و ازادیخواهانه افرادی چون گلسرخی همواره برای من قابل احترام بوده و تنها به دلیل تفاوتهایی در عقاد خود و انها جهت را بر سکان قضاوت نامنصفانه نمی گذارم.<br />در ادامه وصیت نامه زنده یاد خسرو گلسرخی را میخوانید:<br />من یک فدایی خلق ایران هستم و شناسنامه من جز عشق به مردم چیز دیگری نیست من خونم را به توده های گرسنه و پابرهنه ایران تقدیم میکنم و شما اقایان فاشیست که فرزندان خلق ایران را بدون هیچ گونه مدرکی به قتلگاه میفرستید،ایمان داشته باشید که خلق محروم ایران انتقام خون فرزندان خود را خواهد گرفت.شما ایمان داشته باشید از هر قطره خون ما صدها فدایی برمیخیزد و روزی قلب شما را خواهد شکافت.شما ایمان داشته باشید که حکومت غیر قانونی ایران در 28 مرداد سیاه به خلق ایران توسط امریکا تحمیل شده در حال حال احتضار است و دیر یا زود با انقلاب قهر امیز توده های ستم کشیده ایران واژگون خواهد شد.ضمنا یک عده حلقه پلاتین(طلای سفید) و مبلغ یک هزار و دویست ریال وجه نقد را به خانواده و یا به زنم بدهند.<br />دفاعیه او در دادگاه مشهور شد.این دفاعیه با سانسور در زمان شاه از تلویزیون پخش شد ولی بار دیگر به صورت کاملتر در اولین روزهای سقوط شاه در پنجمین سالگرد اعدام خسرو گلسرخی در شب 29 بهمن 1357 از تلویزیون سراسری ایران پخش گردید.او در دادگاه از عقاید مارکسیستی خود و تاثیر پذیری اش از اسلام سخن گفت و رژیم شاه را به شدت محکوم کرد.</div><br /><div dir="rtl" align="right"><div dir="rtl" align="right"><span style="font-size:130%;"><a href="http://www.4shared.com/file/87832051/4c3253ab/Khosro_Golsorkhi.html"></a></span></div><br />برای مشاهده دفاعیات خسرو گلسرخی در بیدادگاه شاه <a href="http://www.youtube.com/watch?v=buTlBLGdUfo" target="_blank">اینجا</a> را کلیک کنید.<br />همچنین میتوانید از طریق <a href="http://www.4shared.com/file/87832051/4c3253ab/Khosro_Golsorkhi.html" target="_blank">این لینک</a> فیلم دفاعیه خسرو گلسرخی را دانلود کنید.</div><div dir="rtl" align="right"><span style="font-size:130%;"></span></div><br /><div dir="rtl" align="right"><span style="font-size:130%;">شعری از خسرو گلسرخی:</span></div><br /><div dir="rtl" align="right"><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">زمانه حادثه رویید با نشانه ی دیگر<br />چنین زمانه چه سخت است در زمانه ی دیگر<br />هزار خنجر کاری به انحنای دلم آه<br />مخوان. ترانه مخوان. باش تا ترانه ی دیگر<br />بهانه بود مراشرکت قیام گذشته<br />عطش. عطش تو بمان گرم. تا بهانه ی دیگر<br />همیشه قلب مرا زخم. زخم کهنه ی کاری<br />همیشه دست ترا تیغ. تیغ فاتحانه ی دیگر<br />سکوت در دل این آشیانه ی ممتد وای<br />کجاست منزل امنی. کجاست خانه ی دیگر<br />خروش و جوشش دریاچه در کرانه ی من بین<br />این ترانه نبوده است در کرانه ی دیگر<br />جوانه سبز نبوده است. در گذشته ی این باغ<br />بمان تو سبزی این باغ. تا جوانه ی دیگر<br />زمانه حادثه خوش آمدی. سلام بر رویت<br />که شب نشسته به خنجر در آستانه ی دیگر<br />به جان دوست از این تازیانه ی دیگر<br />کجاست سرخی فریاد های بابک خرم؟<br />کجاست کاوه ی آزاده ی زمانه ی دیگر؟</span></div>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-77590486605429214152009-02-16T03:29:00.000-08:002009-02-16T03:50:57.598-08:00ولنتاین ملی<span style="font-size:130%;"></span><a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhUlX43D5pHaaPogZ1rRxlVOc_iqpxa_KBuM_-tQCEdyiAbj41I892DR2PYUtnL2rfBwnUWjRwSPkYkhsy-alCTVxQfxgbmtBK9Ua5bdiD47eJi8Lito5rJxUVIxzdkn7Ggko9QH78C9FM7/s1600-h/IRAN+VALENTAIN.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5303356258006986450" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 320px; CURSOR: hand; HEIGHT: 240px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhUlX43D5pHaaPogZ1rRxlVOc_iqpxa_KBuM_-tQCEdyiAbj41I892DR2PYUtnL2rfBwnUWjRwSPkYkhsy-alCTVxQfxgbmtBK9Ua5bdiD47eJi8Lito5rJxUVIxzdkn7Ggko9QH78C9FM7/s320/IRAN+VALENTAIN.jpg" border="0" /></a> <span style="font-size:130%;">بیست و نهم بهمن ماه(ماه سلامت و اندیشه و نیکی)مقارن است با جشن اسفندگان،یکی از جشنهای ملی ایرانیان که در دوران پرشکوه ایران باستان ار جلال و عظمت و تشریفات خاصی بهره مند بوده است.این روز یاداور عشق و مهربانی و ویژگی های شاخص انسانی،بزرگداشت مقام زن و احترام به مرتبه شامخ بانوان می باشد.