۱۳۸۷ اسفند ۱۳, سه‌شنبه

سالروز درگذشت پیر احمد اباد


باری چند و سالی چند 14 اسفند فرا رسید.روزی که محمد مصدق اخرین امید ایران برای احیای غرور و افتخار و عظمت گذشته چشم از جهان فروبست.روزی که پیر احمد اباد غریبانه به جرم خدمت و میهن پرستی و مبارزه با استعمار و استبداد به مدت 42 سال محبوس در تبعیدگاهش شد.روزی که اصلی ترین شخص در ملی کردن صنعت نفت و سردمدار دموکراسی نوینی که تا 2500 سال پیش بی سابقه بود زندگی را بدرود گفت.پس از نادرشاه افشار مصدق تنها فردی بود که نام ایران را اجین با غرور و افتخار و سربلندی در جهان مشهور کرد و چشم اندازی روشن را برای ایران رغم زد که در صورت مسدود نکردن راه افتخار افرینش به جد ایران وضعش هیچ گاه به وضع کنونی ختم نمی گردید.چه تلخ است بازی روزگار.افرادی که جز استقلال و ازادی و بر قراری عدالت اجتماعی در کشورشان خواسته دیگری نداشتند باید به ان سرنوشت دچار شوند و ان گونه تنها از دنیا بروند و افراد ظالم و ستمگر و خائن در کاخهایشان در حال عیش و نوش و خوشگذرانی و چپاول حقوق ملت ایران باشند.
نمی دانم امسال چه میشود؟امیدوارم دسته کم یک فرجه ای برایم پیش اید که بتوانم به احمد اباد بروم و باری دیگر بوی خاک مرطوب تبعیدگاه مصدق را استشمام کنم.وقتی که تصاویرش را نگاه میکنم گویی که دارد با من حرف میزند،وقتی که صدایش را میشونم انرژی خاصی میگرم انچنان که حس میکنم دوباره متولد شدم،وقتی که سخنرانی و دفاعیاتش از حقوق ملت ایران در دادگاه لاهه و دفاع از خود در دادگاه فرمایشی شاه را می بینم گویی که منجی ایران از باتلاق بیداد و استثمار و استحمار و استبداد را میبینم.اما افسوس که هیچ کدام از اهداف بلندی که مصدق در ذهن داشت تا به امروز عملی نشدند.نمی دانم در واپسین روزهای گذشتن 42 سال از درگذشت مصدق باز هم میتوانم به خود قوت قلب دهم و بگویم که بلاخره ارمانت را محقق میسازیم یا نه؟باعث شرم است فردی که جز ایران درد دیگری نداشت امروزه حتی یک کوچه به نامش نباشد اما نام انواع و اقسام تروریست و اخوند و هر نوع خائن دیگری باید بر بزرگترین و اصلی ترین خیابانهای پایتخت و سایر شهرهای کشور باشد.میدانم و بلکه یقین دارم روزی خواهد رسید دینی که تک تک ما ایرانیان به کشورمان داریم را با اتکا به راه امثال مصدق و تمامی میهن پرستان حقیقی و ازادیخواهان و خادمان ایران ادا خواهیم کرد و گرگان سیاه تخریب گر را از وطنمان به بیرون خواهیم راند و تمام انچه که ازمان گرفتند را باز پس خواهیم گرفت.
در ادامه مختصری از زندگی زنده یاد دکتر محمد مصدق نوشته خلیل موحد را خواهی خواند.
مصدق‌ در 29 اردیبهشت‌ 1261 هـ .ش‌. در تهران‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ میرزا هدایت‌ آشتیانی‌ وزیر دفتر در دوران‌ ناصری‌ و از رجال‌ تجددخواه‌ و هوادار امیرکبیر به‌ شمار می‌رفت‌. اودر سال‌ 1271 هـ.ش‌ و در زمانی‌ که‌ مصدق‌ دوازده‌ ساله‌ بود، بدرود حیات‌ گفت‌.
