۱۳۸۷ آبان ۲۲, چهارشنبه

29. مكتب آخونديسم (تشيع)يعني ، رخوت ، سستي گريه و غم ودر نهايت به خواب نمودن مردمان


در نمايشنامه نويسي سه سبك وجود دارد 1. كمدي(خنده آور)2. تراژدي ( جنگ، حزن وغم) 3.درام( تركيبي از شادي و غم) اين سه سبك بر گرفته از نوع زندگي مردمان در گذر زمان با فرهنگها و اداب مختلف است .فرهنگهايي كه انديشمندان آنرا را ز به دو نوع كميك (شادي)و تراژيك(غم آلود )تقسيم نموده اندوبا توجه به پارامترهاي گوناگون موجود در فرهنگها و مقايسه ميزان ضرايب شادي و غم تفكيك نموده و مشخص مي سازند بطور مثال فرهنگ مردم انگليس را با توجه به روحيه شاد مردمانش و تعداد انبوه كارناوال هاي شادي در مراسمش از نوع كميك شمرده اند. اما سواي انواع فرهنگهاي موجود تاكيد ما بر مقايسه فرهنگ ايران در قبل و بعد از اسلام است . فرهنگ مردم ايران قبل از اسلام را با توجه به پارامترهاي مختلف يك فرهنگ شاد دانسته اند كه من در اينجا به دو نمونه اشاره مي كنم:
1.در ايران قبل از اسلام تقسيم بندي به نام هفته وجود نداشت بلكه 30 روز ماه را به نامي نامگذاري نموده و با آن ،روزها را مشخص مي نمودند روز اول را،هرمزد2.بهمن3.ارديبهشت4شهريور5.سپندارمزد(همان اسفند كنوني)6.خورداد7.امرداد8دي به آذر 9.آذر10آبان...16مهرو...و در ماهي كه نام روز و ماه باهم برابر مي شد در آن ماه آن روزرا جشن مي گرفتند چنانكه روز شانزدهم مهر كه نام روز و ماه باهم برابر است زمان جشن مهرگان بوده است كه يكي از دو جشن بزرگ ايرانيان باستان بوده است. يا روز پنجم ماه اسفند كه نام روز و ماه يكسان مي شده ايرانيان باستان جشني به نام روز زن به احترام مقام بانوان برگزار مي كردند در آن روز دختران از كارهاي منزل آزاد بوده و مردان و فرزندان علاوه بر دادن هدايايي تمام كارهاي منزل را هم انجام مي دادند تا از زحمات آنان قدر داني كرده باشند( آخوندها ريا كار تزوير پيشه از بي اطلاعي مردم از فرهنگ بوميشان استفاده كرده و با اعلام تولد فاطمه بعنوان روز زن چنين وانمود ميكنند كه آنان تنها پاس نگهدارندگان مقام و جايگاه زنان هستند و لا غير!!!) يا ايرانيان روز نوزدهم فروردين را كه باز نام ماه و روز يكي مي شده روز جشن مردگان گرفته و با انجام مراسمی ياد در گذشتگان را پاس مي داشتند كه عيد سياه رسمي است كه ريشه آن نه به اسلام بلكه نشات گرفته از اين رسم ايرانيان باستان مي باشد. بنابراين به فرهنگي كه علاوه بر جشن هاي مختلف در هر ماه يك جشن داشت جز فرهنگ شاد چيزي نمي توان نام گذاشت.
2. رسوم رايج در ميان اقوام ايراني كه ريشه در فرهنگ كهن آنها دارد و بخاطر حفاظت مردمانش در هجوم بيگانگان دستخوش تغيير و تبديل نشده است اگر نگاهي بيفكنيم سراسر شادي و رقص بينيم .رقص مخصوص كردان ، تركان ، بلوچها ، گيلكها و... حتي از نظر انديشمندان كه مكتب صوفي گري را يك مكتب اختراعي توسط ايرانيان براي تداوم فرهنگ خود در قالبهاي انحرافي از اسلام مي دانند و يكي از اركان آن سماع ( كه همواره موردي براي تكفير آنان از سوي فقهاي اسلام بوده است) است كه آن را نشان حضور روحيه شاد و سكر آور ايرانيان در دين خشك و حزن اسلام مي دانند كه ايرانيان به زيركي به اين شكل وارد در شعبه هايي از دين مبين!! كرده اند.
اما فرهنگ بعد از اسلام ما بخصوص بعد از صفويه و رواج تشيع چه چيزي جز غم و اندوه براي اين مردم داشته است . مردمي كه امروزه حزن و شادي را از زبان اندوه پيشگان مي شنوند و اگر بيسواد باشد نمي تواند تشخيص دهد كه مداح بوزينه صفت مدح مي سرايد يا بمانند جغد مرثيه مي گويد.مذهبي كه ايام غمش بر حسب روايتها دو تا دوتا است و به هنگام تولد ائمه شان مدحشان بدتر از تعزيه شان است .مكتب آخونديسم و سلطنتي ، وراثتي شيعه بزرگترين مروج روحيه رخوت و كرختي در ميان مردم است و با تحريك احساسات منفي مردم سعي در به خواب نمودن توده براي رسيدن به اهداف و يا حفظ منافع گروهي تزوير كار بنام آخوند آيت الله ، آيت الله العظمي و نايبان امام زمان موهوم است . شايد از خود بپرسيد كه ريشه هر دو فرهنگ كميك و تراژيك مربوط به احساسات آدمي است چرا اينان از اين برادر دو قلو بر يكي وقعي ننهاده و ديگري را آنقدر بزرگ نموده اند كه گاهي اين شائبه بوجود مي آيد كه مگر اين برادر غم برادر ديگر هم بنام شادي دارد؟؟؟دليل اين همه رواج و اهميت دادن به مراسم گريه و تعزيه و مرثيه اين است كه برخلاف شادي كه انسانها دچار هيجان و شعف شده و توان پاسخ گويي و اعتراض را دارند به هنگام گريه آنقدر بي انگيزه و سست مي شوند و دنيا را كدذر مي بينند که قدرت فكر كردن به گرفتن كمترين حقوق خود را ندارند و جهان را سر بسر هيچ و پوچ مي بينند و اين دقيقا همان روحيه اي است كه تزوير كار دين مدار مي خواهد تا خر مراد خويش براند يعني مردمان را در خواب نموده و منافع بيشتر بدست اورد و يا منافع موجود خود را از خطر اعتراض مصون نگه داشته و حفظ نمايد. و مردم غافل و سيه روز،دل خوش به اين خواب خوشند و هرچه انديشمنداني چون فرويد و ماركس و ابوالعلا معري ، رازي وامثال راوندي ها داد مي زنند كه اي مردم دين افيون(بي حال كننده و سست كننده) شماست داد بر حقشان به جايي نمي رسد در پايان شعر زيبايي از ابوالعلا معري را بعنوان حسن ختام مي اورم:
گمرهان گمرهان بهوش آيد – كاين ديانات حيله قدماست
آنچه مي خواستند بر ربودند- حيله گر مرد و سنتش برجاست.

0 نظرات:

ارسال یک نظر