متاسفانه امروزه دنیای به اصطلاح متمدن غرب بسیاری از مراسم و ارزشهای ملی ما ایرانیان را به سرقت برده و با اضافه نمودن عناصر فرهنگی خود به این جشنها و مراسم ایرانی رنگ و لعاب اروپایی به ان بخشیده و اصل و واحد انرا با نام خود به پاین رسانده.گو انکه روزهایی همچون ولنتاین که شاید قدمت برگزاری و تقویمی شدن رسمی ان که با تلاش ملل اروپایی در سطح جهان به چند دهه هم نمی رسد ریشه اش به بیش از سه هزار سال پیش و ان هم به رسوم و سنت ایرانیان باز میگردد.بسیار مایه افتخار ما ایرانیان است،در زمانی که واژه هایی همچون عشق و عطوفت،بخشندگی و جوان مردی،ازادی و ازادمداری،برابری مقام زن و مرد،حقوق بشر و بسیار ارکان انسان گرایانه دیگر برای اهالی غرب و امریکا تا حتی دو قرن پیش نیز ناشناخته بود نیاکان ما برای هر کدام از این ارزشها مراسم و جشنهای خاصی را برگزار میکردند تا هویت انسانی و پس از ان ملی را گرامی بدارند.بیست و ششم بهمن ماه به عنوان روز جهانی ولنتاین شناخته میشود،اما لازم است تا هر کدام از ما وظیفه ملی میهنی خود را هرچند در زمینه این گونه روزها ارج بنهمیم و ایام اصلی و بن و ریشه این گونه روزها را جشن بگیریم.اصل و ریشه روز ولنتاین به ایران باز میگردد و مصادف است با جشن اسفندگان که عشق و احترام را در بر میگیرد.شاید بهتر باشد هر کدام از ما به جای جشن گرفتن ولنتاین جهانی،ولنتاین ملی را جشن بگیریم و سعی را بر ان بگذاریم تا این روز را(جشن اسفندگان)به عنوان روز ولنتاین به جهانیان معرفی نماییم.<br />در فرهنگ ایرانی همه روزهای سال فرخنده است.همه روزهای سال روز زن است.همه روزهای سال روز مرد است.به دیگر سخن،همه روزهای سال روز گرامیداشت فروزه های نیکوی انسانی است.یکی از جشنهای فرخنده که نیاکان ما با شور و شوقی ویژه برپا می ساخته اند((سپندار جشن)) یا ((اسفندگان))بود.سپندار جشن یا جشن اسفندگان متعلق به فروزه پاک و جاوید((سپنتا ارمئینی)) یا ((سپندارمز))<br />یا ((اسفند)) می باشد.این جشن فرخنده در روز ((اسفند))از ماه ((اسفند)) یا پنجمین روز از دوازدهمین ماه سال بر گزار میشد.که امروزه بنا به دگرگونیهایی که در گاهشماری اوستایی صورت گرفته این جشن در 29 بهمن ماه برگزار میشود.<br />سپنتا ارمئینی یکی از صفات یا فروزه های اهورامزدا(خدای زرتشتیان)است و نماد ایمان،فداکاری،اندیشه رسا،فروتنی،بردباری،وفاداری،مهر و محبت و حامی زنان نیک و پارساست.<br />سپندارمز روز همه زنان و عاشقان ایرانی است.پس اگر می بینیم که در فرهنگ ایرانی اصراری نیست تا این روز را((روز مادر))بنامند به این خاطر است که در فرهنگ ایرانی زن بودن یک ارزش است و بارور شدن و مادر بودن یک موهبت است و بس.<br />روزی است که نسخه اش را بیگانگان برای زن ایرانی ننوشته اند.ما باید بر خود ببالیم که هزاره ها پیش تر از ملل به اصطلاح متمدن امروزی نیاکانمان روزی را برای ارج نهادن به جایگاه زن در جامعه برگزیده اند.<br />امروز زنان ایرانی بر خور میبالند از اینکه در سرزمینی زندگی میکنند که شیر زنانی چون دغدو،پوروچیستا،روشنک،پانته آ،ارتمیس،کاساندان،پروشات،ماندانان،اتوسا،شهرناز،ارنواز،فرانک،سیندخت،</span><br /><span style="font-size:130%;">ارودابه،تهمینه،گردافرید،فرنگیس،منیژه،بانو گشسب،سمن ناز،استر،ویس،کتایون،همای،پور اندوخت،ازر میدخت،</span><br /><span style="font-size:130%;">گردویه،شیرین،خرمک،رابعه قزداری،زرین تاج،قمر الملوک وزیری،درة المعالی،شهناز رشدیه،سیمین بهبهانی،سیمین دانشور،پروین اعتصامی،فروغ فرخزاد،توران شهریاری،پروانه اسکندری،زیبا کاظمی و بسیاری دیگر از زنان نام اور و مبارز را در خود پرورانده است.<br />باشد که ادامه دهندگان راه انها باشیم.<br />در گاه شمار(تقویم)های مختلف ایرانی،علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند،هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند.به عنوان مثال روز اول هر ماه «روز اورمزد»،روز دوم هر ماه،روز بهمن(سلامت،اندیشه) که نخستین صفت خداوند است(طبق تعالیم زرتشت)،روز سوم هر ماه،اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است،روز چهارم هر ماه،شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی ارمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه،«سپندارمز» بوده است.پندارمز لقب ملی زمین است.یعنی گستراننده،مقدس و فروتن.زمین نماد عشق است چون با فروتنی،تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد.زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود دامان می دهد.