مادر مصدق‌، ملک‌ تاج‌ خانم‌ نجم‌ السلطنه‌(درگذشته‌ 1311 هـ.ش‌.) از نوادگان‌ فتحعلی‌ شاه‌ قاجار بود که‌ در سال‌ 1307، بیمارستان‌ “نجمیه‌” را در تهران‌ (در خیابان‌ جمهوری‌ فعلی‌) بنیان‌نهاد. این‌ بیمارستان‌ که‌ بعد از بیمارستان‌ “سینا” دومین‌ ساختمان‌ طراحی‌ شده‌ برای‌ بیمارستان‌ محسوب‌ می‌شود در حال‌ حاضر در اختیار دانشگاه‌ بقیه‌الله‌ وابسته‌ به‌ سپاه‌ است‌ که‌ در سال‌گذشته‌ - سال‌ 82 - در ردیف‌ آثار ملی‌ قرار گرفت‌ - روزنامه‌ی‌ شرق‌ 12/7/1382
مصدق‌ بعد از درگذشت‌ پدرش‌، از طرف‌ ناصرالدین‌شاه‌ لقب‌ “مصدق‌ السلطنه‌” را دریافت‌ کرد، زیرا به‌ گفته‌ی‌ مصدق‌ در آن‌ دوره‌، اعطای‌ لقب‌ و ارجاع‌ خدمت‌ تابع‌ سن‌ و سال‌ افراد نبود وبسیاری‌ از مشاغل‌ را شاه‌ در طول‌ زندگی‌ و یا بعد از مرگ‌ رجال‌ کشور، برای‌ قدردانی‌ به‌ فرزندان‌ آنها محول‌ می‌کرد.
مصدق‌ بعد از گذراندن‌ تحصیلات‌ ابتدایی‌ در تهران‌، اندک‌ زمانی‌ بعد از ترور ناصرالدین‌ شاه‌ (اردیبهشت‌ 1275) به‌ پست‌ عالیرتبه‌ی‌ مالیه‌ و بازرس‌ امور مالی‌ که‌ در آن‌ زمان‌ اصطلاحا مستوفی‌ نامیده‌ می‌شد، رسید. او در هنگام‌ انتصاب‌ به‌ سمت‌ مستوفی‌گری‌ خراسان‌، شانزده‌ هفده‌ سال‌ بیشتر نداشت‌; اما به‌ روایت‌ خودش‌ به‌ رغم‌ احساس‌ رضایت‌ در سال‌های‌ نخستین ‌این‌ مسؤولیت‌، پنداشت‌ که‌ معلومات‌ دیگری‌ نیز هست‌ که‌ در مکتب‌خانه‌های‌ متداول‌ نیاموخته‌ و در نتیجه‌ تصمیم‌ گرفت‌ تا در یادگیری‌ آنها بکوشد; و در ظاهر به‌ حکم‌ “عدو شود سبب‌ خیراگر خدا خواهد” با وقوع‌ حادثه‌ای‌ به‌ این‌ مهم‌ دست‌ یافت‌. حادثه‌ از این‌ قرار بود که‌ به‌ دنبال‌ شکایت‌ یک‌ ارباب‌ رجوع‌ که‌ به‌ قول‌ مصدق‌ “حقوقی‌ در حقش‌ برقرار شده‌ و از تأدیه‌ی‌ رسوم‌ معمول‌ خودداری‌ می‌کرد...” بهانه‌ای‌ به‌ دست‌ امین‌السلطان‌ اتابک‌ اعظم‌ صدراعظم‌ دوران‌ ناصری‌ و مظفری‌ داد تا ناراحتی‌ درونی‌ خود را نسبت‌ به‌ مصدق‌ که‌ می‌اندیشید با مخالفان‌ صدراعظم‌ ارتباط دارد، علنی‌ ساخته‌ و تصمیم‌ به‌ برکناری‌ او بگیرد، کاری‌ که‌ در عمل‌ اتفاق‌ نیفتاد.
اما به‌ هرحال‌، بعد از این‌ جریان‌، مصدق‌ در خانه‌ عزلت‌ گزید و سپس‌ برای‌ فرار از رنج‌ بیکاری‌ روانه‌ی‌ مدرسه‌ی‌ تازه‌تأسیس‌ شده‌ی‌ علوم‌ سیاسی‌ آن‌ دوره‌ گردید. ولی‌ به‌ علت‌ ممنوعیت‌تحصیل‌ مستخدمین‌ دولت‌، او در خانه‌ به‌ مطالعه‌ی‌ خصوصی‌ پرداخت‌ و به‌ گفته‌ی‌ خودش‌ از اساتیدی‌ مانند شادروان‌ شیخ‌ محمدعلی‌ کاشانی‌، میرزا عبدالرزاق‌ خان‌ یغابری‌، میرزاغلامحسین‌خان‌ رهنما و میرزا جوادخان‌ قریب‌ (دیپلم‌ مدرسه‌ی‌ سیاسی‌ و ناظم‌ مدرسه‌ی‌ آلمانی‌) بهره‌ برد. استادانی‌ که‌ مصدق‌ ایام‌ مصاحبت‌ با آنان‌ را همواره‌ به‌ خاطر داشت‌ و خود را مرهون‌ الطاف‌ آنها می‌دانست‌.
مصدق‌ ضمن‌ تأکید بر اینکه‌ چیزی‌ به‌ اندازه‌ی‌ افزایش‌ معلومات‌ در آن‌ زمان‌ برایش‌ اهمیت‌ نداشته‌، برای‌ رها کردن‌ خدمات‌ دولتی‌ و پرداختن‌ به‌ تحصیل‌، دو دلیل‌ ذکر می‌کند: یکی‌ این‌ بودکه‌ از مسؤولیت‌ کاری‌ که‌ داشتم‌ خود را خلاص‌ کنم‌ تا بهتر بتوانم‌ تحصیل‌ کنم‌ و دیگر اینکه‌ چون‌ تبلیغات‌ بر علیه‌ مستوفیان‌ روز به‌ روز شدت‌ پیدا می‌کرد. من‌ خود را از جرگه‌ی‌ آنان‌ خارج‌نمایم‌ و علت‌ شدت‌ تبلیغات‌ این‌ بود که‌ بعد از مشروطه‌ این‌ فکر در جامعه‌ قوت‌ گرفت‌ که‌ تجدید رژیم‌ مستلزم‌ تشکیلات‌ جدید است‌; کارمندان‌ قدیم‌ باید از کار خارج‌ شوند و جای‌ خود را به‌اشخاص‌ جدید بسپارند.
مصدق‌ در 19 سالگی‌ با خانم‌ ضیاءالسلطنه‌ ازدواج‌ کرد که‌ حاصل‌ آن‌ پنج‌ فرزند بود: خانم‌ ضیاء اشرف‌ (درگذشته‌ به‌ سال‌ 1372); منصوره‌ (درگذشته‌ به‌ سال‌ 1358); مهندس‌ احمد مصدق‌(1364ـ1282); دکتر غلامحسین‌ مصدق‌ (1369ـ1285) و خدیجه‌ کوچکترین‌ فرزند مصدق‌ که‌ از 13 سالگی‌ هنگامی‌ که‌ مأموران‌ استبداد رضاشاهی‌ در تیرماه‌ 1319، مصدق‌ را بعد ستگیری‌، طناب‌ پیچ‌ کرده‌ بودند، دچار شوک‌ و ناراحتی‌ روانی‌ گردید و بخش‌ اعظم‌ عمر خود را در بیمارستانی‌ در “نوشاتل‌” سوئیس‌ گذراند و سرانجام‌ درتاریخ‌ 82/2/29 در همانجا درگذشت‌. - در کنار پدرم‌ مصدق‌، ص‌ 51ـ52 و روزنامه‌ی‌ یاس‌ نو 22/03/1382
تحصیلات
رفتن‌ به‌ خارج‌ از کشور برای‌ افرادی‌ همانند مصدق‌ در آن‌ دوره‌ نیازمند اجازه‌ محمدعلی‌ شاه‌ بود که‌ مصدق‌ توانست‌ بعد از عبور از موانع‌ از جمله‌ مخالفت‌ سعدالدوله‌ (وزیر خارجه‌ وقت‌) این‌اجازه‌ را کسب‌ کند. او بعد از دریافت‌ اجازه‌ مرخصی‌ از شاه‌ ـ به‌ رسم‌ زمانه‌ ـ با او ملاقات‌ کرد. در این‌ ملاقات‌ شاه‌ قاجار به‌ او گفت‌: ما تصور می‌کردیم‌ که‌ شما یک‌ فیلسوف‌ هستید، اکنون ‌اقرار می‌کنید که‌ هیچ‌ نمی‌دانید ومی‌خواهید بروید در اروپا تحصیل‌ کنید. می‌دانم‌ که‌ این‌ یک‌ بهانه‌ است‌ برای‌ فرار از ایران‌، که‌ شما با وضعیت‌ امروز خوشحال‌ و خوشدل‌ نیستید. بروید من ‌دیگر چیزی‌ نمی‌گویم‌ و شما را به‌ خدا می‌سپارم‌.