به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمزگان را به عنوان نماد مهر مادری و باروری می پنداشتند.<br />در هر ماه،یکبار،نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن میشد،جشنی ترتیب میدادند متناسب با نام ان روز و ماه.مثلا شانزدهمین روز هر ماه،«مهر» نام داشت و در ماه مهر«مهرگان» لقب می گرفت و می بینیم که چگونه هر جشنی با معنی و مفهوم عمیق خود برای مردم شادی می افرید.<br />روز ابان در ماه ابان جشن«ابانگان» است یعنی جشن ستایش اب و روز اذر در ماه اذر جشن «اذرگان» است یعنی جشن ستایش اتش و همین طور روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند)،«سپندارمز» یا «اسفندارمز» نام داشت که جشنی با همین عنوان می گرفتند.«سپندارمزگان» روز زن و زمین است.<br />در این روز مردان به همسران خود هدیه می دادند.مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی می نشاندند و از انها اطاعت میکردند و به انان هدیه می دادند.این یک یاداوری برای مردان بود تا مادران و همسران خود را گرامی بدارند و چون یاد این جشن تا مدتها ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار میشد همواره این ازرم و احترام به زن برای مردان گوشزد می گردید.<br />هنوز نیز در برخی از گوشه های ایران زمین مانند اصفهان،پهله،ری و دیگر شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب و ایران،مراسم جشن اسفندگان همچون گذشته برگزار می شود،در این روز بانوان لباس و کفش نو می پوشند،زنانی که مهربان،پاکدامن،پرهیزگار و پارسا بوده اند و در زندگی زناشویی خود فرزندان نیک را به جامعه تحویل داده اند مورد تشویق قرار میگیرند و از مردهای خود پیش کش هایی دریافت می کنند.انها در این روز از کارهای همیشگی خود در خانه و زندگی معاف شده و مردان و پسران وظایف جاری زنانه را در خانه به عهده میگیرند.<br />این جشن را با نامهای جشن برزیگران هم نامیده اند.در روز اسفندگان چند جشن با مناسکی به خصوص برگزار می شده است.نخستین جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که اختصاص به زنان داشت.در این روز مردان برای زنان هدیه میخریدند و از انها قدردانی مینمودند.امروزه نیز بیشترین جنبه مورد تاکید در اسفندگان قدرانی از زنان است.ر زمان گذشته{چنان که ابوریحان روایت کرده است} عوام کارهای دیگری هم انجام میدادند،همچون ائین های جادویی برای دور کردن خرفستران. اما ابوریحان این ائینها را تازه و نااصیل خوانده است.</span><span style="font-size:130%;"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5303357114526642498" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 250px; CURSOR: hand; HEIGHT: 320px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj5VDhUSK1T9y28ui1xBABj9XWaCyaYZgDhoGUjRBXnWQjEUzoDlOM6jjzmF5e6BKK9XrqW__FJZfe4QfAKAiN4VguSzg2-Ex4HZ7ISD8bXfBtKQk1EwKgZnxirKRjVK3mx0mTbc53whh9m/s320/2rm0.jpg" border="0" /></span><br /><br /><span style="font-size:130%;">جشن سپندارمز امشاسپند مینوی مهر پاک و عشق مادری و دوستی جهان گستر و فروتنی و بردباری و سود رسانی و ابادانی زمین بر ایرانیان به ویژه بانوان دلسوز و فداکار این سرزمین خجسته باد. </span>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-7255912044905160831.post-14724151818746473502009-02-14T04:39:00.000-08:002009-02-15T10:34:36.411-08:00تناقضات در اسلام<a href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh8jIdbkE4__mRyOBMYiiBt9O2pmy28TBUQtRRFUbBt3Fog1JrUJbmGXQiCc2oqnUl7o_hkKOSmyc-HMW0lc_pvDzOMTcnFMucTVqVfG9P4n1aqBvEYrMik44CJ_zUN99K0U3Hk5HBaLtQG/s1600-h/fuck+islam.jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5303094258361018818" style="DISPLAY: block; MARGIN: 0px auto 10px; WIDTH: 300px; CURSOR: hand; HEIGHT: 127px; TEXT-ALIGN: center" alt="" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh8jIdbkE4__mRyOBMYiiBt9O2pmy28TBUQtRRFUbBt3Fog1JrUJbmGXQiCc2oqnUl7o_hkKOSmyc-HMW0lc_pvDzOMTcnFMucTVqVfG9P4n1aqBvEYrMik44CJ_zUN99K0U3Hk5HBaLtQG/s320/fuck+islam.jpg" border="0" /></a><br /><div dir="rtl" align="right">مجموعه تناقضات، يا بقولي ضدو نقيض گوئي ها در اسلام و خصوصا کتاب قران به حدي وسيع و متنوع است که بلافاصله ذهن شگفت زده را با يک سئوال اصولي درگپر مي کند: "پس چه عواملي سبب شده که خيل عظيمي از انسان هاي جهان درگير چنين ائيني شوند؟