مصدق‌ در مسیر مسافرت‌ خود به‌ اروپا در تفلیس‌ نیز دچار مشکلاتی‌ شد و چون‌ مجاهدین‌ قفقاز، فرمانفرما(دائی‌ مصدق‌) را در زمره‌ مستبدین‌ و در حال‌ مبارزه‌ با آزادیخواهان‌ می‌دانستند، باتهدید مسلحانه‌ قصد باج‌خواهی‌ مالی‌ از مصدق‌ را داشتند که‌ او ناچار شد با دادن‌ 50 منات‌ (هر منات‌ معادل‌ شش‌ ریال‌) از 320 هزار منات‌ درخواستی‌، از دست‌ مامورین‌ کنسولگری‌ نجات‌یافته‌ و در سال‌ 1288 هـ.ش‌(1909م‌) در اولین‌ مسافرت‌ خود به‌ اروپا، جهت‌ ادامه‌ی‌ تحصیلات‌ وارد پاریس‌ شود و بعد از مشورت‌ با دکتر محمودخان‌ معتمد فرزند میرزا عبدالکریم‌ معتمدالحکما ـ که‌ مقیم‌ پاریس‌ بود ـ روانه‌ی‌ مدرسه‌ی‌ علوم‌ سیاسی‌ پاریس‌ گردد. او با توجه‌ به‌ سابقه‌ی‌ خدمت‌ در وزارت‌ مالیه‌، آن‌ بخش‌ از برنامه‌ی‌ پنج‌گانه‌ی‌ مدرسه‌ را که‌ مربوط به‌ امور مالی‌ بود انتخاب‌ کرد، و با صلاحدید مدیر مدرسه‌ تا شروع‌ سال‌ تحصیلی‌ جدید به‌ صورت‌ مستمع‌ آزاد در کلاس‌ها شرکت‌ می‌کرد و با وجود آمادگی‌ برای‌ حضور در امتحانات‌ به‌ دلیل‌ اینکه ‌نامش‌ در بین‌ محصلین‌ رسمی‌ نبود، از او برای‌ شرکت‌ در امتحان‌ دعوت‌ به‌ عمل‌ نیامد، گرچه‌ نوشتن‌ نامه‌ای‌ از مستوفی‌الممالک‌ وزیر مالیه‌ باعث‌ شد که‌ اجازه‌ی‌ شرکت‌ در امتحان‌ را بدست‌ آورد. او در مدتی‌ که‌ مستمع‌ آزاد بود موفق‌ شد در شش‌ عنوان‌ درسی‌، نمره‌ قبولی‌ گرفته‌ و از جمله‌ او در امتحان‌ مالیه‌ عمومی‌ توانست‌ نمره‌ 16 را از 20 بگیرد، ولی‌ در یک‌ درس‌ به‌ عللی‌از نمره‌ی‌ قبولی‌ 12، 11 گرفت‌ و تجدید شد.سال‌ بعد نیز بدلیل‌ اینکه‌ نتوانست‌ به‌ تنها سوال‌ استادش‌ “شارل‌ دوپوئی‌” پاسخ‌ صحیح‌ دهد، نمره‌ 8 گرفت‌.(حقوق‌ بین‌ الملل‌ عمومی‌)
مصدق‌ در سال‌ دوم‌ تحصیل‌ با وجود ضعف‌ و کسالت‌ مزاج‌ و نیز دستور پزشک‌ مبنی‌ بر استراحت‌ کامل‌، اما به‌ دلیل‌ به‌ قول‌ خودش‌ “فرط عشقی‌” که‌ داشت‌ با نادیده‌ گرفتن‌ دستور پزشکش‌”پروفسور هایم‌” مبنی‌ بر استراحت‌ یک‌ساله‌ و ترک‌ مطلق‌ کار، همه‌ روزه‌ به‌ مدرسه‌ می‌رفت‌، ولی‌ بعد از پنج‌ ماه‌ رویارویی‌ با بیماری‌، سرانجام‌ نتوانست‌ در مقابل‌ فشار مضاعف‌ جسمی ‌مقاومت‌ نموده‌ و ناچار بعد از عیادت‌ دکتر خلیل‌ خان‌ ثقفی‌ اعلم‌الدوله‌ (دوست‌ و همسایه‌اش‌ در تهران‌) که‌ عده‌ای‌ از جوانان‌ بختیاری‌ را به‌ سوئیس‌ آورده‌ و به‌ پاریس‌ آمده‌ بود به‌ همراه‌ وی‌ به ‌وطن‌ بازگشت‌ و بعد از اقامتی‌ کوتاه‌ در بوشهر به‌ تهران‌ رفت‌. مصدق‌ بعد از پنج‌ ماه‌ مداوا و استراحت‌ در ایران‌ و این‌ بار به‌ اتفاق‌ خانواده‌ از جمله‌ مادرش‌ ـ که‌ بعد از چهارماه‌ به‌ تهران‌ بازگشت‌ـ در سال‌ 1290 هـ.ش‌(1911 م‌) روانه‌ی‌ سوئیس‌ شد و چون‌ از مدارس‌ ایران‌ مدرکی‌ نداشت‌، با ارایه‌ی‌ تصدیق‌نامه‌ی‌ مدرسه‌ی‌ سیاسی‌ پاریس‌ ـ که‌ قبلا امتحانات‌ سال‌ اول‌ آن‌ را با موفقیت‌گذرانده‌ بود ـ به‌ نام‌ یک‌ محصل‌ رسمی‌ در دانشکده‌ی‌ حقوق‌ شهر نوشاتل‌ ـ شهری‌ که‌ هیچ‌ جایی‌ برای‌ تفریح‌ و وسیله‌ای‌ برای‌ تفنن‌ نداشت‌ ـ ثبت‌نام‌ کرد و بعد از به‌ پایان‌ رساندن‌ امتحانات‌عقب‌مانده‌ی‌ خود در سال‌ دوم‌ مدرسه‌ی‌ سیاسی‌ پاریس‌ و صرف‌نظر کردن‌ از ادامه‌ی‌ تحصیل‌ در فرانسه‌، در مرداد 1290، داوطلب‌ امتحان‌ دو ساله‌ی‌ سیاسی‌ شد که‌ در نهایت‌ توانست‌ به‌قول‌ خودش‌ بعضا با چاشنی‌ شانس‌، از جمله‌ امتحان‌ ترجمه‌ی‌ کتاب‌ “چهار امپراطور ژوستی‌ نین‌”، از عهده‌ی‌ امتحانات‌ برآید.
او پس‌ از خاتمه‌ی‌ امتحانات‌ و گرفتن‌ مدرک‌ لیسانس‌ دست‌اندرکار مقدمات‌ تهیه‌ی‌ رساله‌ی‌ دکترای‌ خود شد و با تصویب‌ دانشکده‌ی‌ حقوق‌، پایان‌نامه‌ی‌ خود را به‌ نام‌ “وصیت‌ در حقوق‌اسلامی‌” نوشت‌. وی‌ کار تألیف‌ و تدوین‌ رساله‌ی‌ خود را در تهران‌ با کمک‌ علی‌اصغر ماجدی‌ انجام‌ داد و مقدمه‌ی‌ آن‌ را با یاری‌ شیخ‌ محمدعلی‌ کاشانی‌ نوشت‌ و بعد از سه‌ ماه‌ توقف‌ درتهران‌، برای‌ ترجمه‌ی‌ آن‌ به‌ سوئیس‌ رفت‌. در دوران‌ ترجمه‌ی‌ پایان‌نامه‌، به‌ مدت‌ 9 ماه‌ با کمک‌ یکی‌ از دانشجویان‌ هم‌دوره‌ی‌ خود، در دفتر وکالت‌ یکی‌ از وکلا به‌ نام‌ ژان‌ روله‌ کارآموزی‌نمود و در عالی‌ترین‌ دادگاه‌ نوشاتل در محاکمه‌ای‌ شرکت‌ کرد و تصدیق‌نامه‌ی‌ وکالت‌ خود را به‌ شرط پذیرش‌ تابعیت‌ سوئیس‌ ـ که‌ نیازمند ترک‌ تابعیت‌ قبلی‌ نبود ـ از آن‌ دادگاه‌ گرفت‌.پایان‌نامه‌ی‌ مصدق‌ بعد از طی‌ مراحلی‌ و تصویب‌ شورای‌ دانشکده‌، چند روز قبل‌ از حرکت‌ به‌ ایران‌ در پاریس‌ چاپ‌ و منتشر گردید; مصدق‌ بعد از پایان‌ تحصیلات‌ خود و اخذ مدرک‌ دکترا درژوئیه‌ 1914 ـ یک‌ روز قبل‌ از اعلان‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ در دوم‌ اوت‌ 1914م‌ ـ به‌ اتفاق‌ همسر و پسرش‌ غلامحسین‌ وارد تهران‌ شد و در حالیکه‌ قصد داشت‌ تا آخر عمر در سوئیس‌ زندگی‌ کند، جنگ‌ بین‌الملل‌ اول‌ باعث‌ شد که‌ نتواند به‌ سوئیس‌ برگردد.
اقامت‌ او در سوئیس‌ که‌ از نوامبر 1910 آغاز شده‌ بود تا اواخر ژوئیه‌ 1914 ادامه‌ یافت‌.
تالیفات
الف: “مسؤولیت‌ دولت‌ برای‌ اعمال‌ خلاف‌ قانونی‌ که‌ از مستخدمین‌ دولتی‌ در موقع‌ انجام‌ وظایف‌شان‌ صادر می‌شود و قاعده‌ی‌ عدم‌ تسلیم‌ مقصرین‌ سیاسی‌”: مصدق‌ این‌ رساله‌ را به‌ زبان‌فرانسه‌ در مدرسه‌ی‌ علوم‌ سیاسی‌ پاریس‌ و برای‌ گرفتن‌ تصدیق‌ نامه‌ نوشت‌ .