<br />گذشته از "انتقال ارثي مذهب، تبليغات عظيم دکانداران دين و کمبود دانش، و هراس انسان در قبال نادانسته ها و بطبع جستن علتها در ماورا الطبيعه"، دليل اصلي نبريدن مسلمانان از پندارهاي خود عدم اطلاع کافي در مورد دين اسلام است.<br />در جهان ما، بهغير از نقدهاي کلاسيک در مورد مذاهب، از عصر فروغ اروپا بدين سو پژوهشگران بسياري در زمينه نقد اديان سامي از جمله يهوديت، مسيحيت و اسلام، تحقيقات دامنه داري را انجام داده اند که ثمره ان انتشار صدها کتاب و رساله و مقاله با ارزش روشنگرانه در جهان غرب است. نتيجه کنکاش اين محققان، گذشته از زمينه ها و ديدگاه هاي متفاوت نقد تاريخي، در يک اصل مشترک است و ان کپي برداري و اقتباس هاي اديان از ديگر اديان ماقبل خود است.<br />اين کپي برداريها عميقا براي بنا کردن يک دين ـ چون اسلام ـ لزوم داشتند زيرا دين جديد نه تنها ميتوانست از نفوذ عقايد نشر يافته در گذشته بهره گرفته آن را به اسم خود ثبت کند، بلکه از آن سوي مزيد بر علت، در صدد بودن ثبوت يگانگي خداي جديد با خدايان قديمي بود. اما اين کپي برداريها با ملحقات جديد عاري از تضاد نمي توانست باشد زيرا:<br />1- اديان قبلي نيز در خود مملو از تضادهاي بي پاسخ بودند که از ان اديان مستقيما به دين جديد راه مي يافت. و دليل ديگر<br />2- عدم اگاهي و شناخت دقيق از دين مورد نقل بعلت فقدان امکانات کافي ثبت مطالب در گذشته هاي دور بود، زيرا انان تحقيقا فقط به متون اساطيري تمدن هاي ما قبل خود دسترسي داشتند و نيز قسمتي از اطلاعات خود را در سفرها و از طريق انتقال شفاهي مي اموختند. عصبیت و عجله در جاانداختن دين مزبور بمنظور ندادن فرصت عکس العمل ـ و تفکر ـ به مردم و تغييرات ماهيتي اثر گرفته از شرايط امروز و ديروز متوليان دين نيز خود سبب حالتهاي گوناگون تبليغ دین و بطبع ضدو نقيض گوئي مي شدند؛<br />که نمونه برجسته ان طريق دعوت محمد در مکه بزمان آغاز، و بعد در مدينه پس از قدرت گيري نسبي بود که تغييراتي اساسي را در ديدگاه و عملکرد محمد و يارانش به نمايش مي گذارد. اما با وجود کليه اپن تضادهاي شگفت آور مي بينيم که در جهان اسلام تحول عميقي در مقوله گسست استبداد سپاه مذهبي ـ و تجدد ـ صورت نگرفته است. بعضي از علل را برشمرديم و اما ـ به تکرار ـ برجسته ترين علت اين موج عقب ماندگي، عجين شدن فرهنگ مبدع با تحجر ديني و تفکر نکردن ملل و نداشتن شناخت کافي از ساختار و ماهيت دين اسلام است که سبب را تحقيقا مي توان فضاي بسته اجتماعي ـ سياسي آن سامان و حمايت برخي قدرت ها از جهل دانست. پس با روشنفکران و پژوهشگران است که در اپن راه خطير همتي کنند و با تحقيق و تفحص در ريشه ها و نشر و ترجمه آثار پپشگامان روشنگري بکوشند تاقفل هزاران ساله جهل و خرافات و واپسگرائي شکسته شود. پر امپد که چنپن باد.<br />محمد( يا خدا؟!) براي اثبات اينکه قران کلام خداست مدعي مي شود که: "اگر در انچه بر بنده خويش نازل فرموده ايم در ترديد هستيد سوره اي همانند ان بياوريد و جز خداي، همه حاضرانتان را هم{براي کمک} فرا خوانپد اگر راست مي گوئپد"(البقره ۲۳).<br />زنده ياد علي دشتي بعنوان زبانشناس، در کتاب معروف بيست و سه سال خود به غلط هاي دستور زباني متعددي در قران اشاره مي کند که حاکي از کم سوادي نويسندگان آناست. جالبتر اينکه عبدالله بن ابي سرح از صحابه خاص پپامبر و از معدود کاتبين وحي الهي جزو اولين کساني بود که اصالت ايات قراني را مورد ترديد قرار داد، زيرا او شخصا چندين بار در متن آياتي از قران تغييراتي ايجاد کرد که مورد پذيرش محمد واقع گرديد. از مهمترين اين تغييرات مي توان از اضافه کردن سليقه اي فتبارک الله احسن الخالقين به پايان آيه ۱۴ سوره مومنون ياد کرد. وي بلافاصله پس از يقين از شخصي نويس بودن قران، اسلام را ترک گفت و محمد نيز سراسيمه فتوي به قتلش صادر کرد.<br />ديگر تناقضي که در قرآن به چشم ميخورد افسانه افرينش است. بدين صورت که" ابتدا ادم و سپس حوا از پهلوي ادم خلق شد"(النسا ۱). اما اين سرگذشت، گذشته از علمي نبودن، ضد اخلاقي نيز هست، زيرا بقول شجاع الدين شفا: "قران نيز چون تورات همه آدميان را زاده زنا، يعني حاصل همخوابگي پسران آدم با مادر يا خواهرانشان و پا با محارم نزديکشان (خواهرزاده يا برادرزاده يا عمه و خاله) مي شمارد که همه اين همخوابگي ها در هر دو کتاب منع شده اند" (تولدي دپگر؛۲۲۱). قسمت دوم سريال آفرينش نيز سئوال بر انگيز است، زيرا اگر خدا محل سکونت آدم و حوا را از ابتدا بهشت (يعني محلي در اسمان ) معين کرده بود (طه؛ ۱۱۸و۱۱۹)، پس ديگر به چه دليل بر خود زحمت ساختن زمين و کائنات را در شش روز هموار کرد؟! و بر فرض اينکه خداوند بر همه چيز آگاه است، پس حتما از قبل مي دانسته که آدم و حوا از ميوه ممنوعه خواهند خورد و آنوقت او هم آنها را از بهشت خواهد راند، پس ديگر چرا تقصير گمراهي آنها را به گردن شيطان مي اندازد؟ و اصولا چرا پيشاپيش شيطان را خلق کرد تا موجب گمراهي انسان شود و اصولا علت اپن خيمه شب بازي بنام آزماپش درجه ايمان انسان چيست؟<br />همانگونه که ذکر شد، به تصريح قران زمين و زمان، انسان و حيوان و هر چه هست در شش روز آفريده شد (البقره ۱۱۷/نازعات ۲۷تا ۳۲/فرقان ۵۳/آل عمران ۵۹). اما درست همين خدا در سوده فصلت آيات ۹ تا ۱۲ متذکر مي شود که "زمين را در دو روز و موجودات و کوهها را در چهار روز و هفت اسمان را در دو روز ديگر آفريديم"، که جمعا مي شود هشت روز!! خود جريان آسمان هفت طبقه و چراغاني يکي از آنها بنام فرودين بوسيله ستاره ها براي تزئين و البته راهنمائي مومنين در شبانگاهان(فصلت ۱۲و۳۷/ انعام ۹۷)، و غروب کردن خورشيد در چشمه اي گل آلود و سياه(کهف ۸۶)، و بر افراشتن کوهها بمانند ستونهائي براي جلوگپري از افتادن اسمان روي زمپن(نبا ۷ / حج ۶۵)، جلوگيري از برخورد خورشيد و ماه به امر الهي (پس ۴۰)، و جريان اجنه مسلمان و کافر(سوره جن)، و اينکه: "اگر از تو در باره علت هلالهاي ماه پرسيدند بگو: علت ايناست که مردم وقت معاملات و اوقات حج را بشناسند "(البقره ۱۸۹)، و افرينش شب فقط براي خوابيدن انسان ـ که احتمالا خداوند در اينجا فراموش مي کند که مناطقي بر روي کره زمپن وجود دارند که در انجا شش ماه شب و شش ماه روز است!<br />بگفته تورات و به تصديق انجيل و قران، اولين انسان ـ حضرت آدم ـ در حدود شش هزار سال پيش خلق شد. اين در حاليست که امروزه باستان شناسان فسيل هائي را با قدمت بيش از سيصد هزار سال در يخچالهاي طبيعي جهان کشف کرده اند که عملا بر فرضيه الهي آفرينش خط بطلان مي کشد. علاوه بر اين، با وجود حقايق آشنا و انکار ناپذيري همچون اطلاع از عمر شانزده ميليارد ساله کائنات و عمر تقريبي شش ميليارد ساله منظومه شمسي و قدمت سه ميليارد ساله پيدايش اولين زندگي بر روي کره خاکي، ديگر چنين قصه هائي جائي ندارند بجز موزه اسطوره هاي تاريخي.<br />افسانه هفت طبقه آسمان خداوند(البقره ۲۹)، پيام يوري گاگارين اولين فضانورد جهان را (البته پيرو آيه هشت سوره جن، اولين فضانوردان اجنه بوده اند!) به يادها مي اورد که خبر داد "در اينجا نه خدائي هست و نه عرش الهي و ملائک نگهبان"!<br />در ادامه افسانه آفرينش، خداوند در ايات متعددي اين امتياز را براي انسان قائل مي شود که: "خورشيد و ستارگان و همه موجودات زمين و درياها و غلات و نخلستانها و تاکستانها را {فقط} براي استفاده آدميان آفريديم"( بقره ۲۹/ مومنون ۱۸/ رعد ۳). طبق اين آيات و پيرو هسته مرکزي اسطوره آفرينش ـ خلق همه چيز در شش روز ـ فاصله چنداني بين بوجود آمدن اولين نباتات و تک سلولي ها و انسان نميتواند وجود داشته باشد ( چيزي کمتر يک هفته). اما بر طبق آخرين کشفيات دانشمندان ـ مطالبي که امروزه حتي در کتابهاي درسي دوره راهنمائي متوسطه هم قابل دسترس است ـ خورشيد ميلياردها سال و گياهان و حيوانات ميليونها سال پيش از پيدايش انسان وجود داشته اند، بدون اينکه علت وجودي انها مورد استفاده قرار گرفتن توسط انسان باشد!!<br />***<br />همانطور که همگان ميدانند، در قران بدفعات و به جديت تاکيد شده که سخنان و فرامين خداوند به هيچ وجه قابل تغيير نيست و ضمنا همه زمان ها و مکان ها را در بر ميگيرد( کهف ۲۷/ انعام ۳۴/ يونس ۶۴/... ). اما همين خداوند مظهر کمال راستگوئي و پيامبرش که بغير از دستورات او چيزي به زبان نمي اورد، بارها سخنان خود را ـ که جزو لاينفک اصول اسلام است ـ تغيير مي دهند و حتي گاه بکل زير آن مي زنند! چند مورد ازين تناقضات به شرح زير است:<br />· در مکه، در ابتداي يروژه اسلام، محمد به قصد فشار نياوردن به تازه مسلمانان از آنان خواست که فقط دو بار در شبانه روز، صبح و شب، نماز بخوانند (طه ۱۳۰). اما ارباب آسماني محمد بعدا تصميم گرفت که ان را به سه بار در شبانه روز افزايش دهد (هود ۱۱۴). و مي بينيم که در انتها، بهنگام قدرت گيري نسبي اسلام و به زماني که شعار "يا مسلمان شويد و يا خود را براي مرگ ـ وبا يک درجه تخفيف قطع شدن دست آماده کنيد " به سرلوحه فرامين اسلامي تبديل گرديد (انفال ۱۲/ محمد ۴/مائده ۳۳)، بجا آوردن نمازهاي "پنجگانه" به امري ضروري و به مثابه ستون دين، به خيل واجبات اسلام پيوست.<br />· ايام نخستين اسلام با نيايش به درگاه خدائي اغاز گرديد که همچون خداي يهوديان در مسجدالاقصي در شهر بيت المقدس ساکن بود. اما همين خدا به محض اينکه رسولش پس از گذشت شانزده ماه از هجرت به مدينه با يهوديان آن ديار درگير شد، از شمال غربي مدينه به خانه کعبه واقع در شهر خشک و بي آب و علف مکه نقل مکان کرد!<br />علت اينکه در ابتدا بيت المقدس بعنوان قبله مسلمانان برگزيده شد، نوپايي اسلام ، و سابقه مقدس بودن آن شهر وثابت کردن اين مطلب حياتي بود که "خداي معرفي شده توسط محمد، همان خداي عيسي و موسي است". وبدين خاطر يک خداي واحد عملا نمي تواند دو دستور متضاد صادر کند. علاوه بر اين، طبق روايت خود قران، سابقه بت خانه بودن خانه کعبه و نا هماهنگي آن با فلسفه بت شکني محمد و بطبع مناسب نبودن آن بعنوان خانه خدا، خود ديگر علتي بود که محمد را وادار به روي آوردن به بيت المقدس کرد. و مهمتر از همه، محمد بيت المقدس را بعنوان بديلي در مقابل مکه قرار داد که اين خود از حس رقابت با متوليان خانه کعبه يعني اقوامش ناشي ميشود. خداوند در توجيه اينکه چرا زير حرفش زده چنين مي گويد: "مردمي که کم خردند خواهند يرسيد: چه چيز انها را از قبله اي که روبروي ان مي ايستادند بر گردانيد؟ بگو مشرق و مغرب از ان خداست و بدان سبب ان را دگرگون کرديم که انان که از اوامر خداوند و ييامبر ييروي مي کنند را از انان که مخالفت مي ورزند بازشناسيم" (بقره ۱۴۲ و ۱۴۳)<br />در همين رابطه، موسم روزه داري نيز از سوي خداوند دچار چند تغيير ميشود. بدين قرار که ابتدا محمد در سال اول هجرت، روز دهم محرم(يکي از روزهاي مقدس ييش از اسلام) را بعنوان روزه داري برمي گزيند و اما يس از چندي به تبعيت از يهوديان ـ و البته خداي يهوديان! ـ کل ماه "کييور" انان را براي روزه تعيين مي کند، ولي بعد از کدورت با يهوديان مدينه، به موازات تغيير روز تعطيل عبادي از شنبه به جمعه، و تغيير قبله از مسجدالاقصي به کعبه، ماه روزه داري نيز از "يوم کييور" به رمضان تغيير مي يابد.<br />همانطور که اشاره شد در ابتدا روز تعطيل هفته، روز شنبه بود. قران نيز همچون تورات، از طريق اياتي چند بر اين نکته تاکيد مي ورزد که شنبه روزيست مقدس که خداوند ـ يس از يکهفته تلاش بي وقفه براي افرينش ـ در ان روز به استراحت مي يردازد. حتي در اياتي صريحا اشاره مي کند که خداوند يهودياني را که در روز شنبه بجاي عبادت و شکرگذاري به درگاه خداوند، به صيد ماهي يرداخته بودند، به بوزينه تبديل کرد (بقره ۶۵/ مائده ۶۰/ اعراف ۱۶۶)! اما همين خداوند در يک سوره کامل روز جمعه را بعنوان روز تعطيل و عبادت معرفي ميکند: "اي کساني که ايمان اورده ايد، چون نداي نماز روز جمعه در دهند، به نماز بشتابيد و داد و ستد رها کنيد"(جمعه ۹(<br /><br />بزرگترين تناقض فلسفی قران<br />با مطالعه قران و همچنين گذری در ميان متون مرجع و احکام اسلامی به تناقض اشکاری بر می خوريم که می توان از ان بعنوان بزرگترين تناقض فلسفی قران ياد کرد. در همين راستا، ژول لابيوم J. Labeaume اسلام شناس قرن نوزدهم فرانسه در کتاب ارزنده "تجزيه قران" ، به بيش از صد ايه مختلف اشاره می کند که پيرو آن، تمامی مسائل مربوط به انسان و جهان و کائنات از جمله اعمال و کردار انسان، تمامی سخنان و افکار، تولد و مرگ و بطبع طول عمر، احساسات درونی و ريزترين فعل و انفعالات مجموعه طبيعت و کهکشانها و حتی کوچکترينشان - همه و همه- توسط خداوند از پيش مشخص و تعيين شده و بطور دقيق در "لوح محفوظ" ثبت و نگهداری می شود. پس بدينسان، انسان عاری از قدرت تشخيص و انتخاب است.<br />اما در سوی ديگر، همين خداوند متعال در اياتی چند شديدن تهديد و تأکيد می کند که " انسان مسئول مستقيم اعمال خويش است و برای انانی که به راهی غير از انچه مقرر کرده ايم می روند اتشی سخت مهيا کرده ايم"(104 انعام، 15 جاثيه، 67 توبه، 51 اعراف، النجم 38 و 39(<br />و باز در کنار اين تناقض آشکار "يک بام و دو هوا"، می بينيم که در جای ديگر خداوند در اقدامی غير مترقبه اعلام می کند که "شيطان را مأمور گمراهی انسانها قرار داده است" (سبا؛ 21) در همين رابطه دکتر شجاع الدين شفا چنين متذکر می شود: " البته با همه گذشت قرون، هنوز بدين دو پرسش پاسخ قانع کننده ای داده نشده است که اگر خدا خودش به شيطان اجازه داده بود که مردمان را گمراه کند، گناه ادم و حوا که فريب اين شيطان را خوردند چه بود؟ و بهفرضِ آن هم که اين دو گناهکار بودند چرا بايد فرزندان نسل های بعدی آنها بابت گناه اين پدر و مادر ساده لوح جواب پس بدهند؟". (تولدی ديگر؛ 388) حال با توجه و بر مبنای چنين چند گانگی هائی، چگونه می توان جايگاه "جبر" و "اختيار" را در فلسفه دين اسلام از هم تفکيک کرد؟!<br />اگر انسان "مختار" است، پس منظور از تأکيدهای مکرر قران برای "از پيش تعيين شده بودن" همه چيز و وجود نوعی مرکز بايگانی بنام "لوح محفوظ" و اصولن "فلسفه تقدير" چيست؟ اگر انسان "اجبار" داشته و در حوزه ای غير اختياری می زيد، پس ديگر تدارک مکانهايي بنام "بهشت" و "جهنم" بمنظور پاداش و جزای اعمال انسان در چيست؟! و اصولن سنجش اعمال انسان بر چه مبنايي انجام می گردد و اين سنجش در حياتی کاملن مشخص و از پيش تعيين شده چه کاربردی دارد؟!<br />اين تضاد عميق سالهاست که از سوی منتقدين به پرسش گرفته شده، بدون آن که هيچ يک از علمای مذهبی تا کنون توانسته باشد پا سخی درخور بدان بدهد. علمای مذهبی، خصوصن روشنفکران مذهبی- نيک می دانند که پاسخگويي به چنين پرسشی مستلزم ناديده گرفتن اصول اساسی و مسلم دين اسلام است - که طی آن دکانداری دين در هر جا به فراخور زمان حکمی از آستين بيرون میآورد- ، بنابراين آنان با پيچاندن صورت مسئله و با طرح سئوالاتی ديگر به عوض جواب، عملن از پاسخگويي طفره می روند. اين شانه خالی کردن از پرسشهای خردگرايان و فرار از پاسخ دهی با مطرح کردن حکم کليشهای "در کار خدا و رسولش مداخله نکنيد" به منظور به بن بست رساندن پرسش و خاموش کردن عقل نقاد پرسشگر ، - با وجود ريشه ای کهن - تحقيقن نتوانسته و نخواهد توانست انسان خردگرا و کاوشگر را قانع کند، زيرا رشد علم در عصر حاضر و تکاپوی بی وقفه انسان در راه برون رفت از خيل مشگلاتی که بشر تاريخن بدان گرفتار آمده، خودبخود اصول پوسيده مذهبی را به چالش جدی گرفته و نياز به شفافيت باورهای انسانی را دو چندان کرده است.<br />* * *افسانه آخرت !<br />سخن از بهشت به ميان امد و ان پردازش افسانه ای که دهان هر مومنی را اب می اندازد! در درازنای تاريخ، پی امد و ثمره چنين تناقضی - که بهشت ناميد می شود- خود پرسشهای بی شماری بوده است که از سوی عقلهای نقاد و ذهن های پرسشگر مطرح و از سوی دکانداری دين تمامن بی پاسخ مانده اند. در اينجا به چند نمونه از اين پرسشهای بی پاسخ مانده اشاره می کنيم:<br />قران ادعا می کند که انسانها پس از مرگ در جهان اخرت - و روز قيامت- دوباره زنده خواهند شد و به حساب اعمال خوب و بد انان به دقت رسيدگی می شود.( سوره القيامه و بسياری از ايات ديگر ) امروزه، گذشته از رد صريح چنين ادعای بی اساسی بوسيله علوم طبيعی و زيست شناسی، سئوالاتی نيز در مورد فلسفه وجود بهشت و جهنم مطرح است که افزون بر دلايل علمی، بيش از پيش انسان را بر اينگونه معرکه گيری های ياوه گونه اگاه - و البته متأسف - می سازد. مثلن می دانيم که انسانها در سنين متفاوت می ميرند؛ گاه در کودکی و ميانسالی به سبب حادثه يا بيماری، و گاه در کهن سالی به علت طبيعی.<br />حال اگر کودکی در سن چهار سالگی بميرد، در روز جزا در چه سنی دوباره زنده خواهد شد؟ آيا در همان چهار سالگی؟ يک کودک چهار ساله که قطعن نيازمند مراقبت والدين است چگونه می تواند از نعمت های بهشتی رنگارنگ استفاده کند؟ آيا خداوند مادر اين کودک را نيز برای مراقبت از وی به بهشت خواهد آورد؟ اگر آن مادر گناهکار بود تکليف چيست؟! فرض را بر اين قرار دهيم که خداوند آگاه بر همه چيز(!) يکی از حوريان زيبا روی بهشتی را در يکی از مهد کودک های بهشت مأمور نگهداری از کودک مورد نظر بنمايد. با وجودی که می دانيم در بهشت کسی پير نمی شود و بطبع بزرگ هم نخواهد شد، آيا می توان زندگی ابدی يک کودک چهار ساله بلاتکليف را تحت سرپرستی يکی از حوريان لذت از نعمات بهشتی ناميد؟<br />اگر کودک مزبور در سن بيست سالگی زنده شود، باز چنين امری جای سئوال دارد، زيرا اين جوان بيست ساله ديگر ان کودک چهار ساله ای که در چهار سالگی مرده و بطبع از لحاظ فيزيکی رشد نکرده و تغييرات بيولوژيکی مربوط به بلوغ را پشت سر نگذارده، نيست! نه ظاهرش همان است و نه افکارش و نه اعمالی که بايد بخاطرش جواب پس دهد زيرا کل طول شانزده سال باقيمانده ( 16= 4 -20) را هيچوقت زندگی نکرده که بخواهد عملی خلاف و يا موافق خواست باری تعالی انجام داده باشد! حال طبق انچه تفضيلش رفت و با علم به اينکه در بهشت بدون زمان و انتهای ساخته و پرداخته جناب خداوند کودک نه حق رشد دارد و نه حق مردن مجدد - با تمام اين اوصاف- تکليف کودک بی نوای سرگردان در اخرت ادعايي قران چه خواهد بود؟<br />ظاهرن سازندگان داستان مهيج بهشت با حوريان سپيد تن و خوش روی و هميشه باکره(!) و نهرهای شراب و عسل و درختان سرسبز پرميوه و ديگر نعمتهای الهی - که البته تنها آرزوهای فروخورده و بی سرانجام اعراب بيابانگرد هزارو چهارصد سال پيش بوده اند- در طرح خود کودکان را از قلم انداخته اند! حال ببينيم که ديگر چه مواردی از قلم کم حوصله پردازندگان عجول طرح بهشت خيالی افتاده است.