ب: “وصیت‌ در حقوق‌ اسلامی‌ (شیعه‌)”: رساله‌ی‌ دکترای‌ مصدق‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌ (1914 م‌). قسمت‌هایی‌ از این‌ رساله‌ توسط احمد متین‌دفتری‌، علی‌ معتمدی‌ و نصرالله‌ انتظام‌ ترجمه‌ ودر سال‌ 1302 هـ.ش‌ در تهران‌ در 106 صفحه‌ به‌ چاپ‌ رسید. در سال‌ 1377 نیز علی‌محمد طباطبایی‌ قمی‌ ـ که‌ خود دکترای‌ حقوق‌ و از مبارزان‌ و زندانیان‌ قدیمی‌ست‌ ـ کل‌ پایان‌نامه‌ راکه‌ به‌ گفته‌ی‌ خودش‌ “45 سال‌ پیش‌ آن‌ را ترجمه‌ کرده‌ و در صندوق‌ انتظار جهت‌ یافتن‌ زمان‌ مناسب‌ برای‌ چاپ‌ و نشر آن‌ مانده‌ بود و چندماه‌ هم‌ در وزارت‌ ارشاد برای‌ تحصیل‌ مجوز چاپ‌،بدون‌ پاسخ‌، گرد و خاک‌ بی‌دلیل‌ می‌خورد” از طریق‌ انتشارات‌ زریاب‌، در 216 صفحه‌ منتشر کرد .
ج: “کاپیتولاسیون‌ و ایران‌”; این‌ کتاب‌ به‌ دنبال‌ انتشار خبر الغای‌ کاپیتولاسیون‌ در اول‌ اکتبر 1914 در ترکیه‌ی‌ عثمانی‌ و در جهت‌ آگاهی‌ مردم‌ ایران‌ از نتایج‌ منفی‌ وجود چنین‌ قانونی‌ و نیزبرای‌ تشویق‌ دولت‌ ایران‌ به‌ الغای‌ کاپیتولاسیون‌ نگارش‌ یافت‌. این‌ کتاب‌ مصدق‌ که‌ با مطالعه‌ و بررسی‌ مفاد قراردادهای‌ بین‌المللی‌ منعقده‌ بین‌ دولت‌ ترکیه‌ و اروپا نوشته‌ شد، در آبان‌ 1293در پنج‌هزار نسخه‌ به‌ چاپ‌ رسید در حالی‌که‌ مصدق‌، خود، برای‌ اولین‌بار مسئله‌ی‌ کاپیتولاسیون‌ را طرح‌ و مورد نقد و اعتراض‌ قرار داد، حسنعلی‌ منصور نخست‌وزیر ایران‌ در اوایل‌ دهه‌ی‌ 40 در 19 آبان‌ سال‌ 1343،مصدق‌ را به‌ امضای‌ قرارداد مصونیت‌ سیاسی‌ نظامیان‌ دولت‌ آمریکا در ایران‌، متهم‌ کرد که‌ با واکنش‌ مصدق‌ مواجه‌ شد و ایشان‌ در 22 آبان‌ با نوشتن‌ نامه‌ای به‌ منصور ضمن‌ اظهار تعجب ‌نسبت‌ به‌ بیانات‌ او، اعلام‌ کرد که‌ او اولین‌ کسی‌ بوده‌ که‌ در ایران‌ به‌ مصونیت‌ سیاسی‌ اتباع‌ “دول‌ بیگانه‌” اعتراض‌ کرده‌ و در این‌ مورد رساله‌ی‌ “کاپیتولاسیون‌ و ایران‌” را نوشته‌ و خواهان‌الغای‌ این‌ رژیم‌ مخالف‌ آزادی‌ و استقلال‌ مملکت‌ شده‌ است‌ .
د: “شرکت‌ سهامی‌ در اروپا”: این‌ کتاب‌ بعد از اظهارات‌ اردشیر جی‌، نماینده‌ی‌ زرتشتیان‌ هند در ایران‌، مبنی‌ بر این‌که‌ تاکنون‌ در ایران‌ کتابی‌ درباره‌ی‌ شرکت‌های‌ تجاری‌ منتشر نشده‌ و دراین‌ خصوص‌ کمبودی‌ وجود دارد، با مطالعه‌ی‌ قوانین‌ مختلف‌ کشورهای‌ اروپایی‌، در آبان‌ 1293 در 103 صفحه‌ انتشار یافت‌ .
ه: “دستور در محاکم‌ حقوقی‌”: این‌ کتاب‌ نتیجه‌ی‌ مطالعات‌ گسترده‌ی‌ حقوقی‌ مصدق‌ بود که‌ برای‌ افزایش‌ کیفیت‌ تدریس‌ خود در بیش‌ از یک‌ هزار صفحه‌ تألیف‌ کرده‌ بود. کاری‌ که‌ موجب ‌تعجب‌ مدیر مدرسه‌ی‌ سیاسی‌ تهران‌، دکتر ولی‌الله‌خان‌ نصر گردید. توضیح‌ این‌که‌ مصدق‌ بعد از خاتمه‌ی‌ تحصیلات‌ در غرب‌، قصد داشت‌ مطالعات‌ خود را استمرار بخشیده‌ و آموخته‌های ‌پیشین‌ خود را در مورد ابواب‌ حقوقی‌، در ایران‌ تکمیل‌ نماید ولی‌ در ایران‌ با پیشنهاد دکتر نصر برای‌ تدریس‌ در مدرسه‌ی‌ سیاسی‌ پاسخ‌ مثبت‌ داد و دو ساعت‌ در هفته‌ در آن‌ مدرسه‌ تدریس ‌می‌کرد. کتاب‌ دستور در محاکم‌ حقوقی‌ به‌ درخواست‌ دکتر نصر و احترام‌ به‌ او و دانشجویان‌ آن‌ مدرسه‌ در امرداد 1294 در 497 صفحه‌ چاپ‌ و منتشر شد، و چون‌ این‌ کتاب‌ قرار بود به‌ خارج‌ ازکشور ارسال‌ گردد، مصدق‌ به‌ رغم‌ این‌که‌ “به‌ استعمال‌ لسان‌ و خط اجنبی‌ معتقد نبود”، برای‌ سهولت‌ در امر سانسور که‌ در زمان‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ متداول‌ بود، اسم‌ کتاب‌ را به‌ خط و زبان‌فرانسوی‌ بر پشت‌ جلد نوشت‌ .
و: “مختصری‌ از حقوق‌ پارلمانی‌ در ایران‌ و اروپا برای‌ آقای‌ محترم‌ نمایندگان‌ دوره‌ پنجم‌ تقنینیه‌”: کتاب‌ مذکور در 72 صفحه‌ در سال‌ 1302 انتشار یافت‌ .
ز: “اصول‌ قواعد و قوانین‌ مالیه‌ در ممالک‌ خارجه‌ و ایران‌ قبل‌ از مشروطیت‌ و دوره‌ی‌ مشروطه‌”: این‌ کتاب‌ ابتدا در سال‌ 1304 منتشر شد و در سال‌ 1377 نیز با پیش‌گفتاری‌ از عزت‌الله‌سحابی‌ و مقدمه‌ای‌ از علی‌اکبر شبیری‌نژاد به‌ وسیله‌ی‌ نشر “فرزان‌” تجدید چاپ‌ شد. مصدق‌، انگیزه‌ی‌ خود را از نوشتن‌ این‌ کتاب‌، ارایه‌ی‌ اطلاعات‌ و تجربیات‌ خود در امور مالی‌ به‌ عموم‌مردم‌ معرفی‌ می‌کند مصدق‌ کتاب‌های‌ پنج‌گانه‌ اخیر را مجانی‌ چاپ‌ نمود و بر صفحه‌ی‌ عنوان‌ آنها نوشت‌: “مجانی‌ و حق‌ طبع‌ و ترجمه‌ آزاد است‌.
مقالات
الف: “اسقاط دعاوی‌ یا قاعده‌ی‌ مرور زمان‌”: مصدق‌ این‌ مقاله‌ را در اولین‌ شماره‌ی‌ مجله‌ی‌ علمی‌ در سال‌ 1293 نوشت‌. او ابتدا قصد داشت‌ درباره‌ی‌ سازمان‌ ثبت‌ املاک‌ سوئیس‌ ـ که‌ روی‌ آن‌مطالعاتی‌ داشت‌ ـ مطلبی‌ بنویسد، ولی‌ چون‌ تأسیس‌ چنین‌ سازمانی‌ در ایران‌ آن‌ زمان‌ عملی‌ نبود، از نوشتن‌ این‌ موضوع‌ خودداری‌ کرد و با توجه‌ به‌ شرایط ایران‌ مقاله‌ی‌ “قاعده‌ی‌ مرورزمان‌” را نوشت‌ که‌ باعث‌ ایجاد ارتباط بین‌ او و برخی‌ علمای‌ دینی‌ شد; اما ایراداتی‌ که‌ از طرف‌ آنها بر مقاله‌ وارد گردید و حتا آن‌ را خلاف‌ شرع‌ معرفی‌ کردند، موجبات‌ یأس‌ و نومیدی‌ مصدق‌را فراهم‌ نمود .