<br />در قران در مورد بهشت می خوانيم:<br />« ميوه هایي که خود بر می گزينند و گوشت پرنده هر چه بخواهند و "حوران درشت چشم" همانند مرواريدهایي در صدف همه به پاداش کارهائي که می کرده اند»( الواقعه؛ 20 تا 24).<br />بعد می افزايد: « اما اصحاب سعادت چه حال دارند؟ در زير درخت سدر بی خار و درخت موزی که ميوهاش بر يکديگر چيده شده و "سايه ای دايم" و "آبی همواره روان" و ميوه ای بسيار که نه منقطع می گردد و نه کس را از آن باز می دارند و زنانی ارجمند، آن زنان را ما {خدا} افريديم وچه آفريدنی(!) و دوشيزگان ساختيم که معشوق همسران خويشند برای اصحاب سعادت.»(الواقعه؛ 27 تا 38(<br />حتی خداوند در جايي پا را از اين هم فراتر می گذارد و حکم ممنوعيت شراب را که در همين قرآن صادر کرده و آن را از بدترين دشمنان مومن ناميده در بهشت لغو می کند: « اينان مقربانند در بهشتهای پر نعمت بر تختهائی مرصع نشسته و "پسرانی همواره جوان" گردشان می چرخند با قدحها و ابريقها و جامهايي از شرابی که در جويها جاری است که از نوشيدنش نه سردرد گيرند و نه بيهوش شوند. (الواقعه؛ 11و 12- 17تا 19)<br />پس می بينيم که خداوند مهربان نه تنها دختران درشت چشم که حتی پسران هميشه جوان را نيز برای تکميل عيش برادران مومن {اينجا نيز چون هميشه خواهران مومن حذف شدند!} در اختيارشان قرار می دهد!<br />اکنون در راستای افسانه پر هيجان بهشت، پيرمرد 85 ساله ای را در نظر بگيريم که اخيرن با حضرت عزرائيل ملاقات کرده و قرار است با نوای صوراسرافيل بيدار شود. علاوه بر سئوالات مشابهی که در مورد کودک چهار ساله مطرح گشت، پرسشهای ديگری نيز پيش می ايند:<br />با وجود کهولت سن و ضعف جسمی و جنسی، حوريان "مرواريد چشم" خداوند به چه کار اين پيرمرد زبان بسته می ايند؟! با وجودی که - طبق دلايل گفته شده- امکان تغيير فيزيکی و بيولوژيکی و حتی روحی در اين شخص غير ممکن است، جز اين است که پيرمرد بی نوای ما بايد در زمانی به وسعت بی نهايت عشوه زيبارويانی که خداوند در وصفشان در ايه 35 سوره الواقعه تأکيد می کند "و چه افريدنی" را ببيند و حسرت بدل بر سرنوشت خويش لعنت بفرستد؟ گذشته از آن، پی آمدهای اجتناب ناپذير پيری همچون اختلالات دستگاه گوارش و ضعف شنوايي و بينائي و ديگر ضعفهای جسمی او چه خواهد شد؟ برطرف خواهد شد؟ در اين صورت او ديگر همان فرد نيست! او را جوان خواهند کرد؟ پس با وجود حذف قسمتی از طول زندگی او، چگونه می خواهند حساب تمامی اعمالی که او در زندگيش انجام داده را دقيقن بررسی کنند؟! شايد بهترين (پر ثواب ترين!) قسمت زندگی او همان ايام پيری بوده باشد و او پس از سالهای پر از گناه توبه کرده و خداوند بخشنده هم توبه او را پذيرفته باشد، حال اگر قسمت پرثواب و بهشتی زندگی او حذف شود، ايا باز او می تواند اجازه ورود به بهشت را دريافت کند؟<br />نکته بسيار عجيب اينکه در داستان اسطوره ای بهشت، دو گروه - يکی بسيار مهم- انسانی عملن حذف شده اند: نخست بانوان که نيمی از جامعه بشری را تشکيل می دهند و معلوم نيست که در جهان اخرت تکليف انان در بهشت مردانه خدواند چه خواهد شد! و دومين گروه مردمی هستند که در نواحی پر باران کره زمين و يا قطب شمال زندگی می کنند و به خاطر شرايط طبيعی زيست محيطی که از سوی همين خداوند عادل به انان تحميل شده هيچ علاقه ای به "سايه دائمی درختان" و "نهرهای هميشه جاری و پر اب" بهشتی وعده داده شده ندارند! می پرسيم اين چگونه خدای عادلی ست که گروه بزرگی از انسانها را عمدن حذف نموده و چگونه خدای آگاه و دانائي ست که از وجود مناطق استوايي و استپ و تند را و قطبی بی خبر است؟!<br />علاوه بر ياوه های بی اساسی چون «{آنان} که در راه خدا می جنگند، چه بکشند و يا کشته شوند وعده ای که خدا "در تورات و انجيل" و قران داده است به حق بر عهده او{خدا} ست.»(توبه؛ 111)<br />که از کارکنان دکانداری دين عاجزانه خواستاريم تا نمونه و يا حتی اشاره ای از اين وعده ها را در تورات و انجيل بيابند و به ما کافران نيز نشان دهند(!)، تناقض فلسفی ای که ذهن را می آزارد اينست که اصولن چه نامی می توان بر زندگی ای گذاشت که انتهايي بر ان وجود ندارد؟ ايا بدون مرگ - از لحاظ عقلی- زندگی معنا و جذابيتی می تواند داشته باشد؟ چاره وضعيت مومنينی که از بطالت دائمی بهشت دروغين و بيزاری از سکون مطلق، تنها برای ذره ای تغيير و تحول در شرايط کسالت بار خويش حتی ممکن است ارزوی رفتن به جهنم را بکنند چه خواهد بود؟!<br /><a style="COLOR: #404040" href="http://eteraz.blogspot.com/" target="_blank">افشین زند-تورنتو</a></div>فربود راستینhttp://www.blogger.com/profile/18213501820663930778noreply@blogger.com0