ب: البته‌ مجله‌ی‌ “علمی‌” نیز که‌ به‌ پیشنهاد حاج‌ میرزایحیی‌ دولت‌آبادی‌و با مشارکت‌ فیروز نصرت‌الدوله‌، غفاری‌ ذکاءالدوله، محمدعلی‌ نظام‌ مافی‌ سالارمعظم، موسی‌ شیبانی‌ذکاءالسلطنه‌ و مصدق‌ تأسیس‌ و انتشار یافت‌، بعد از ده‌ یا پانزده‌ شماره‌ به‌ گفته‌ی‌ مصدق‌ به‌ دلیل‌ تزلزل‌ اجتماع‌ از بین‌ رفت‌ .
ج: “تصویب‌ بودجه‌ در پارلمان‌های‌ مختلف‌”: در این‌ مقاله‌، مصدق‌ به‌ شرح‌ تاریخچه‌ و روند تصویب‌ بودجه‌ در کشورهایی‌ نظیر آمریکا، انگلیس‌، فرانسه‌ و آلمان‌ و نیز بررسی‌ اصول‌ مالی‌قانون‌ اساسی‌ مشروطیت‌ ایران‌ پرداخته‌ است‌. مقاله‌ی‌ مزبور در مجله‌ی‌ “آینده‌” دوره‌ی‌ اول‌، در سال‌ 1304 بدون‌ نام‌ و با ذکر امضاء محفوظ به‌ چاپ‌ رسید. مجله‌ی‌ “آینده‌” که‌ مصدق ‌برخی‌ مقالات‌ خود را بعضا با امضاء محفوظ در آن‌ می‌نوشت‌، توسط دکتر محمود افشار دوست‌ دوران‌ تحصیل‌ و یار وفادار او اداره‌ می‌شد و افشار در پایان‌ سال‌، نام‌ مقالات‌ مذکور را ذیل‌نام‌ مصدق‌ می‌نوشت‌.
د: “انتخابات‌ در اروپا و ایران‌”: مصدق‌ در این‌ مقاله‌ به‌ شرح‌ قوانین‌ انتخابات‌ در کشورهای‌ مختلف‌ از جمله‌: فرانسه‌، انگلیس‌، آلمان‌، ایتالیا، کانادا و... پرداخته‌ و بحثی‌ را نیز در موردنظام‌نامه‌ی‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ ایران‌ مطرح‌ نموده‌ است‌ .
ه: “تابعیت‌ در ایران‌”: مصدق‌ در این‌ مقاله‌ به‌ بحث‌ و بررسی‌ قوانین‌ مربوط به‌ تابعیت‌ اتباع‌ خارجی‌ در ایران‌ که‌ اصل‌ آن‌ به‌ تأیید ناصرالدین‌شاه‌ رسیده‌ و در دوره‌ی‌ پهلوی‌ اول‌ هم‌ اجرامی‌شده‌، پرداخته‌ است‌ .
و: “اصول‌ مهمه‌ی‌ حقوق‌ مدنی‌ و حقوق‌ تجاری‌ ایران‌”: این‌ مقاله‌ درباره‌ی‌ سیر قوانینی‌ مانند حقوق‌ مدنی‌، عقود، حقوق‌ خانواده‌، حقوق‌ توارث‌، املاک‌ و تجارت‌ در ایران‌ از هنگام‌ وروداسلام‌ تا آغاز مشروطیت‌ و نیز دوره‌ی‌ بعد از مشروطیت‌ است‌. مقالات‌ ردیف‌های‌ 3، 4 و 5 در مجله‌ی‌ “آینده‌”، دوره‌ی‌ دوم‌، سال‌ 1305 به‌ چاپ‌ رسید .
ز: “طرح‌ پیشنهادی‌ برای‌ اصلاح‌ قانون‌ انتخابات‌”: این‌ مطلب‌ کوتاه‌ در دورانی‌ که‌ مصدق‌ در مجلس‌ چهاردهم‌ نماینده‌ بود، در روزنامه‌ی اطلاعات‌ 1323/2/23 چاپ‌ شد.
ح: “مسئله‌ی‌ انتخابات‌”: این‌ مطلب‌ که‌ در یک‌ مقدمه‌ و در شش‌ فصل‌ تنظیم‌ شده‌ به‌ بیان‌ و بررسی‌ قوانین‌ انتخاباتی‌ در ایران‌ پرداخته‌ است‌، در دوره‌ی‌ نمایندگی‌ مصدق‌ در مجلس‌ چهاردهم‌ و به‌ درخواست‌ مجله‌ی‌ “آینده‌”، دوره‌ی‌ سوم‌ در مهرماه‌ 1323 چاپ‌ شده‌ است‌ .

0 نظرات:

ارسال یک نظر